خانه > ایرج ادیب زاده > گفتگو > «خشم فرانسوی بودن» | |||
«خشم فرانسوی بودن»ایرج ادیبزاده، پاریس
داستان زندگی او ، خود، یک رمان است. مهیار منشیپور، قهرمان ایرانیتبار بوکس فرانسه، نزدیک به یک سال پیش، پس از شکست در برابر حریف تایلندیاش، از دنیای ورزش حرفهای کنار رفت و دستکشها را آویزان کرد. با این حال، او همچنان جزو شخصیتهای مورد علاقهی فرانسویهاست. منشیپور با فعالیتهای فراوان سیاسی، فرهنگی و اجتماعی و همچنین همکاری با شبکهی تلویزیونی «کانال پلوس» (+Canal)، بسیار بیش از دوران قهرمانی جهانش، در رسانههای فرانسوی حضور دارد. بهویژه پس از ۱۱ آوریل، که زندگینامهی او با نام «خشم فرانسویبودن» منتشر شد. این کتاب را انتشارات معروف «گراسه» (Grasset)، در ۲۷۰ صفحه و به بهای ۱۸ یورو منتشر کرده است. مجلهی معروف «پاری ماچ» (Paris Match) به مناسبت انتشار این کتاب، در چهار صفحه، باعکس رنگی بزرگی از مهیار که پرچم سه رنگ فرانسه را بالای دستش دارد، با تیتر درشت «غرور پواتیهای بودن» به داستان پرماجرای زندگی او پرداخته است. عکسهای کودکی مهیار، عکسی با کمربند قهرمانی جهان (در آوریل ۲۰۰۵ در مارسی با شکست دادن Nakazoto ژاپنی) و همچنین عکسی از روی جلد کتابش، در کنار ورقهی تابعیت فرانسه به تاریخ ۱۸می ۲۰۰۱ (صادره به نام مهیار منشیپور کرمانی، متولد ۲۱ مارس ۱۹۷۵ در تهران). اما کتاب با این جمله آغاز میشود: «من روز ۱۶ اوت ۱۹۸۲ دوباره به دنیا آمدم؛ روز ورودم به خاک فرانسه».
روزنامهی «Le journal du Dimanche»، ویژهی یکشنبههای فرانسه، در شمارهی ۸ آوریل، با چاپ تصویر مهیار در بالای صفحهی نخست، از قول او نوشت: «نه. فرانسه نژادپرست نیست». این روزنامهی پر تیراژ، با چاپ عکس بزرگی از مهیار، و نوشته ی زیر آن، «مهیار منشیپور، این هفته در پاریس»، گفتوگویی با او را منتشر کرده و در آن به انگیزههای او در نوشتن این کتاب و عقایدش در بارهی مهاجرت، نیکولا سارکوزی، لوپن و... پرداخته است. در جایی از او میپرسد: «چه فکر می کنی اگر نیکولا سارکوزی پست وزیر «مهاجرت و هویت ملی» را به تو پیشنهاد کند؟» مهیار پاسخ میدهد: «این موضوع همه را غافلگیر خواهد کرد، اما مرا نه. امیدوار هم نیستم». مهیار منشیپور در گفتوگو با زمانه، در بارهی نام کتابش میگوید: «خیلیها کتاب را که میخوانند، مرا به عنوان یک بوکسور و ورزشکار میشناسند. بوکسور بودنِ من فقط یک دلیل داشت؛ من فرانسه را نمیشناختم، فرانسه هم مرا نمیشناخت. خشم در بوکسور بودن، خشم در فرانسوی بودن چه اهمیتی داشت؟ یک کشور جدید امکانات به آدم میدهد. همه چیز. پس به خاطر احترام به این کشور، باید زبان و شیوهی زندگی آن را یاد گرفت؛ باید احترام به تمدن و فرهنگ و مردم آن را یاد گرفت. من همهی این کارها را کردم؛ با کمی خشم». اما همین مهیار منشیپور، که با قهرمان جهان شدن و پنج بار دفاع از این عنوان پر افتخار، به عنوان یک مهاجر نمونه و یک فرانسوی سرشناس، از او در رسانهها یاد میشد، با رویداد تکاندهندهی زلزلهی بم اوج گرفت. روز نفرین شدهی ۲۶ دسامبر ۲۰۰۳، که همه چیز در زمینلرزهای که دوازده ثانیه طول کشید نابود شد، ۳۰ هزار نفر در آن جان باختند، و ارگ بم، با نزدیک به دو هزار سال پیشینهی پر غرور تاریخی تخریب شد. «این رویداد تلخ و سیاه، بار دیگر، به من یادآوری کرد که من ایرانیام». فردای آن روز، این قهرمان جهان ایرانیتبار فرانسوی، با تأسیس «انجمن فرانسه ـ بم»، به گردآوری کمکهای مالی از فرانسویها مشغول شد. و کمکهای زیادی هم جمع شد.
در کتاب «خشم فرانسوی بودن» از سرنوشت نوجوان ۱۱ سالهای حکایت میکند که با یک چمدان بزرگ چرمی با پدرش، که از شش ماهگی با جدایی از مادر مهیار، با او بزرگ شده، در فرودگاه مهرآباد خداحافظی کرد. آن زمان فکر میکرد دو ماه دیگر او را میبیند؛ اما پنج سال بعد به ترکیه رفت تا پدرش، مهدی منشیپور، را که از راه کوهها از ایران فرار کرده بود، ببیند. مهدی منشیپور معاون ادارهی راهنمایی استان تهران بود و با سقوط رژیم شاه، از او خواسته شد به کارش ادامه دهد؛ اما او با دیدن تضادها حاضر به همکاری نشد و بنابر این ممنوعالخروج گردید. او پنج سال بعد، از راه کوه به ترکیه، و از آنجا به کانادا پناهنده شد و اکنون در شهری کوچک، در شمال هلند، حسابدار است. گفتوگوی زمانه را با مهیار منشیپور از «اینجا» بشنوید.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|