تاریخ انتشار: ۲۷ اسفند ۱۳۸۷ • چاپ کنید    

«زردشتی نمی‌گوید سرخی تو از من، زردی من از تو»

مینو صابری
minoo.saberi@radiozamaneh.com

چهارشنبه‌سوری یکی از آئین‌های زیبای ایرانی است که ایرانیان در آخرین سه‌شنبه‌ی سال برگزار می‌کنند. این رسم زیبا و با شکوه هر چند که با گذشت زمان دستخوش تغییراتی شده که امروزه به یکی از پرحادثه‌ترین روزهای سال تبدیل شده، اما رسم دیرینه و ریشه‌ای آن فلسفه‌های معنوی بسیاری داشته است.

برای آشنایی بیشتر با رسم دیرینه چهارشنبه‌سوری ابتدا از بانو توران شهریاری، شاعر، سخنور و آگاه به فرهنگ ایرانی، سوالاتی پیرامون چهارشنبه‌سوری پرسیدم و سپس به سراغ دکتر محمدعلی دادخواه رفتم که اتفاقاً کتابی هم در‌باره‌ی مراسم نوروز نوشته‌اند و به سنت‌های کهن ایرانی به‌خوبی واقف ‌هستند.

Download it Here!

ابتدا از خانم توران شهریاری خواستم در‌باره‌ی چهارشنبه‌سوری در ایران باستان برایمان بگوید و این‌که آیا از ابتدا نام آن چهارشنبه‌سوری بوده؟ و چرا چهارشنبه؟

توجه داشته باشید که ایران قدیم سه‌شنبه‌ای نداشت که چهارشنبه‌سوری و سه‌شنبه داشته باشد. خلیفه‌ی عباسی، منصور دوانقی در سپیده‌دم سه‌شنبه‌ی آخر سال برای قضای حاجت بلند شد و چون سپیده هم بود از پشت ‌بام‌های اطراف نوری دید، شعله‌ی فروزان آتش، یک زمزمه‌ی بسیار روحانی به گوشش ‌خورد و از آن طرف هم بوی خیلی خوشی به مشامش ‌رسید.

در اطراف کاخ خلافت چند تن از زردشتیان ثروتمند خانه داشتند و بنا به رسم و سنتشان برای پیشواز از «فَروهَر» از درگذشتگان‌شان برای انجام این آئین به پشت بام رفته‌اند. این آئین در منصور دوانقی خیلی تأثیر می‌گذارد، یک جذبه‌ی خاص و پیوندی با خداوند در او ایجاد می‌کند.


بانو توران شهریاری، شاعر

دست‌هایش را به‌هم می‌زند، خادم او می‌آید به خادمش می‌گوید: من چه می‌بینم؟خوابم؟ بیدارم؟ این فروزه‌های آتش چیست؟ این صدای دل‌نواز چیست؟ این بوی خوش چیست؟

خادمش به او می‌گوید در این نزدیکی چند زردشتی ثروتمند هستند که بنا به سنت خودشان برای پیشواز فَروهَران و روح درگذشتگان‌شان، این پنج روز آخر سال از صبح اول به پشت ‌بام می‌روند و این کارها را انجام می‌دهند.

منصور که سخت تحت تأثیر قرار گرفته بود، همان ‌روز دستور می‌دهد تمام بزرگان، وزرا و صاحب‌منصبان در کاخ جمع شوند و آتش‌افروزی کنند و به شادی بپردازند. آغاز چهارشنبه‌سوری از این‌جا شروع شده است.

صبح سه‌شنبه و فردای‌ آن‌روز چهارشنبه بوده، «سور» هم که به معنی شادی و شادمانی است. یعنی شادمانی چهارشنبه، که عصر سه‌شنبه در کاخ منصور دوانقی ایجاد شده و بعد از آن‌ جانشینانش هم این‌کار را انجام داده‌اند.


فلسفه‌ی پریدن از روی آتش و خواندن «چهارشنبه‌سوری، سرخی ِتو از من، زردی ِمن از تو» چیست؟

در آئین زردشت چون آتش مقدس است، زردشتی هرگز نمی‌گوید زردی من از تو، سرخی تو از من. یعنی توانایی تو از من ناتوانی من از تو. پریدن از روی آتش هم خیلی معقول به‌ نظر نمی‌آید.

چرا که در سپیده‌دمی که زردشتی آتش افروخته بوده و در منصور دوانقی تأثیر گذاشته، آتش را افروخته که با دست‌های برافراشته رو به خدا، به پیشواز فروهران برود و به‌ خدا سپاس بیاورد و ستایش خدا را برای آفرینش‌های شش‌گانه، مخصوصاً آفرینش ششم که آفرینش انسان است، بکند.

بنابراین بعد از آن‌ هر چیزی به آن اضافه شد، ریشه‌ی ایرانی دارد ولی فرعیات و شاخ و برگ‌های زیادی به آن اضافه شده که تقریباً از آن اصالت، کم‌رنگش کرده است.


دکتر محمدعلی دادخواه

از دکتر محمدعلی دادخواه خواستم در مورد چهارشنبه‌سوری از زوایای مختلف صحبت کنند:

قبل از این‌که به سنت‌های زیبای چهارشنبه‌سوری بپردازیم باید به یک نکته توجه کنیم و آن این است که تمام آداب ایرانی یک ظاهر و یک باطن دارد‌، یک برون و یک درون، یک بار معنوی دارد که نهایتاً از این پوسته‌ی ظاهری عبور می‌کند و آن معنی را به ذهن متبادر می‌کند.

چهارشنبه‌سوری، بار معنوی بسیاری دارد، یعنی پس از خانه‌تکانی گِل، که عبارت است از پیراستن خانه، به خانه تکانی دل می‌پرداختند و به این علت از سه کپه‌ی آتش عبور می‌کردند تا در کپه‌ی آتش، با آتش پیمان ببندند که از این پس، فکر بد و اندیشه‌ی ناشایست در‌باره‌ی کسی نداشته باشند.

در کپه‌ی دوم عهد می‌کردند از این پس سخن بد به کسی نگویند، در کپه‌ی سوم عهد می‌کردند رفتارشان از این پس بد نباشد و همان «گفتار نیک، پندار نیک، کردار نیک» را با آتش پیمان می‌بستند که در سال نو بتوانند انسان‌های مفید، مهربان، عشق‌ورز و همدل باشند.

اگر این کار را می‌کردند یعنی پس از خانه‌تکانی گِل، به خانه‌تکانی دل می‌پرداختند حق داشتند که در کنار سفره هفت‌سین بنشینند.

در مورد یکی از مراسم چهارشنبه‌سوری که همان «قاشق‌زنی» بود و دارد به فراموشی سپرده می‌شود برای‌مان بگویید.

قاشق‌زنی سنت بسیار زیبایی بوده که در زمان‌های گذشته انجام می‌شده و امروز هم به خصوص در شهرهای سنتی مثل مشهد، اصفهان، تبریز، کرمانشاه هست. این سنت هنوز هم پابرجا است.

به این نحوه‌ است که دختران و پسران سعی می‌کنند به نحوی‌ که شناخته نشوند، به ‌صورت گروهی، دو نفری، سه ‌نفری در تاریکی به در خانه‌ها ب‌روند و قاشقی را به در خانه ب‌زنند و یک ظرف هم به همراه دارند.

صاحبخانه در را باز می‌کند این‌ها باز خودشان ‌را پنهان می‌کنند و آن ظرف‌ را به کسی که در را گشوده ارائه می‌دهند تا صاحب‌خانه، شیرینی، میوه یا پول در این ظرف بریزد. البته بسیاری از پسرها با پوشیدن چادر به در خانه‌ها می‌روند که شناخته نشوند.

اما برخی اوقات پسرهای جوان با پوشیدن چادر به در خانه‌های کسانی که دلبسته‌ی آن‌ها بودند می‌رفتند، در خانه‌های دختران دَم‌ بخت و نامزد خودشان ‌را به این نحو روشن می‌ساختند و بعد از این‌که آن‌ها می‌فهمیدند که موضوع چیست، اگر از آن‌ها خوش‌شان می‌آمده به آن‌ها آب می‌پاشیدند و اگر از آن‌ها خوش‌شان نمی‌آمده در را می‌بستند.


عکس: آرش عاشوری‌نیا /کسوف

عمو نوروز با حاجی ‌فیروز چه فرقی دارند؟

عمو نوروز به خانه می‌آید و با همه اهل خانه دوست است، حاجی ‌فیروز فقط در بیرون خانه است به همین علت در یک ترانه‌ی قدیمی می‌گوید:

در این روز، در این روز
در این روز دل‌افروز
که اسمش شده نوروز
بیا چراغ دل برافروز شاد و پیروز
چه شنگول توی کوچه ا‌ست حاجی ‌فیروز
چه سرمست توی خونه ا‌ست عمو نوروز
تو هم نپوش لباس دیروز
هم امروز بیا چراغ دل برافروز، شاد و پیروز

ما چون ایرانی هستیم فکر می‌کنیم مراسم و جشن‌هامان خاص است، یا واقعاً ویژ‌گی‌هایی نسبت به جشن و مراسم دیگر کشورها و ملل مختلف دارد؟

همه جشن‌های جهان اصولاً بر پایه‌ی باور یا قدرت است. یا یک زور آن‌ها را ترویج می‌کند یا یک باور. در صورتی که جشن‌های ایرانی به فطرت انسانی، به خلقتش و به طبیعتش است. دقیقاً جشن‌های حقوق بشری است.

به این علت شما خیلی اوقات جشن ‌را با نام فصل مورد ذکر قرار می‌دهید:

جشن فرخنده‌ی فروردین است
روز بازار گل و نسرین است

این جشن‌ها یکی از رازهای ماندگاری و پایداری آن‌ها در طی قرون، علی‌رغم حکومت‌هایی که با آن مخالف بودند، علی‌رغم حکومت‌هایی که آمدند و از آن‌ها باج و خراج گرفتند، علی‌رغم بعضی‌ها که گفتند این سنت‌ها حرام است، باز هم پایدار و سرفراز ایستاده‌ و نوروز، جشن جشن‌هاست، این است‌ که با طبیعت انسانی قرین و هم‌سان و هماهنگ است.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

salam
norozetan shad o khosh bad

az matalebe ziba o kameletan mamnonam
kheily khob bod
dorod

-- muhsen tarumi ، Mar 18, 2009

نوروز، جشنی به قدمت حداقل ٣٠٠٠ سال، در ایران،هند، عراق، ترکیه، افغانستان،
گرجستان،تاجکستان، اوزبکستان،آذربایجان،قزاقستان و قرقیزستان
برگزار می شود. بعضی ها نوروز جمشیدی را در ٢١ مارس برگزار میکنند، مثل بهایی ها که بعد از ١٩ روز، روزهٌ آئین بهائی، بطور ثابت هر سال در
این روز جشن سال نو میگیرند. دیگران، نوروز را در روز نقطهٌ اعتدالین ( لحظه ای که شب و روز دقیقاٌ ١٢ ساعت است) جشن میگیرند. امسال نقطهٌ
اعتدالین در ساعت١١ و ٤٤ دقیقه ٢٠ مارس است. برای کشورهای آسیای مرکزی، جشن نوروز، عید مسلمانان است که در ٢١ و یا ٢٢ مارس
برگزار می شود. نقطهٌ اعتدالی بهاری در روز های ٢١،٢٠،١٩ ماه مارس اتفاق می افتد که اکثراٌ در ٢٠ مارس است. در قرن ١٩ و ٢٠ میلادی، همیشه
یا در ٢٠ ویا در٢١ مارس اتفاق افتاد.در گذشته ١٥بار در نیمهٌ دوم قرن ١٧ میلادی و ٥ بار در پایان قرن ١٨ میلادی، در روز ١٩ مارس اتفاق افتاد. در سال
٢٠٤٤ دوباره در ١٩ مارس اتفاق خواهد افتاد. در قرن ٢١ میلادی دو بار در سالهای ٢٠٠٣ و ٢٠٠٧ در ٢١ مارس اتفاق افتاد. باید تا ٢١٠٢ منتظر ایستاد
تا که دوباره در ٢١ مارس اتفاق بیفتد. در بین بعضی از زرتشتیان، نوروز دو بار جشن گرفته می شود، بار اول در روز اول بهار و بار دوم در روزی از ماه های
تیر و مرداد،بعنوان روز اول سال نو . علت آن هم این بوده که در پرس باستان، شروع روز در غروب آفتاب بوده و دیرتر بوده که پارسیان شروع روز را
طلوع آفتاب بحساب آورده اند. در واقع در برداشت اول روز از غروب آفتاب، شروع می شده و در غروب آفتاب بعدی، تمام میشده.(مأخذ ویکی پدیا)

-- شادی.خ ، Mar 18, 2009

خوب بود ولی اگه این رسمو در شهر های مختلف ایران و جهان بررسی کنید عالی میشه

-- یاسمن فره÷ور ، Mar 19, 2009

سوری در ادبیات فارسی به معنی سرخ نیز هست . !
گل سوری : گل سرخ -- فرهنگ معین

-- زال ، Mar 20, 2009

درود وسلام به شما گردانند گان ویب سایت می خواستم این سروده بنده را بدست نشر بسپارید اما تاسف که ادرس ارسال سروده را پیدا نکردم واز این طرق روان کردم امید است در ویب سایت نشر شود

یزدانپرستی

گفتار به نیکی
پندار به نیکی
کردار به نیکی
درس است مرا ز پرزردشت
راه است مرا بدون برگشت


هستیم که هست زاد آدم
خوش بختی زاد او مرادم
برهستی چو پای خود نهادم
آدم گری بوده در نهادم
گفتار به نیکی
پندار به نیکی
کردار به نیکی
درس است مرا ز پر زردشت
راه است مرا بدون بر گشت


این بود نبود در نبودم
این نیستی هست در وجودم
ازخاک وگل است تار پودم
من نیستی ام که هستی بودم
گفتاربه نیکی
پنداربه نیکی
کرداربه نیکی
درس است مرا ز پر زردشت
راه است مرا بدون برگشت


در نقش زمانه نقش ما چیست
در دیر مغانه فرش ما چیست
در زمزمه خانه ارش ما چیست
در چنگ وچغانه مرش ما چیست
گفتاربه نیکی
پنداربه نیکی
کرداربه نیکی
درس است مرا ز پر زردشت
راه است مرا بدون برگشت


نابودی من نشان هستیست
هرجاکه بلندی است پستیست
هرغم که به سررسیدمستیست
این کار گه ی خدا پرستیست
گفتاربه نیکی
پنداربه نیکی
کرداربه نیکی
درس است مراز پر زردشت
راه است مرا بدون برگشت


-- ولی رحمکیان ، Dec 13, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)