خانه > ایرج ادیب زاده > گفتگو > سینماگری در فراز و نشیب | |||
سینماگری در فراز و نشیبایرج ادیبزاده
سی و پنجمین جشنواره سینمایی «لا روشل» درغرب فرانسه برای نخستینبار در بخش کشف کارگردانان، شانزده فیلم از زنان فیلمساز امروز ایران را در برنامهاش قرار داده بود. رخشان بنیاعتماد با چهار فیلم «روسری آبی» ساخته سال ۱۹۹۴، «زیر پوست شهر» سال ۲۰۰۰، «روزگار ما» سال ۲۰۰۲ و «خون بازی» محصول سال ۲۰۰۶ در این جشنواره حضور داشت. آخرین فیلم بیشترین نظر تماشاگران را در جریان فستیوال به خود جلب کرد و بیشترین گفتوگوها را در میان فیلمهای زنان ایرانی بهوجود آورد. فیلمی سیاه وسفید که مسأله فاجعهبار اعتیاد میان جوانان امروز در ایران را هدف قرار داده، که یکی از مشکلات واقعی امروزی این کشور بهشمار میآید. رخشان بنیاعتماد، ۵۳ساله، که در رشته سینما و تلویزیون تحصیل کرده است، کار سینما را با فیلمهای کوتاه آغاز کرد. او با فیلم مستند «حومه کرج» کار حرفهایاش را آغاز کرد و تاکنون ده فیلم بلند داستانی و ده فیلم مستند ساخته است. خب، برمیگردیم به فیلمهایتان. فیلم خون بازی سیاه و سفید است. چرا؟ سیاه و سفید نیست، رنگها را تقلیل دادهایم. به نوعی بیرنگی است با حفظ طیفی از نورهای گرم. تصمیمی بود که پیش از شروع فیلمبرداری گرفتیم. بعد از تستهای خیلی زیاد، که دو ـ سه ماهی طول کشید، با محمود کلاری، مدیر فیلمبرداری کار به آن نتیجهای که میخواستیم رسیدیم. در طول فیلمبرداری هم میباید آنها را رعایت می کردیم و در نهایت با اتانولاژی که بعد از فیلمبرداری شد، به این کیفیت رنگی که میخواستیم، رسیدیم. چراییاش هم برمیگردد به آن حال و هوایی که خودم بعد از دوسال تحقیق روی مسأله اعتیاد داشتم. بعد از تحقیقات، تصویر و ساختار بصری که برای فیلم پیش از شروع در ذهنم نقش گرفته بود، رنگ نداشت و این فضای بیرنگی چیزی بود که در ذهن خودم نقش بست، پس از برخورد با موارد مختلف و فضاهای مختلفی که در رابطه با اعتیاد داشتم. نتیجه هم خیلی نزدیک بود به آن چیزی که خودم با آن مشغول شده بودم.
یعنی آیا میشود گفت که شما هم بهعنوان یک سینماگر احساس خطر کردید که باید مسأله اعتیاد را که همینطور پیش میرود، جوری مطرح کرد. چون در اینجا قهرمان داستان یک جوان است، از طبقه مرفه که دختر هم هست. درست است که شما در فیلم «نرگس» هم بهنوعی مسأله اعتیاد را موضوع قرار داده بودید، ولی اینجا دیگر مسأله حاد است. اعتیاد دیگر از فقر نیست یا از بیکاری نیست، و خب میبینیم همه کشیده شدهاند. این یک مسأله است الان، نه!؟ دقیقا. فکر نمیکنم این احساس خطر خیلی هم مسأله شخصی باشد. موقعیت نگرانکنندهای است، خطر متوجه خیلی از جوانها است. همانطور که گفتید من با خون بازی میخواستم آن ذهنیت کلیشهای راجع به اعتیاد در ذهن جوان که خودش را همیشه دور از آن موقعیت میبیند، یعنی همیشه فکر میکند معتاد یک فقیر و ژندهپوش است که سیگار لای انگشتش دود میشود و هیچوقت این احساس خطر را در شروع مصرف مواد مخدر ندارد را عوض کنم که نه، میتواند معتاد کسی باشد نزدیک به ما، میتواند هرکسی که مصرف مواد مخدر را شروع میکند، در نهایت به آن نقطه برسد. خب از این فیلم میآیم بیرون. میخواهم بدانم الان فیلمسازی در ایران مشکلتر نشده است، با این مسایلی که الان هست؟ من فکر نمیکنم مشکلات کلی فیلمسازی در ایران خاص یک فیلمساز، دو فیلمساز یا بخش مشخصی باشد. مشکلاتی که در هر مقطعی وجود دارد مربوط به همه فیلمسازان است. در یک مقطع شرایط مشکلتری پیش میآید. در مواقعی این شرایط کمی بازتر میشود. ولی آنچه بیشتر از همه آزار دهنده است، بلاتکلیفی در مراحلی است که سیاستگذار فرهنگی تغییر میکند. یعنی در هیچ جای دنیا من فکر نمیکنم که مدیران فرهنگی بعد از یکی ـ دو سال کار عوض شوند. یکی از مشکلات ما این است. یعنی وقتی یک مدیری روی کار میآید تا خودش را نزدیک به شرایط کند، تا وقتی که بتواند دیدگاه خودش را نسبت به موقعیت سینما جا بیاندازد یا فیلمسازها هم بتوانند شرایط آن دوران به خصوص را در چالشهایی که با هم دارند، به نتیجه برسانند، آن مدیریت تغییر میکند. این مراحل همیشه مراحلی فرساینده و زمانبر و انرژیبر است. تا بیاید به نقطهای برسد، دوباره یک تغییرات دیگری بهوجود میآید. ولی آنچه هست، همیشه این فراز و نشیب وجود دارد و همیشه کار ما این است که از دل این فراز و نشیبها، به شکلی کارمان را ادامه دهیم. یعنی شما هم عادت کردهاید به این مسایل و باید با آن کلنجار بروید! عادتکردن به معنای پذیرش است؟ نه! فکر نمیکنم به این معنا باشد ولی دیگر در واقع این صرف انرژی، این کلنجار، بخش بدیهی کار ما شده است. فیلم خون بازی را در جشنوارههای دیگر هم نشان دادهاند یا نشان میدهند؟ بله، در خیلی از جشنوارههای خارج از ایران نمایش داده شده و در بسیاری از جشنوارههای هم در سال جدید قرار است به نمایش درآید.
واکنشها چطور بود؟ واکنشها برمیگردد به کنجکاوی نسبت به ایران، سینمای ایران و شرایط ایران. یک بخش دیگرش برمیگردد به خود فیلم و موضوع فیلم. درست است که خون بازی موقعیت یک جوان معتاد، یک دختر معتاد ایرانی را مطرح میکند، ولی واکنشی که در خیلی از جاهای دنیا که خودم بودم و فیلم نمایش داده شد، این بوده که یک نگرانی کلی هست. یعنی در هر جامعهای این نگرانی به یک شکلی وجود دارد. حتی در ایتالیا وقتی فیلم در جشنواره آسیایی رم، جایزه بهترین فیلم و جایزه هیات منتقدین را گرفت، بخشی از سازمانهای فرهنگی ایتالیا در حال مذاکره هستند که فیلم را بهصورت خیلی گسترده در مدارس و دانشگاهها نمایش بدهند و بهعنوان یک کار درسی، جوانها را مجبور کنند که به این موضوع فکر کنند و واکنش نشان دهند. پس یک دغدغه کلی هست و فکر میکنم ارزش کار هنر و سینما هم واقعا این باشد. قرار نیست که کار سینمایی به یک بیانیه سیاسی تبدیل شود، در آن صورت از ارزشهای خودش دور میشود. وقتی که فیلم به موضوعاتی بپردازد که موضوعات مشترک جهانی است، طبیعتا میتواند ارتباطی طبیعی و بدون واسطه با مخاطبش هم برقرار کند. و درباره اکران ایران این فیلم؟ فیلم اکران شد و استقبال خیلی خوبی از آن شد. بحثهای زیادی را بهوجود آورد و ... جدا از نقدهایی که راجع به فیلم نوشته شد، واکنشهای مثبتی که در جشنوارههای مختلف بهوجود آورد،از طرف بینندههای فیلم چه خانوادهها، چه دخترها و پسرها نامههای فراوان و مراجعین خیلی زیادی داشتم. خوشحالم که به هرحال فیلم توانست آن هدفی را که از ابتدا داشت یعنی این موضوع را بهعنوان یک مسأله جدی مطرح کند و توجه بهخصوص جوانها را جلب کند. میتوانم راجع به موضوعی بپرسم که الان فکر شما را برای فیلم آیندهتان مشغول میکند؟ پس از ساخت فیلم خون بازی، بهدلیل فشار خیلی زیادی که در دوران تحقیق این کار داشتم، الان توانایی دوباره درگیرشدن در پروژه جدید را ندارم و احتیاج به زمان دارم که بتوانم از خون بازی فاصله بگیرم. شاید هیچکدام از فیلمهایم این همه فشار به من نیاورده بود که نیاز به این فاصلهگیری داشته باشم. دختر شما باران هم وارد دنیای سینما شده، غیر از اینکه باران بههرحال دختر شما است، که مادرش یک چهره شناختهشده در سینما است، آیا جوانان علاقمند به سینما، آنها هم میتوانند واقعا به نوعی در این سینما راه پیدا کنند؟ من اصلا معتقد نیستم که صرف علاقه دلیل موفقیت در سینما است. مثالی میگوید: ۹۹ درصد مردم دنیا دوست دارند بازی کنند. این یک میل طبیعی انسانی است و حالا جذابیت سینما در کشوری مثل ما هم بسیار بالا است و تعداد علاقمندانی که این رشته دارد، خیلی خیلی زیاد است. درست است شرایط زندگی خانوادگی باران او را به سینما علاقمند و نزدیک کرده است ولی اگر خودش در پی پیداکردن سواد این کار نمیبود، اگر با جدیت به این حرفه نگاه نمیکرد، طبیعتا نمیتوانست بهطور حرفهای در این کار بماند. حتما برای جوانان دیگر ممکن است شرایط به آسانی شرایط باران نباشد، ولی واقعا باران هم آسان این موقعیت را بهدست نیاورد. به هرحال امکانی است که میبینیم برای جوانان دیگر هم پیش میآید.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|