Aug 2010


برنامه به روایت - شماره ۱۹۱
مجموعه داستان، نوشته‌ی نوشین معینی کرمانشاهی
بازگشت

نوشین معینی کرمانشاهی در مجموعه داستان «بازگشت» به شرح روایت زندگی خود می‌نشیند. این تجربه، بدون شک قابل بازبینی و گسترش آن به دیگری‌ست. بخشی از ادبیات همیشه می‌تواند وقف تشریح و بررسی لحظاتی از زندگی باشد که به عنوان تجربه‌ای تلخ و در عین حال آموزنده قابلیت انتشار و گسترش داشته باشد.نوشین معینی کرمانشاهی در نخستین داستان- شرح زندگی که «بازگشت» نام دارد از مبارزه‌ی خود با بیماری سرطان گپ می‌زند



گزارش زندگی- شماره ۱۶۹
خاطراتی از بهاء‌الدین خان پازارگاد

بهاء‌الدین خان پازارگاد که دکترای جامعه‌شناسی داشت پسر عموی پدرم بود. وقتی در باره‌ی او فکر می‌کنم مرد بسیار جذابی را به خاطر می‌آورم که نگاهی بسیار نافذ و گیرا و تا حدودی ترسناک داشت. بسیار متین و معقول حرف می‌زد و ابدا به نظر نمی‌رسید بتواند کسی را بیازارد. او در حقیقت نخستین دانشمندی‌ست که با او برخورد کردم و به همین دلیل خاطره‌اش به نحوی بسیار روشن و شفاف در یادم باقی مانده است.



برنامه به روایت - شماره ۱۹۰
داستان بلند نویسنده افغان منوچهر فرادیس
سال‏ها تنهایی

«سال‏ها تنهایی» نام داستان بلندی‏ست از منوچهر فرادیس، نویسنده افغان، که در ۱۱۳برگ به نگارش درآمده. فرادیس جوان در این داستان نشان می‏دهد که طبع خوبی برای نوشتن دارد. گویشی از دری که او به کار می‏گیرد دارای سبک و سیاقی‏ست که بر زیبائی زبان پارسی یا همان دری می‏افزاید. سال‏ها تنهایی شرح زندگی پزشکی‏ست که به عنوان یک کمونیست در افغانستان فعال بوده و در دوران حکومت کمونیست‏ها دارای مقامی بوده‏است.



گزارش زندگی- شماره ۱۶۸
هنوز مرگ را در مورد خودم باور نکرده‌ام

مرگ خاله در تهران مرا بسیار متاثر کرد. با مرگ هریک از این شخصیت‌ها صفحه‌ای در تاریخ زندگی‌ام ورق می‌خورد. جالب است که امروز با تنگی نفس و بسیاری از گرفتاری‌های دیگر که هرکدام‌شان برای تمام کردن یک زندگی کفایت می‌کنند، و با وجود آن که شاهد مرگ بسیار بوده‌ام و به قول مادر بزرگ یک تالار آدم می‌شناسم که مرده‌اند، اما هنوز واقعیت وجودی مرگ را در مورد خودم باور نکرده‌ام. گویا ظاهرا بنا نیست بمیرم.



برنامه به روایت - شماره ۱۸۹
مجموعه داستان «قطار در حال حرکت است»، نوشته میترا داور
دولت وحشت، ادبیات وحشت می‌آفریند

مجموعه داستان «قطار در حال حرکت است»، نشانه‌هائی از یک احساس پیری زودرس را در خود دارد. انسان وسوسه می‌شود میترا داور را در میان نویسندگان پوچ‌گرا طبقه‌بندی کند. البته به دلیل شرایط سانسور در ایران نویسندگان فرصت نوشتن از بسیار چیزها را از دست می‌دهند. بسیاری برای فرار از این واقعیت دردناک به شرح‌های پیچیده‌ای روی می‌آورند که شاید بتوان همه‌ی آنها را در زیر عنوان «ادبیات وحشت» طبقه‌بندی کرد. دولت وحشت ادبیات وحشت می‌آفریند.



گزارش زندگی- شماره ۱۶۷
مادربزرگم طوبی

اکنون قامت بلند او را به خاطر می‌آورم که عصائی در دست در خیابان با وقار راه می‌رفت. به‌طور معمول چادر نمازی به سر می‌کرد و هرگز ندیدم که چادر سیاه سر کند. امروز متاسفم که چرا دلیل این کار را از او نپرسیدم. مادر بزرگ فکر می‌کنم چون درویش شده بود و خاکی بود چادر نماز به سر می‌کرد. در میهمانی‌های خانوادگی، مادر بزرگ همیشه بسیار نزدیک به در خروجی می‌نشست. همیشه پس از یک ساعت از جا بلند می‌شد و می‌گفت: با اجازه، مرحمت همه زیاد!



برنامه به روایت - شماره ۱۸۸
داستان‌های تازه داغ، مجموعه داستان، نوشته علی اشرف درویشیان
قهرمانان گرسنه

در خواندن کتاب «داستان‌های تازه داغ»، نوشته علی اشرف درویشیان گاهی دچار حیرت می‌شدم و گاهی دچار تاسف. قهرمانان داستان‌های این نویسنده همیشه گرسنه هستند. آنان گاهی به زحمت چند سیب‌زمینی برای خوردن پیدا می‌کنند. البته این مردمان بسیار خوب و شریف هستند، اما گرسنگی چنان در ته وجود آنان جا خوش کرده که حتی اگر امکان سیر شدن هم برای آنها پیدا شود، از خوردن امتناع خواهند کرد تا قهرمان زحمت‌کشان باقی بمانند.






از دست ندهید


افزایش قیمت‌ها

خشونت نمایشی

تحصن برای ستوده

کنسرتویی برای ویلن‌نوازان

تاملات شکوفه تقی