خانه > پرویز جاهد > بازيگران > دايره معيوب | |||
دايره معيوبپرويز جاهدjahed@radiozamaneh.comوقتی به ليست ويکیپديا از کسانی که بر اثر افراط در مصرف مواد مخدر يا الکل مردهاند، نگاه میکنم، میبينم که اکثر آنها از هنرمندان، موسيقیدانان، بازيگران، شاعران و نويسندگان هستند. متأسفانه ليست چاق و چله و بلند بالايی است و در ميان اين افراد، به چهرههای نامداری چون زيگموند فرويد، رينرورنر فاسبيندر، ديلن تامس، ترومن کاپوتی، بيلی هاليدی، آلن لد، مريلين مونرو، هوارد هيوز، جودی گارلند، هنک ويليامز، جيم موريسن، مونتگمری کليف، کورت کوبين، کريس پن، الويس پريسلی، چارلی پارکر، جين سيبرگ، ناتالی وود، جيمی هندريکس و دايانا واشنگتن برمیخوريم که در مورد برخی از آنها احتمال خودکشی وجود دارد.
اولين پرسشی که در برخورد با چنين ليستی به ذهن من رسيد اين بود که چرا؟ چرا اين هنرمندان سرشناس و بعضاً برجسته، آلوده مواد مخدر شدند و چرا بر اثر افراط در مصرف آن جان باختند؟ آيا اين پرسش تنها يک مسأله اخلاقی است؟ آيا صرفاً کنجکاوی يا فضولی يا دخالت در زندگی شخصی است؟ و اگر کسی پرسيد که چرا اين هنرمندان به اعتياد پناه برده و چرا تا حد مرگ مخدر مصرف کردهاند، در حريم شخصی او دخالت کرده است؟ برخوردی که با نوشته من در وبلاگ زمانه به بهانه فوت خسرو شکیبایی شد و واکنشهايی که تعدادی از خوانندگان به آن نشان دادند (واکنشهايی از سر خشم و نفرت و در برخی موارد بسيار توهينآميز) نکتهای را برای من ثابت کرد و آن اينکه حرف زدن درباره اعتياد هنرمندان، هنوز در جامعه ايران يک تابوی بزرگ است. در حالی که درصد اعتياد در جامعه ايران بسيار بالا و قربانيان مواد مخدر بیشمارند، و صدها فيلم و سريال تلويزيونی در اين باره ساخته شده و میشود و دستگاههای عريض و طويل برای مقابله با آن وجود دارد، اما همين جامعه، وقتی که به هنرمندان میرسد (به ويژه اگر آن هنرمند، محبوب هم باشد) ترجيح میدهد درباره آن سکوت کند و حرفی نزند و اگر کسی در اين مورد حرفی زد، با فشار، تهديد، ارعاب و تهمت سعی کنند او را خفه کرده يا مثل دستگاه تفتيش عقايد قرون وسطايی، از او بخواهند حرفش را پس بگيرد و توبه کند.
درباره اعتياد به مواد مخدر و الکل تکتک هنرمندان و نويسندگانی که در بالا ذکر کردم، صدها مقاله و نوشته در سايتها و نشريات (نه الزاماً نشريات زرد) وجود دارد. در جامعه غرب، حرف زدن درباره اعتياد اين هنرمندان و مرگ آنها بر اثر اوردوز، تابو نيست و تخريب شخصيت آنها پنداشته نمیشود و از ارزشهای هنری و اجتماعی آنها کم نمیکند؛ بلکه راه را برای مطالعات روانشناختی و جامعهشناختی بيشتر در باره علت مرگ آنها و گسترش اعتياد در ميان هنرمندان به عنوان يک پديده اجتماعی (و نه شخصی) باز میکند. تنها در اين صورت است که میتوان پرسيد واقعاً چه رابطهای بين هنر و مواد مخدر وجود دارد؟ چرا هنرمندان بيشتر از اقشار ديگر از مواد مخدر يا الکل استفاده میکنند؟ و چرا اعتياد يکی از عوامل مرگ و مير در ميان هنرمندان است؟ آيا اين سؤالها ارزش تحقيق و بررسی را ندارند؟ و اگر دارند، آيا کسی در اين باره تحقيق و پژوهشی کرده است؟ زمانی که به پيشنهاد ستاد مبارزه با مواد مخدر، سريالی مستند با عنوان دايره معيوب را برای شبکه دو سيما میساختم (سريالی که مورد پسند آقايان قرار نگرفت و هرگز از تلويزيون پخش نشد و نمیدانم چه بلايی بر سر آن تصاوير با ارزشی که با زحمت و کوشش بسيار از معتادان مواد مخدر و زندانيان زندان قزل حصار تهيه کردم آمد) در مراحل تحقيق میديدم که دانشجويان دانشکدههای علوم اجتماعی و رشته جامعهشناسی، پژوهشهای ارزندهای در باره اعتياد در جامعه ايران انجام داده و میدهند. پژوهشهايی مستند که غالباً در آرشيوهای دانشکدهها دفن میشوند و امکان انتشار نمیيابند. به اميد آنکه بررسی رابطه هنر و مواد مخدر و پديده اعتياد در ميان هنرمندان، موضوع يکی از اين پژوهشها باشد.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
آقای جاهد امیدوارم روزی این رویه در جامعه ایران متداول شود تا راه برای تحقیقات علمی و روانشناختی باز گردد.
-- ایمان ، Aug 1, 2008It is all about HOW you talk about something, when and in what context, rather than the subject matter itslef. You have started your 'query' into the question of drug and alchohol addiction in a text which is supposed to be about the death of a popular actor and artist which was so much loved by Iranian poeple . Your questiosn are very much valid and worthy if you had put them in the right context. The time was not right as well as the place your text was appearing.
You have been away from Iran and probably do not know that peole talk about these kinds of problems very openly these days. It is not always the matter of telling off our Iranian habits. some of the things such as respecting the dead right after they have been buried, and a polite silence about how ther were, does not kill anyone. You could always do your resaerch about these things without trying to be so specific.
I can see in your list of dead people someone like Freud. Yet, am aslking myslef whether the whole world knows this, or needs to know this? How is he rememebred?
Addiction is bad and dangerous, as simple as that. It is also true that theyoung peopl's role .models should not be so.
Yet, I would rather deal with this question in a less specific manner, a more helpful and less attcaking kind of questioning.
Thanks
-- Ferehsteh Shakib ، Aug 1, 2008Shakib Fereshteh
در همین زمینه:
-- ناصر غیاثی http://www.naserghiasi.com/blog/ ، Aug 1, 2008http://www.radiozamaneh.org/literature/2007/08/post_400.html
آقای جاهد،
شما به نظرم دلایل اصلی اعتراض خوانندگان را به مقاله قبلی تان متوجه نشدید یا ترجیح داده اید که در موردشان سکوت کنید. اول این که شما گذاشتید و گذاشتید، درست وقتی که آقای شکیبایی فوت کرد، راجع به این موضوع نوشتید. خوب اگر آنقدر در مورد اعتیاد ایشان مطمئن بودید و صداقت و شجاعت هم داشتید، چرا در طول حیات این بنده خدا اظهار نظر نکردید، که هم فرصت پاسخ گفتنی باشد، و هم اگر حق باشماست، فرصت اصلاحی.
دیگر این که همین طور الکی فرض کرده اید که بین اعتیاد و مرگ ایشان رابطه مستقیمی وجود داشته، بدون این که دلیل و مدرکی بیاورید.
در مورد همه این هنرمندانی هم که شما اسم بردید که بر اثر اعتیاد مرده اند، اگر چیزی در زندگی نامه معتبرشان ثبت است، بر اساس دلیل و مدرک است (گزارش پلیس، گزارش پزشکی، اعتراف شخص)، نه بر اساس شنیده های دست چندم با افزودن پیشوند «همه میدانند ...».
لطفا توجه به اصل استدلالهای اعتراضی کنید، و صرفا با گفتن این که به نظرتان رسیده که « ... حرف زدن در باره اعتیاد هنرمندان، هنوز در جامعه ایران یک تابوی بزرگ است» از مسوولیت حرفی که زده اید شانه خالی نکنید. این اعتراض ها به حرف شما وارد بود، حتی اگر در مورد یک شخصیت نامحبوب چنین نظر داده بودید.
با احترام
واقعا متاسفم که مردم به شما اعتراض کردند و برام این سئوال پیش آمده که چرا ما همیشه می خواهیم صورت مساله رو پاک کنیم و چون حالا خسرو شکیبایی رو دوست داشتیم اعتیادشو انکار کنیم چرا یاد نمی گیرم با واقعیت ها روبرم بشیم: اره این هنرمند محبوب معتاد بود
-- اریانا ، Aug 1, 2008دختر یا پسرمون که خیلی هم دوستش داریم ممکنه یه روز معتاد بشه
کاش چشمامون رو باز کنیم
aghaye jahed,man ke ye khanande budam az khundane oun hame nazare ehsasie,yekke khurdam,in hame dado ghaal vaghean adamu moteasef mikone,man nemidunam chera ma vaghti mikhain nazare mokhalef bedim,be nevisande tohmat mizanim ya bi ehterami mikonim,dustan mitunestan nazarate mokhlefeshuno moadabaneh tar bedan,dar zemn be hame ounhaii ke motaghedand ke e'tiad ye masale shakhsie,arz konam ke intour nist,shakhse motad aval az hame be atrafianesh zarar mizane,man khudam 5 sal az znedegim ro az dast dadam ,be khatere inke ba ye adame mo'tad ezdevaj karde budam va bade ezdevaj be etiade ishun pei bordam,va ghanune iran,in ejazeh ro nemidad be rahati az in shakhs joda sham,hala mikham bebinam inaii ke in hame saro seda kardan ke e'tiad ye chize khososie,aya mazzerrat e'tiad ro vaghean nemibnan? ya be ruye khudeshun nemiaran,etefaghan man ham kheili aghaye shakibaii ro dust dashtam,vali afradi mese aghaye shakibaii,bayad kheili ba ehtiat tar bashan,chun mokhatabeshun hadeghal 70 milion mellat hastan.
-- Sahar ، Aug 2, 2008دورود /
آقاي جاهد با توجه به اينكه كمتر مقاله و نوشتاري رو از شما رو از دست دادم فكر ميكنم
در منصفانه ترين حالتش بايد گفت شما از زاويه تحقيقي به موضوعي احساسي پرداختيد و همين باعث تعارضات منطقي و تقابل قطب هاي مثبت منفي مشترك در دو سوي بحث شد.
اي بسا اگر چنين مقاله اي در سالگرد مرحوم شكيبايي نوشته شده بود مخالفان با ديدگاه
ديگري به استقبال نقد مي رفتند .
من فكر مي كنم زمان بندي موضوع حرفه اي گري بيشتر رو طلب مي كرد هر چند كه به هر حال شما زمان رو براي پرداختن از نوعي ديگر به موضوعي داغ و بحث روز مناسب ديديد .
البته در نهايت فكر ميكنم چالش برانگيزي و پر مخاطب شدن مقاله محصول همين تيز هوشي ژورناليستي شماست .
وقت خوش .
-- گنجشكك اشي مشي ، Aug 2, 2008متاسفانه امروز نیمی از جامعه ی ایران معتادند! و حتا بیشتر! هر کسی به چیزی معتاد است مادر زن من خودش می گوید که به چادر و اسلام معتاد است. و این در حالی ست که پدر زن من به همه چیز از جمله تریاک معتاد است البته با بیست سال اعتیاد می گوید هنوز معتاد نشده. اگر یک روز هفته و حالا هر روز آن به شرطی که بت بزرگ فلسفه ی ایران در تهران باشد و نه در فرنگ سری به ولنجک بزنید خواهید دید که وسط آن هال بزرگ دوسه منقل طلایی گذاشته اند و حظار در دود دم غرقند. این از فیلسوفمان و البته اگر از رهبر فرزانه هم بپرسید که ها کذا! . و اما و البته با صداقت باشیم و در نوشته هامان آبروی کسی را نریزیم. درستش این است که اعتیاد در هر مملکتی دلایلی دارد ، در مملکت ما حکومت ناب محمدی ست که در کار افیونی پروری است. گر حکم شود که مست گیرند - هم رهبر و هم عالی هم پست گیرند. بنا بر این خدا آنروز را نیاورد.
-- صاحب جم از تهران افیونی ، Aug 2, 2008با حرف هاي رضا كاملا موافقم. رسانه هاي غربي تا روشن نشدن علت مرگ هيث لجر چنين حرف هايي را مطرح نكردند. آقاي جاهد توجيه نكنيد.
-- بدون نام ، Aug 3, 2008آقاي جاهد با كمال احترامي كه به راديو زمانه دارم بايد بگم بد و بي جا نوشتي قبول كن
-- كيوان ، Aug 3, 2008زيگموند فرويد چند وقت است به جرگه هنرمندان پیوسته است؟!
-- سعید ، Sep 4, 2008باز هم توجیه به جای توضیح. حضرت آقا کتابهایی در زمینه fallacy در نوشتار وجود دارد که شما با مطالعه آنها میتوانید کمی به دانش اندک خود در زمینه منطق نوشتاری اضافه کنید.
-- کیهان ، Sep 4, 2008جاهد جان جهد بیش از این نکن... جرئت داری و پای حرفت هستی در مورد اعتیاد یکی از هنرمندان و داشنمندان ایرانی "زنده" (و نه در بستر مرگ حتی) بنویس.
-- هادی ، Sep 5, 2008بنویس تا تابوشکنی کنی.
تو تابو نشکنی پس کی بشکند قربان قدت؟
جاهد عزيز زندگي فردي شما نيز شايد عاري از ضعف هاي فردي و اخلاقي بسيار باشد. همه مي دانند كه بحث و فحص درباره زندگي و اخلاق فردي يك هنرمند ، حال حتي اگر در قالب كتاب يا مقالات آكادميك هم باشد ، در توصيفي ترين شكل خود نيز ، چندان راهگشا نيست. حالا سياهه بلند اين كتاب ها و مقالات را هم كه رديف كني ، چيزي از ارزش هاي كساني مثل فرويد و والتربنيامين و حتي همين مراد فرهادپور خودمان كم نمي كند. اين ها همه در پوستين فرامتن افتادن است و بايد بگويم نوشته تو به نقد فرهنگي و اخلاقي جامعه ما كه برنمي گردد هيچ ، نشان از همان خصيصه رذيله ايراني دارد كه نوشته تو
از آن بوي بسيار برده است: غيبت و فضولي و خاله خانباجي بازي
-------------
-- رضا ، Sep 5, 2008آقای رضا
چرا « بحث و فحص درباره زندگي و اخلاق فردي يك هنرمند...راهگشا نيست»؟ پس فايده اين همه کتاب های بيوگرافی که در باره هنرمندان و نويسندگان جهان نوشته شده و می شود چيست؟ آيا همه آنها را ايرانيان بر اساس « خصيصه رذيله» خود نوشته اند يا می نويسند ؟
پرويز جاهد
میدانی چی مهم است مجاهد جان؟
-- هادی ، Sep 6, 2008این که "غرض" از نوشتن یک "نقد" منصفانه "مرض" نباشد.
حرف ملت همین است... میتوانی بفهمی؟
همین!
-------------
اول اينکه من «مجاهد» نيستم و بعد اينکه شما چگونه از طرف يک ملت حرف می زنيد؟
آيا شما سخنگوی اين ملت ايد؟
پرويز جاهد
من بار اول كه به اين وب ميام و البته بگم كه نظر قبلي شما در مورد شكيبايي رو خوندم. خدا رو شكر كه خودتون اول گفته بوديد هيچ وقت شكيبايي رو دوست نداشتيد.همين جمله ي شما كاملا بيان مي كنه كه با چه ديد و نگاهي در مورد اين هنر مند قضاوت كرديد.هيچ انساني كامل نيست و هيچ انساني بي عيب نيست.
-- كيهان ، Nov 19, 2008هيچ يك از ما از درون ديگران خبر نداريم پس هيچ يك از ما حق قضاوت در مورد ديگران رو نداريم.
فكر نمي كنم كه شما در تمام طول زندگيتون بي اشتباه بوديد.
مشكل شما كساني كه فكر مي كنيد منتقد خوبي هستيد مي دونيد چيه؟
اينكه توي دندون هاي سالم و سفيد و زيبا دنبال دندون پر شده ميگرديد كه بگيد نه اين دندون ها قشنگ نيست، مي دونيد چرا؟ آخه ظرفيت چيزهاي خوب و زيبا رو نداريد.
شكيبايي اگه معتاد بود در عوض هنرمند بود سبز بود مهربون بود از 70 ميليون جمعيت ايران حاضرم قسم بخورم 50 ميليون واسش دعا كردن.
من نمي دونم شما به چي معتقدي ولي اول آدم ها رو بشناس بعد قضاوت كن نه فقط از روي لباس و ظاهرشون.
راستي شما فكر مي كني بعد از مرگت چند نفر ممكنه برات دعا كنن؟فكر مي كني چند وقت ممكنه در ذهن ها يا تاريخ بموني؟
ولي شكيبايي هميشه مي مونه .
هر وقت تونستي توي اين همه مورد مثل شكيبايي بشي من هم از صميم قلب فقط توي همين يه مورد اعتياد كه خيلي خودتو خسته كردي تا پيداش كني باهات موافقم.
ولي اگه يه ذره فقط يه ذره دركي بدون غرض ورزي داشتي مي دونستي كه بعد از فوت يه آدم بايد براش دعا كرد نه اينكه حالا كه نمي تونه از خودش دفاع كنه راجع بهش بد بگي.
...........................
آقای کيهان
شما هم خودت را خسته کردی و اين همه نوشتی اما نفهميدید که من اصلا از شکيبايی بد نگفتم بلکه فقط آه کشيدم و حسرت خوردم.
در ضمن من چرا بايد با بازيگری مثل شکيبايی که در همان اول مقاله از قدرت بازيگری اش گفتم، غرض ورزی داشته باشم. پول مرا خورده بود؟ يا جای مرا در دنيا تنگ کرده بود؟ يا با من رقابت حرفه ای داشت؟
شما هنوز اين را درک نمی کنيد که يک منتقد می تواند از يک بازيگر هرچند محبوب مردم خوشش بيايد يا نيايد.
چرا انتظار داريد همه مداح و مرثيه خوان باشند. پس تکليف عقل انتقدای چه می شود؟
اندکی واقع بين باشيد و اين قدر از احساساتتان مايه نگذاريد.
با سلام و خسته نباشي خدمت آقاي جاهد
-- امير روحنواز ، Apr 16, 2009من مطلب شما را در مورد آقاي شكيبايي خواندم و شخصا از آن لذت بردم. اين مسله تابو بودن نيز كاملا درست است. اصولا در فرهنگ ايراني اين مسئله جا افتاده است كه نميخواهيم واقعيت را ببينيم. نه تنها در مورد مواد مخدر ، بلكه در اكثر موارد ديگر هم اين چنين است. ما ميدانيم كه در ايران رشوه وجود دارد و كاري بدون آن به سرانجام نميرسد اما همه ميخواهيم آن را ناديده بگيريم. ريشه تابو بودن تمامي مسائل اين چنيني از اينجا نشات مي گيرد كه نميخواهيم واقعيت را ببينيم زيرا در اين صورت چهره زشت ما نمايان ميشود. اما در مورد اينكه چرا به اصطلاح در ميان هنرمندان و يا به تعبير كلي تر در ميان روشنفكران، مواد مخدر و الكل رايجتر است فكر ميكنم تحقيق اريش فروم مي تواند راهگشا باشد. علاقمندان را به كتاب گريز از آزادي ايشان ارجاع ميدهم.
اما به تعبير سادهاي كه من به آن معقدم ريشه اين مسئله به زندگي مدرن و درك از اين نوع زندگي برمي گردد. به تعبيري انسان هر چه در زندگي به آگاهي بيشتري مي رسد بيشتر به پوچي آن پي ميبرد و در نتيجه كمتر چيزي است كه او را اقناع كند. به همين دليل به چيزي پناه ميبرد كه وي را وارد دنياي ديگري مي]كند.