دختری با گردنبند مرواریدیسهند صاحبدیوانیاخیرا لیا پیپ گراس(Leah Piepgras)، هنرمند آمریکایی دو تکه جواهر خیلی جالب ساخته است به نامهای دختری با گردنبند مرواریدی شمارهی یک و شمارهی دو (Girl with a Pearl Necklace ). واضح است که نام این جواهرات اشارهای است به نقاشیهای معروف یوهانس فرمیر (Johannes Vermeer)، نقاش هلندی، به نام های «دختری با گوشوارههای مروارید» (Girl with a Pearl Earring) و «زنی با گردنبند مروارید» (Girl with a Pearl Necklace ). نکته اینجاست که در ساخت این جواهرات اصلاً از مروارید استفاده نشده است. در حقیقت یک تکه نقرهی براق است در فرمی ژلاتینی که وقتی به گردن آویخته میشود، اسپرم پاشیده شده بر روی سینهی زن را تداعی میکند. (در فرهنگ عوام واژهی «گردنبند مروارید»، معنای جنسی دارد.) این هنرمند در توصیف اثر خود میگوید: «این قطعه یک نشانهی تصویری از هرج و مرجی است که بهوسیلهی یک عمل زیبا و لذتآور به تکامل رسیده است. گردنبند مرواریدی یادآوری فیزیکی است، از یک لحظهی گذرا و خوشآیند.»
البته یک نشانهی فیزیکی از یک عمل جنسی که فقط لذت مرد در آن به وضوح دیده میشود. لحظهی گذرا و خوشآیند مرد است که با پاشیدن اسپرم روی صورت و سینهی زن، شکار خود را نشانهگذاری میکند، همانطور که یک گربه یا سگ محدودهی قلمرو خود را مشخص میکند. اگر معنای این اثر هنری فقط ارضاء جنسی مردان است، پس چرا زنان باید آن را بر گردن خود بیاویزند؟ آیا این گردنبند جایگزین خال قرمز رنگی است که زنان سنتی متأهل هندی، روی پیشانی میگذارند؟ شاید هم این اثر هنری شرح حال متداول شدن پورنوگرافی در جامعهی امروز ماست. پورنوگرافیای که دیگر محدود نیست به قائم شدن زیر تشک، توی سینماهای ناجور یا بالاترین طبقههای مجلهفروشیها، بلکه خودش را با یک کلیک روی اینترنت نشان میدهد و حتی روی سینههای برجستهی دخترهای جوان با تی شرتهایی که روی آنها «پرن استار» یا نشانهی خرگوش مجلهی «پلی بوی» چاپ شده. شاید این اثر هنری دارد پیشبینی میکند که دخترانی که امروز این تی شرتها را میپوشند، فردا با افتخار گردنبندی به شکل اسپرم به گردن میآویزند.
پیچیدگی این کار هنری در این است که اگر شکلش (اسپرم پاشیده) حرفی دارد از روابط زن و مرد و عشق و تمایلات جنسی در زمان معاصر، عنوانش ما را میبرد به یک دورهی دیگر و مسائل دیگری را مطرح میکند. عنوان این جواهر ما را به دورانی که فرمیر در عصر کالوینیستها زندگی میکرد، برمیگرداند. روزگاری که مردم هلند سخت کار کردن و رعایت اصول مذهبی را با ارزش میدانستند؛ زمانی که مردم زیبایی را بیشتر در کمیابی و دستنخوردگی میدیدند. دخترهای خانوادههای ثروتمند از کار کردن و تماس با مردان غریبه دور نگه داشته میشدند. چراکه با در خانه ماندن، پوست صورتشان سفید باقی میماند و بکارتشان حفظ میشد. این داستان خیلی بیشباهت به ماجرای قطرهای که در دل صدف و در قعر دریا میماند تا روزی مرواریدی باارزش شود، نیست. مال و ثروت همواره در دست مردان بوده است و رفاه و امنیت زنان، اول وابسته به پدر و بعد از ازدواج به همسرشان بستگی داشته است. زنان با آویختن جواهرات بیشتر و گرانبهاتر در واقع ثروت مردانشان را به نمایش میگذاشتند. شاید خیلی دور از واقعیت نباشد که بگوییم، ازدواج در این دوره داد و ستدی بوده که با ثروت، بکارت و انحصار جنسی خریده میشد. دوران کالوینیستی گذشته است. امروز در بسیاری از بخشهای جهان، زنان همسر آیندهی خود را انتخاب میکنند، معیار باکره ماندن تا قبل از ازدواج دیگر اهمیت زیادی ندارد و زنان از نظر مالی هر روز مستقلتر میشوند.
در عین حال همچنان زمانی که زن قول ازدواج به یک مرد میدهد، انگشتری گرانبها دریافت میکند. این به این معناست که زن اختیار جنسی خود را با یک انگشتر عوض میکند. در اروپا، مرد در حد متوسط معادل درآمد یک ماهش را برای خرید انگشتر در نظر میگیرد؛ در آمریکا این مبلغ معادل دو ماه درآمد مرد و در ژاپن معادل سه ماه از درآمد سالانهی آنهاست. امروزه که مروارید در مزارع دریایی کشت میشود و ارزشش را از دست داده است، الماس جای آن را گرفته است. عمومیت این ارزشگذاریها حتی خود را در ترانهها هم نشان میدهد. مانند ترانهای از مرلین مونرو: فرانسوی ها دوست دارن به خاطر عشق بمیرن لازم نیست ۵۰ سال برگردیم به عقب. همین دو سال پیش بیانسه (Beyonce) خوانندهی مطرح آمریکایی که شخصیتی مستقل دارد، در ترانهی سینگل لیدیز (Single Ladies) اینگونه میخواند: منو در آغوش بکش این ترانهها ناشی از طرز فکری است که هنوز در جامعه وجود دارد. حتی الان که زن و مرد در روابطشان آزادتر هستند، می بینیم که آنچه که واقعاً باارزش است (و میتواند با جواهرات تعویض شود) یک رابطهی متعهد است و در آن یکی مالک است و دیگری ملک او. دختری با گردنبند مرواریدی یک اثر هنری ارزشمند است که با شکل بسیار سادهاش، بازیگوشانه مجبورمان میکند سؤالهایی را از خودمان بپرسیم. همانطور که چهره یک دختر معصوم ممکن است تمایلات سرکشی را در پشت چهرهاش پنهان کرده باشد.کسانی که از دیدن این قطعه دلخور میشوند، باید بدانند که ذهنشان ناآشنا با این مسائل نیست. چراکه یک بچه با ذهن پاک در این قطعه چیزی جز یک تکه نقره نمی بیند.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
jaleb bood
-- vahid ، Nov 12, 2010