تاریخ انتشار: ۱۸ مهر ۱۳۸۶ • چاپ کنید    

هشتمین جشنواره «تئاتر ایران در تبعید»

این گزارش را «اینجا» بشنوید

‌ ‌

برای هشتمین سال ‌پیاپی، جشنواره تئاتر ایران در تبعید با شعار «هنر و فرهنگ در خدمت بهتر زیستن، مبارزه با سانسور و تبعیض نژادی» در تئاتر کارتیه لاتن پاریس آغاز شد.

امسال این جشنواره در چهار بخش برپا شده است. مراسم گشایش روز بیست و هفتم سپتامبر (پنج مهرماه) بود و جشنواره تا چهاردهم اکتبر (بیست و دوم مهرماه) ادامه دارد. 10 کارگردان و نویسنده تئاتر ایران در تبعید، امسال در جشنواره شرکت دارند به همراه چندین گروه فرانسوی. دو گروه تئاتری ایرانی هم از آلمان می‌آیند.


پوستر جشنواره

در مراسم گشایش دو نمایش کوتاه به صحنه آمد که مضمون یکی از آن‌ها این نوشته‌ی برتولت برشت نویسنده بزرگ تئاتری در مورد تبعید است: «هیچ وقت این جا خانه‌ی ما نخواهد بود.»

در شب گشایش این جشنواره نمایش «سفر غیرممکن» نوشته‌ی نویسنده ایرانی قرن نوزدهم فتحعلی آخوندزاده، این بار به زبان فرانسه و به روش «کمدی دل آرته‌» ایتالیایی به همراه با موزیک زنده و یک گروه بین‌المللی به صحنه آمد.

کارگردان آمریکایی، بازیگران انگلیسی، فرانسوی، کرد عراقی و البته دو ایرانی. جواد دادستان که بار اصلی ادامه‌ی این جشنواره‌ی تئاتر ایران در تبعید را هشت سال است، به دوش می‌کشد به میکروفن زمانه در مورد تم (فضای) امسال جشنواره چنین می‌گوید:

فضای جشنواره، با این جوی که الان در فرانسه وجود دارد، «فرهنگ و هنر در خدمت بهتر زیستن با هم» است؛ این که ضد تبعیض و نژادپرستی و این چیزها باشیم. وگرنه خود جشنواره ضدسانسور است و برای معرفی بهتر و بیشتر هنرمندهای ایرانی در تبعید.

منظورتان از ضدسانسور چیست؟

هیچ کدام از کارهایی را که اینجا ارائه می‌شود، من نمی‌شناسم. به من نمایش‌نامه را نمی‌دهند که بخوانم تا بعد بگویم کجایش را بردارید یا کجایش را بر ندارید. یکی هم این که هرچه دل تنگ‌شان می‌خواهد، خب می‌گویند دیگر دوستان هنرمندمان.

مثل همیشه امسال هم ما حدود ۱۰ کارگردان هنرمند ایرانی داریم که در این جشنواره کاری می‌آورند و ارائه می‌دهند. دو گروه از آلمان می‌آیند. یکی خانم بیضایی است و دیگری خانم پروانه حمیدی.

***

خانم فتانه مقدم یکی از دو بازیگر ایرانی نمایش «سفر غیرممکن» است. او دراصل دبیر ادبیات مدارس در فرانسه است و کار تئاتر را به صورت آماتوری، اما با علاقه دنبال می‌کند:

این نمایش در واقع الهام گرفته شده از نمایش آخوندزاده هست. خیلی چیزها را عوض کردیم. یعنی به سبک کمدیا دل آرته اجرا می‌شود. یکی‌­ دو آواز به فارسی و به ترکی داریم. «کمدیا دل آرته» در واقع تطبیق داده شده است با آخوندزاده و نمی‌توانیم بگوییم دقیقاً همان است.

منتها اینجا هم ایتالیایی هست، هم فرانسوی و هم فارسی. همه زبان‌ها در آن قاطی شده است؛ برای اینکه اکیپ ما یک اکیپ چندملیتی است. ما دو ایرانی داریم، یک کرد، یک فرانسوی و چه می‌دانم، انگلیسی داریم. همه زبان‌ها اینجا قاطی شده‌اند؛ همه ملیت‌ها قاطی شده‌اند و یک برنامه‌ی خنده‌داری درست کرده‌ایم در مجموع.

نقشی که من بازی می‌کنم، نقش یک زن بسیار قوی است. هر کاری را می‌تواند پیش ببرد. ولی درضمن زن خانه است و شوهرش خیال می‌کند همه‌کاره است.

این برای من خیلی جالب بود. من می‌دانم که «آنا» خیلی دوست داشت این را اجرا بکند؛ هم به خاطر مسأله‌ی زن و هم این که تخصص «آنا» در «کمدیا دل آرته» هست و این را اصلاً می‌شد تطبیق داد با «کمدیا دل آرته»

موزیکال است؛ هم رقص است و هم آواز. پانتومیم هم در آن داریم و همه چیز مختلف در آن هست.

من نقش خانم کدخدای ده را دارم. شهربانو یک زن بسیار قوی است که همه کارها را می‌خواهد پیش ببرد و مثل تمام زن‌های شرقی از ضعف و قدرت آن‌های دیگر استفاده می‌کند.

و جالب است که آقای آخوندزاده در قرن نوزدهم یک چنین زنی را تصویر کرده است!

دقیقاً، دقیقاً! کاملاً مشخص است که امروزه هم باز می‌شود از آن استفاده کرد و راحت به حقیقت نزدیک است.

***

و عزیزالله بهادری، هنرمند قدیمی تئاتر و سینمای ایران هم در جشنواره‌ی امسال «تئاتر ایران در تبعید» سهم دارد:

به هر حال جواد دادستان همتی دارد می‌کند. اگر چه نواقصی در آن هست؛ ولی به قول معروف می‌گویند وجود ناقص بهتر از عدم صرف است. بنابراین به نظر من خب یک کاری است که باید کرد و ما هم تا آن جایی که باید و شاید، کمک‌اش می‌کنیم.

خود من هم الان یک برنامه دارم که خودم نوشته‌ام، به نام «امر به معروف.» کارگردانش شاهرخ مشکین‌قلم است. فکر کنم چیز خوبی از آب در آمده است. به حالت طنز است؛ ولی به شکل فرم نقالی و پرده‌خوانی است. یعنی از نقالی و حتی از تئاتر روحوضی هم استفاده کردم.

می‌گوییم: «ایهاالناس خوب گوش‌هاتاین را باز کنید. چشم‌هایتان را باز کنید. شش دانگ حواستان را هم بدهید به من. به این جانب مرشد مجنون که می‌خواهم برایتان چند تا مجلس پرده‌خوانی کنم. اما به شرطها و شروطها.

شرط اولش این است که همان جایی که نشسته‌اید، از جایتان جنب نخورید. شرط دومش این است که بچه‌هایتان را فی‌الواقع ول نکنید بیايند وسط معرکه‌ی من، جفتک چارکش بازی کنند.»

بعد هم شروع می‌کنیم به معرفی کردن. تقریباً سبکی است که خیلی‌ها به آن آشنا هستند. بیشتر نقالی و این حرف‌هاست. ضمناً مسایل روز را هم در آن مطرح کرده‌ام. واقعاً مسایل روز مثلاً زنان بدکاره‌ای که الان مطرح هستند و مسایل مختلف ديگر.

روی آن‌ها تکیه کرده‌ام و آخرش هم این طوری است که آن قهرمان داستان که خودم نقش‌اش را بازی می‌کنم، یک استحاله‌ای پیدا می‌کند. به صورت چیزی که فقط تماشاچی باید به موقع‌اش بیاید ببیند که استحاله‌ی من چه طوری هست.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

باز هم که همانها. یعنی کیفیت مهم نیست؟ مثل همیشه. کجا هستند دیگر کارگردانها و نمایشها؟ این سانسور نیست؟

-- بدون نام ، Oct 10, 2007

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)