Dec 2006


اندیشه انتقادی، برنامه ۴۳
نقد روشنگرانه‌ی پیشداوری‌ها

روشنگری، درست است که منتقد پیش‌داوری‌ها بوده، اما خود نیز از یک نقطه‌ی صفر بی‌پیشداوری آغاز نکرده است. هر چه تاریخی است و در تاریخ است، فاقد نقطه‌ی صفر آغاز است، یعنی با پیشداوری شروع می‌شود. امتیاز روشنگری در اندیشه‌ی دلیر آن برای ادراک این واقعیت و توانایی نگرش انتقادی به خود است.



اندیشه انتقادی، برنامه ۴۲
در توضیح مفهوم روشنگری

روشنگری چیست؟ مشخصه‌ی روشنگری، بینش انتقادی است. سویه‌ی مهمی از انتقاد روشنگرانه، انتقاد از دین است. فرهنگی که در آن انتقاد از دین جای شایسته‌ی خود را پیدا نکرده باشد، هنوز در عصر پیش-از-روشنگری به سر می‌برد. این هیچ ربطی به آن ندارد که در آن مدرنیزاسیون تا چه حد پیشرفته باشد. critical thinking - on enlightenment



اندیشه انتقادی، برنامه ۴۱
روشنگری چیست؟

کانت چون به آزادی انسان معتقد است، همه چیز را به نظام برنمی‌گرداند. او معتقد است که نظام حماقت‌پرور در نهایت ریشه در حماقتِ خود ما دارد، یعنی به اصطلاح "خلایق هر چه لایق". به همین جهت است که از نظر او کسی که منتقد وضعیت است و ادعای روشنگری دارد، باید پیشتر خود روشن‌نگر باشد.
با این بخش، "اندیشه‌ی انتقادی" وارد مبحث "روشنگری" می‌شود.



اندیشه انتقادی، برنامه ۴۰
گفتمان اخلاقی و اخلاق گفتمانی

پرسش و انتقاد همبنیاد ‌اند. "چرا چنین است؟" معمولاً پرسشی انتقادی است. آنان که راضی‌اند و با وضعیت می‌سازند، سؤال هم نمی‌کنند. اخلاق گفتمانی می‌گوید: می‌توانید بپرسید و دلیل بخواهید. هنجار درست آن چیزی است که بتواند از یک گفت‌وگوی انتقادی استدلالی سربلند بیرون آید. در این بخش از اندیشه‌ی انتقادی به "اخلاق گفتمانی" پرداخته می‌شود. Critical Thinking - on Discourse



اندیشه انتقادی، برنامه ۳۹
مفهوم گفتمان

چند سالی است که در زبان فارسی مفهوم تازه‌ای راه یافته است: مفهوم گفتمان. "گفتمان" را داریوش آشوری در برابر گذاشته است. کمتر واژه‌ی نوظهوری این سعادت را داشته که این چنین مقبولیت یابد، هم عنوان گپ‌سرای اینترنتی شود، هم شیوه‌ی بیانِ گرایشی یا گروهی خاص را مشخص کند − مثلا "گفتمان دینی" یا "گفتمان چپ" − و هم به معنای بحث عقلانی باشد. لابد نیازی به تمایز باعثِ رواجِ این واژه شده است. پای مُد هم در میان است



اندیشه انتقادی، برنامه ۳۸
تناقض منطقی و اجرایی

کسی می‌گوید: "من امروز مطلقاً حرف نخواهم زد". به این کس می‌توان گفت: با همین حرفی که زدی، نقض غرض کرده‌ای، چون اعلام این موضوع که مطلقاً حرف نخواهی زد، خودش حرف زدن است. نقض به معنای شکستن و باطل کردن است. نقض غرض کردن یعنی باطل کردن چیزی که ادعا یا به آن اراده شده است.



اندیشه انتقادی، برنامه ۳۷
مساعدت حق

در تاریخ هیچگاه موردی این چنین ثبت نشده است: خردمندانه بحث کردند، پس از آن خون یکدیگر را ریختند. اما در یاد تاریخ مانده است که افراد بحث کردند و به صلح رسیدند.



اندیشه انتقادی، برنامه ۳۶
آداب بحث

همه‌ی فرهنگها دارای آداب بحث‌اند. در یکی کمتر و در یکی بیشتر در این زمینه اندیشه‌ورزی شده است. یک چکامه‌ی کهن بودایی حاوی سپارشهایی ژرف درباره‌ی آداب بحث است. در این چکامه چنین آمده است:
از ادب دور است: با خشم سخن گفتن، فخر فروختن و سرسخت بودن.



اندیشه انتقادی، برنامه ۳۵
دیالکتیک موقعیت و آزادی

انسان به تعبیر ارسطو یا دیالکتیسین است یا کژخلق. دیالکتیسین کسی است که با هنر دیالوگِ استدلالی حقیقت‌جو آشناست و دست کم این است که به بایستگی‌های چنین گفتگویی گردن می‌گذارد. و کژخلق کسی است که به الزامهای این مباحثه پایبند نیست.



اندیشه انتقادی، برنامه ۳۴
دیالکتیک و کژخلقی

جاری شدن بحث، چنان که ارسطو در توپیکا شرح می‌دهد، جاری شدن لوگوس یعنی خردی است که ساختار زبان را برپا نگه می‌دارد. جالب این است که ارسطو کسی را که الزامهای منطقی بحث را نمی‌پذیرد یعنی با لوگوس درمی‌افتد، نه احمق و نادان، بلکه کژخلق می‌نامد.



اندیشه انتقادی،‌ برنامه ۳۳
توپيکا؛ در جایگاه بحث

با استفاده از مفهوم جایگاه یا موضع جدلی که آن را از توپیکای ارسطو برگرفته‌ایم، اندیشه‌ی انتقادی را چنین تعریف می‌کنیم: اندیشه‌ی انتقادی اندیشه‌ای است که شاخص آن، آن موضع جدلی است که به موضع خود و موضع مقابل انتقادی می‌نگرد و معیار اصلی آن در انتقاد این است که موضعی خاص آیا تقویت کننده‌ی پتانسیل ارتباطی جامعه به‌عنوانِ پهنه‌ی دربرگیرنده‌ی همه‌ی موضع‌های جدلی است یا تخریب‌کننده‌ی آن.



گفتارهایی برای مخاطبان زمانه - ۳۲
اندیشه‌ی انتقادی خردمندانه

اندیشه‌ آنگاه در عین انتقادی بودن در معنایی ویژه خردمندانه است که بر پایه‌ی یک داوری گسترده باشد. داوری گسترده را مطابق با بحثهایی که پیشتر شد، آن قوه‌ی قضاوتی تعریف می‌کنیم که بتواند از دیدگاههای مختلف به جهان بنگرد.



اندیشه انتقادی، برنامه ۳۱
حماقت جمعی

آلمانی‌ها حکایت می‌کنند که در روزگارِ قدیم شهری در دیار آنها وجود داشته به نام شیلدا. شهرت شیلدا به زیرکیِ شهروندان آن بوده است. شهریاران در کشورهای مختلف می‌کوشیده‌اند حتماً مشاوری شیلدایی داشته باشند تا در هیچ مشکلی نمانند. شیلداییانِ دانا مدتی اندرزگو و مشکل‌گشای همه‌ی جهانیان بودند، اما کم‌کم حوصله‌ی‌شان سرآمد و چون بسیار زیرک بودند در صدد یافتن راه حل زیرکانه‌ای برآمدند تا دیگر کسی مزاحمشان نشود.



اندیشه انتقادی، برنامه ۳۰
ساده‌لوحی و حماقت

اشتباه از جنسِ حماقت نیست، آنگاه که موضوعِ شُبهه ارزشهای پایه‌ای نباشد، ارزشهایی از نوعِ خوب و بد، مفید و مضر. اگر ندانیم ابزاری چگونه کار می‌کند، دچارِ حماقت نیستیم؛ ناآگاهیم در ارتباطی مشخص.