تاریخ انتشار: ۱۹ آبان ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
برنامه با خانم نویسنده - شماره ۶۴

اژی‌دهاک و نظام مادر‌تبار

شهرنوش پارسی‌پور
http://www.shahrnushparsipur.com

گفتم چنین به نظر می‌رسد که - احتیاطاً - میان اژی‌دهاک و نظام مادرتباری ارتباطی وجود دارد. اکنون باید ببینیم که این ارتباط چگونه است.

Download it Here!

از منابع مختصری که در تاریخ باقی‌مانده این را می‌فهمیم که آشوریان تمدن مادرتبار سومر را با خاک یک‌سان کردند. سارگون در کتیبه‌اش می‌نویسد که شهر اور (قدیمی‌ترین شهر دنیا) را با خاک یک‌سان کرده و روی آن گندم کاشته.

شهر اور می‌دانیم که به‌وجود آورنده خط و نگارش است. آیا بازماندگان و اسیران سومری این جنگ مأمور آموزش خط به آشوریان شده‌اند؟ روشن نیست.

اما از افسانه آفرینش بابلیان درمی‌یابیم که وجه مادینه حضور (تیامات) ناگهان و بدون توضیح روشنی به یک ضدارزش تبدیل می‌شود. در جنگ مردوک (خدای خدایان آشوری) با تیامات (مادر هستی و هیولای ازلی)، بانو گاهی در شکل دریا تجلی پیدا می‌کند و گاهی به صورت اژدها در می‌آید.

اما نکته مهم این است که پیش از آغاز جنگ، تیامات «الواح تقدیر» را به پسرش «کینگو» می‌سپارد. آیا می‌توانیم بگوئیم که تا این مقطع از زمان خط ارزشی بوده که زنان از آن نگهداری می‌کردند؟ و مردان یا خط نمی‌دانستند، و یا از دانستن آن نهی شده بودند؟

در اسطوره دیگری که مربوط به بانو خدا ایناناست، این بانو نیز الواح نگاریده شده سرنوشت را به پای خود بسته و به زمین می‌آید و بعد باغبان باغی که او بدان وارد شده پس از تجاوز به بانو خدا الواح را از او می‌دزد... هرچه هست چنین به نظر می‌رسد که میان زن و خط در جهان باستان یک ارتباطی وجود دارد، که احتیاطاً همین مسأله منجر به طغیان مردانه شده است.

به هر تقدیر یورش سارگون به شهر اور با سبعیت و درندگی فراوانی همراه بوده.

اینک اما ما می‌دانیم که قوم آشور مغلوب قوم ماد می‌شود. اکنون آیا ما می‌توانیم فرض کنیم که مردم باقی‌‌مانده از تمدن سومر باستان به قو م ماد یاری رسانده باشند تا آشوریان را مغلوب کنند؟ بسیار ممکن است چنین اتفاقی افتاده باشد.

چون فردوسی تأکید دارد که ضحاک عرب است، اما ما می‌دانیم که قوم عرب در آن مقطع باستانی که داستان ضحاک و فریدون در جریان است هنوز در شبه جزیره عربستان به سر می‌برد، و در نتیجه ضحاک باید نماینده قوم دیگری باشد.

دانشمندانی همانند استاد جلیل دوست‌خواه این را پذیرفته‌اند که ضحاک همان آژی‌دهاک است، و ما می‌دانیم که او پدربزرگ مادری کورش است.

اکنون اگر این فرض درست باشد که مادها با قوم سومر اتحادی علیه آشوریان ایجاد کرده باشند پس طبیعی به نظر می‌رسد که این نظام مادی تحت تأثیر فرهنگ مادرتبار سومر باشد.

در چنین حالتی اگر این فرهنگ به دلیل آمیزش با فرهنگ سومری برای نیای مادری احترام قائل باشد، از نظرگاه فرهنگ پدرسالارانه فریدونی ما رودررو با یک نظام «اهریمنی» هستیم.

روشن است که برای اثبات این فرصیه‌ها باید در زمینه فرهنگ‌های سومر، ماد، آشور و پارس اطلاعات قابل تأملی داشت. به تمام افرادی که از حالا ممکن است قصد حمله به من را داشته باشند توجه می‌دهم که در این زمینه‌ها ادعائی ندارم و آن‌چه که گفتم به صورت پرسش و یا حداکثر یک فرض ارزش دارد و نه بیشتر.

اما از ساختار داستان ضحاک و این که کاوه و فریدون او را نمی‌کشند سه فرض را می‌توان بیرون کشید. یکی آن که ضحاک آن‌قدر مهم است که نمی‌توان او را کشت، و در غیر این صورت شورش‌هائی رخ خواهد داد.

دوم فرض این است که ضحاک نه یک فرد بل‌که قومی است که به تبعید می‌رود و این قوم اگر به مازندران تبعید شده بسیار باسواد است و به همین دلیل لقب «دیو» را به خود اختصاص می‌دهد. روشن است که یک قوم همیشه زنده است و نسل به نسل خود را تجدید می‌کند.

سومین فرض اما صرفاً در جهان اسطوره ای معنا پیدا می‌کند و آن این که اهریمن را نمی‌توان کشت، چون نیمی از میدان حضور است. از نظرگاه فرهنگ ایرانی آن عهد و زمان او مظهر شر و بدی و پلیدی است.

اکنون در این‌جا به بررسی نظر خانم سیمین کاشی می‌رسیم، که ما از دو بخش خیر و شر بافته شده‌ایم و شر را نمی‌توان کشت، چون در خود ماست و با کشتن یک خودکامه او به پایان نمی‌رسد.

من عرض می‌کنم که ما نه از دو وجه خیر و شر، بل‌که از دو وجه «نرینه» (پدر) و مادینه (مادر) بوجود می‌آئیم. بر این پندارم که ما ایرانی‌ها باید در نحوه نگرش خود به جهان تجدید نظر کنیم.

روشن است که ما باید با دشمن بجنگیم، اما اشتباه محض است که فکر کنیم دشمن یک سره شر و بدی است.

چنین نحوه تصوری بدان‌جا منجر می‌شود که چهار هزار زندانی بی‌گناه در زندان اعدام می‌شوند، چون برمبنای فرض قبلی آن‌ها «شرور» هستند.

مسئله این است: ما می‌توانیم آن‌ها را بکشیم، چون آن‌ها در چنگ ما هستند و کاری نمی‌توانند بکنند. ما می‌توانیم به نظامی که بدان باور داریم ادامه بدهیم، چون پول و قدرت داریم، اما هرگز نمی‌توانیم تعیین کنیم چه کسی به معنای واقعی واژه شرور است و چه کسی نیکوکار.

به طور مثال در ماجرای قوم سومر و آشور و ماد، ما ابداً نمی‌توانیم تعیین کنیم کدامین یک از آن‌ها به اصطلاح اهریمنی‌ست و کدامین دیگری اهورامزدائی.

آنان سه قوم هستند که برحسب قانون هم‌جواری دست به ستیز با یک‌دیگر زده‌اند. قوم سومر خط را اختراع کرده است، پس اهورائی‌ست. قوم سومر اما به دلایلی قربانی انسانی می‌کند، پس اهورائی نیست.

قوم آشور گرسنه است و به انبارهای آذوقه سومر شبیخون می‌زند. در این حالت نه اهورائی‌ست و نه اهریمنی.

فقط آدم گرسنه‌ای است که از سر اجبار به جستجوی غذا می‌رود. اکنون نیروهای او به دست قوم سومر کشته می‌شوند. پس با تلاش و کوشش راه مبارزه با سومر را می‌یابد و با کمال تأسف این فرهنگ را منهدم می‌کند.

قوم ماد نه خوب است و نه بد، تنها این هست که در اثر گذشت زمان در موقعیتی قرار گرفته تا بر فرهنگ آشور غلبه کند.

فریدون و کاوه نه خوب هستند و نه بد، بل‌که دست بر قضا در مقطعی از زمان قرار گرفته‌اند که فرهنگ‌های مادرتبار به نفع فرهنگ‌های پدرسالار دارند منهدم می‌شوند.

ما نه خوب هستیم و نه بد. هنگامی که سیر و شاد و راضی هستیم آزارمان به کسی نمی‌رسد. حالا اگر گرسنه باشیم مقطعی می‌رسد که ممکن است نزدیک‌تربن عزیز خود را بکشیم.

امروز آمریکا با طالبان می‌جنگد. به راستی کدامین یک از آن‌ها مظهر شر هستند و کدامین یک خیر را تبلیغ می‌کند؟

ما ایرانی‌ها باید یاد بگیریم طور دیگری به جهان نگاه کنیم. جهان به دو وجه شر و خیر بخش نشده است. شر برای من خیر برای دیگری ست و برعکس. اگر من کمبودهای اقتصادی، جنسی یا اقتصادی داشته باشم می‌توانم دست به اعمال غریبی بزنم.

حوزه معنائی اصل نرینه و مادینه بسیار گسترده است. فضائی که ما را احاطه کرده است همانند زهدانی‌ست که ما در آن می‌چرخیم. منظومه شمسی کوچک ما جنینی در این عظمت شگفت به شمار می‌‌آید.

اگر بخواهیم به نحوه اندیشه اهورائی - اهریمنی بها بدهیم با کمال تأسف باید بپذیریم که در زهدان اهریمن رندگی می‌کنیم.

این دیالکتیک باستانی ایران بسیار زیباست اما نیاز به یک دست‌کاری دقیق و حساب شده دارد.

در این دست‌کاری باید از اهریمن اعاده حیثیت بشود. ما جهار هزار سال پیش اصل مادینه را شرور دیدیم و آن را به هوای خودمان کشتیم یا او را به بند کشیدیم تا بعد بتوانیم با اختراعات و اکتشافاتمان دامنه آلودگی را به جائی برسانیم که امروز لایه‌های اوزون پاره شود...

باز در این باره گفت خواهم داشت.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

این دیالکتیک باستانی ایران بسیار زیباست اما نیاز به یک دست‌کاری دقیق و حساب شده دارد.
درست همان کاری که شما می کنید. دستتان درد نکند. هر روز از شما می آموزیم.

-- بدون نام ، Nov 10, 2009

درود بر شهرنوش پارسی‌پور گرامی
من فکر می‌کنم شما به مهم‌ترین مساله در فرهنگ ما اشاره کرده‌اید. سیاه و سفید دیدن و یا به شکل خیر و شر دیدن جهان دیدی نادرست و خطرآفرین است. در بررسی مشکلات فرهنگی ما خیلی‌ها تنها تا هجوم اعراب به ایران پیش می‌روند و شهامت گفتن این را ندارند که این مشکل به پیش‌ترها خواهد رفت. شما بسیار به درستی نرینه و مادینه دیدن جهان را بر خیر و شر دیدن ترجیح داده‌اید. نکته‌ی تازه‌ای که شما به آن اشاره کرده‌اید اما این است که نرینه و مادینه دیدن جهان در سرزمین ما یک دگردیسی نامیمون یافته به این شکل که خیر شده نر و شر شده ماده و به این ترتیب علاوه بر سیاه و سپید دیدن همه افراد دیدی بد نسبت به زنان و در نهایت فاصله‌ی عمیق میان زن و مرد و جدایی‌شان را در فرهنگ‌‌مان شاهدیم. امیدوارم در این زمینه شاهد پژوهش‌هایی شجاعانه باشیم.

-- سوفی ، Nov 10, 2009

خانم پارسی پور: تاریخ ِموثر هر ملت که روزانه در تفکر آنها عمل میکند، چیزی ست که در داخل زبان آنها متراکم شده است. الزاماً هر چه مکتوب است به صورت عملکرد و جهان بینی ملتها در نمیاید. زبان فارسی از شاهنامه برای مثال اینرا در خود حفظ کرده که : شاهنامه آخرش خوشه. یا: نوشدارو پس از مرگ سهراب.
در زبان فارسی همانطور که مونث، مذکر نداریم، یعنی دو یا سه کانون قدرت وجود ندارد، دیالکتیک هم نداریم. اصلاً عجیب نیست که از درون این زبان فلسفۀ وحدت وجود بیرون آمده باشد. برای همین هم ما اهریمن و فرشته نمی شناسیم یا آنها را با هم عوضی میگیریم.!! گمانم این سوژه برای شما جالب است . شاید بد نباشد کتاب ِ" ما در فرهنگ پدر- دختر زاده شده ایم" چاپ انتشارات
گردون- برلن را ورقی بزنید.

-- سینا ، Nov 11, 2009

بانو پارسی‌پور فرموده‌اند:
این دیالکتیک باستانی ایران بسیار زیباست اما نیاز به یک دست‌کاری دقیق و حساب شده دارد.

ظاهراً همینطور است که شما می‌فرمایید، اما آیا این امکان هم وجود دارد که اصل "این دیالکتیک باستانی ایران" چنین نبوده و بعداً ارباب قدرت (شاهان، وزیران چپ و راست ایشان، دیوانسالاران لوحه‌نویس هخامنشی، موبدان معلوم‌الحال دوران ساسانی، تجار محافظه‌کار و مالدوست جاده ابریشم و سایر آنانی که به نفعشان بوده) آن را در جهت منافع مادی و سیاسی خود تحریف و "دستکاری دقیق و حساب شده" کرده و از یک فرهنگ بسیار آزاد و پیشرفته انسانی، این شکل کریه "آسمانی / اهورایی / اهریمنی" را که حدود سه هزار سال یا بیشتر است بر این ملت رفته ایجاد کرده باشند؟

-- خورشید خانوم ، Nov 11, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)