اُخت شدن با انسانها کم نیستونداد زمانی7koucheh@radiozamaneh.com«خرمگس خاتون» جزو معدود زنانی است که هشت سال پیش، یکی از خصوصیترین وبلاگهای ایرانی را به راه انداخت. او در یکی از نوشتههایش دربارهی مرد دلخواهش مینویسد: «به یاد دارم زمانی که طفل بودم مرد دلخواه از نظر من یکی از مردهای کمیک استریپوارههای کتاب زبان انگلیسی بود. همان جان یا آقای براون که هلوهاوآریویی تحویل مری یا لیز میداد. به موقع سر کار میرفت و هاف پاست توئلو غذا میخورد و فایو اوکلاک میآمد خانه. خیلی سرراست، بای باس اُر واککنان. خیلی قانع و نانازی و قابل پیشبینی. سفید و لاغر و عینکی بود شبیه دکتر کاوه که سر خیابان ما داروخانه داشت.» و این تنها موضوع «خرمگس خاتون» نیست. موضوعات او آنقدر تنوع دارد که نمیشود در یک مقدمهی کوتاه حتی فهرستوار به آنها اشاره کرد. او در این هشت سال همچنان مینویسد و به نظر نمیآید در این مدت، لحظهای کوتاه آمده باشد. به همین دلیل گفتوگویی با او تدارک دیدیم و از او خواستیم دربارهی اما و اگرهای ابراز وجودِ زنانه در دنیای اینترنت بگوید. گفت و گو با خرمگس خاتون را در «هفتکوچه»ی دوشنبهی این هفته میخوانیم: آیا وبلاگنویسی و گفتوگوی بی شیله و پیلهای که با مخاطبانت داری، جایگزین ابراز عواطفی است که امکانش در ایران نیست؟ خرمگس خاتون : وبلاگنویسی جانشین روابطی كه دوست داشتم داشته باشم، نبود و نشد و حتی قصدی هم در كار نبود. كمااینكه بعد از این همه سال تعداد بسیار معدودی دوست (كه به سرعت دیگر مجازی نبودند و تا بهحال حقیقی حقیقی ماندهاند) پیدا كردهام. من قبل از اینكه وبلاگ بنویسم داستان مینوشتم و حتی تا دو - سه سال پیش فكر میكردم كارهای مهم من داستانهایم هستند. ولی از آنجا كه وبلاگ به من فرصتی داد كه قالبهای آموخته را درهم بشكنم و بیپرده و از هر دری مشق كنم؛ حالا وبلاگم را از تمام داستانهای شُسته رفتهام بیشتر دوست دارم.
آیا بهخاطر ایرانی بودن رابطهات با زنان و مردان خواننده و کامنتگذار حالت دوستانه و صمیمت بیشتری میگیرد؟ آیا آنها حریم شخصی تو را رعایت میکنند؟ خرمگس خاتون : فكر میكنم آدمی كه نشان میدهد سر و ته روابط را بلد است ( دستكم اینطور مینماید!) و بدتر از همه تقریباً همهی اشكال آن را دست میاندازد، شاید سوژهی آسانی به نظر نیاید و بههرحال مخاطبِ طالب آشنایی در قدم برداشتنش تردید میكند. بهنظرم آمده كه حریم شخصیام رعایت شده است در كل. یا شاید حریم شخصی من آنقدرها هم به نظر جذاب نیامده است كه به تهدید درآید! هیچ موقع از رُك گوییام به مخاطره نیفتادهام. اتفاقاً بعضی وقتها در دفاع از متن رُك و راست، به چالشی صریحتر هم افتادهام كه هیچ بَدم هم نیامده است. مرز ابراز وجود و ارائهی موضوعاتی نظیر سکس و رابطه را خودت تعیین میکنی یا وبلاگنویسهای مثل تو هم خودسانسوری میکنند؟ خرمگس خاتون: در مورد مرزبندی برای نوشتن از سكس و روابط، به شخصه، اگر چند مخاطب از آشنایان و اقوام و گاهی هم فرد مورد رابطهام به وبلاگم دسترسی نداشتند، مسلماً این تمام حرف و تصویری نبوده كه میخواستم ارائه بدهم ... بسیار بیشتر از این دوست داشتم بنویسم. ولی هدف من صرفاً گفتن از روابط و ثبت یك دوران اجتماعی نیست. حواسم بیشتر به ظرافتهای یك خلق ادبی است. اگر در آمستردام یا مونیخ و یا در آتلانتا وبلاگ فارسی داشتی چگونه مینوشتی؟ خرمگس خاتون: در مورد اینكه اگر خارج از ایران بودم چگونه مینوشتم میگویم كه هر كسی دغدغهی نوشتن دارد به نظر من نباید زندگی در خارج از كشور را انتخاب كند. از زبان دور، از جغرافیا دور، از وقایع دور، از دیدن عكسالعملهای تودهی مردم به وقایع دور، از این همه پیچیدگی دور از كشف زیبایی در میان كژ و كوژیها دور....از چی مینویسند؟ حلاجی غمِ غربت؟ تصاویر اغراقآمیز از اوضاع سیاسی؟ پر رنگ كردنِ « خوب كردم كه اومدم»؟... نمیدانم این سؤال اصلاً جواب دارد یا نه... فكر كنم نه! من فقط عقیدهی كلیام را گفتم. چقدر میخواهی آزاد باشی؟ خرمگس خاتون: باید بگویم كه من آدمی كه همین شرایط، همین فرهنگ، همین تضادها را از من ساخته دوست دارم. سرگرمم میكند، مرا به فکر میاندازد. ما همگی بلدیم از توی دلِ محدودیت برای خودمان جا باز كنیم. این حرف من هم نیست آدم حسابیهاش هم همین را گفتنهاند كه بهترین دورهی خلقِ ادبی یا هنری ما از همان محدودیتها و شرایط بسته بیرون میآید. و ضمناً منظور من شرایط فرهنگیست كه ماها در آن بزرگ شدهایم. مسلم است كه هیچكس خفقان و سركوب و تهدید و حقكشی و ظلم به اجتماعش را دوست ندارد. عشق ایرانی عشقی است مردانه و اثیری... ادبیات ایرانی در طول تاریخ، معشوقهای میخواهد که پاک باشد و شاعر سرا پا در سوز و گداز مینالد که چرا به من و عشق من بها نمیدهی ولی در عمل هر زنی به عشق پاک جواب مثبت دهد، بلافاصله از مرتبهی زن/معشوق اثیری به لکاته و هرزه، دگردیسی داده میشود. مشکل این رابطهی غیر فرخنده در چیست؟
خرمگس خاتون: آنچه در ادبیات کلاسیک ما آمده است، تماماً مربوط به تخیلات قبل از آشنایی است. كمتر كسی از مراحل دیگر رابطه نوشته است. وبلاگها این روزها دارند به خلق و ثبت این مراحل كمك زیادی میكنند. اتفاقی كه در بین زنان افتاد، این بود كه زنها همانطور كه اولین استقبالكنندگان از پدیدههای نو هستند، این روزها اهمیتی نمیدهند که خود پیشقدم روابط عشقی و سکسی باشند. ولی تصور من این است كه مردهای ایرانی همانطور كه گفتید شاید طاقت تحول و تطور این موجود اثیری به چیزی ملموس و دستیافتنی را نداشته باشند.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
از سال 1384 وبلاگ نرگس خاتون را دنبال می کنم. همان کاری که نامجو در موسیقی می کند نرگس خاتون در نوشته هایش می کند. این موثرترین مقایسه ای است که عقل من می رسد. به همه انهایی که از کارهای محسن نامجو لذت می برند توصیه می کنم وبلاگ این خانم را بخوانند
-- مرضیه ، Nov 29, 2010آخه نیگاه کنین سر دروازه وبلاگش چی نوشته(این وبلاگ آب انار محمد نیست. شعبه ندارد. جیررررر لولای روغن نخورده ی دری است که می رود سمت کمدی و باز می گردد سمت تراژدی). با حال نیست؟ گاهی هم یه ذره بفهمی نفهمی عجیب و غریب می زنه ولی با حاله. همش توی یه خطه و می دونه چی می خود. دمش گرم
ای بابا در دل محرومیت و خفقان شکوفا شدن دیگه حرف کلیشه ای شده که هر کسی چه دولتی باشه و چه نباشه هم این حرف رو می زنه ... دمت گرم که تو هم این رو گفتی . نیازی نبود این رو بگی می تونستی بگی : دوست دارم ، حال کردم ، خلق کردم .
-- grotesque ، Nov 29, 2010همیشه از خواندنش لذت میبرم و هنوز منتظرم داستانهایش را چاپ کند... وبلاگ نوشتن نباید به ضرر داستان نوشتن تمام شود...
-- توکا نیستانی ، Nov 30, 2010زنده باد وللاگ نویسی.
-- بدون نام ، Nov 30, 2010آقای نیستانی چرا بر عکس نگوییم داستان نویس ها بهتر است همه وبلاگ نویس شوند. وبلاگ آزاد تر از کتاب است. اینطور نیست؟
-- مونا ، Nov 30, 2010این خانم وبلاگ نویشپس اگر می خواهند در خودسانسوری قلم نزنند ترجیحا بروند و یک وبلاگ موازی درست کنند که اقوام و اشنایانشان و آقای خانه شان ندانند که او می نویسد. خودش اجمالا اقرار کرده که خودش را سانسور می کند. زیدی هم یافت می شود که مرقوم کند سانسور ایشان خودساخته است.
-- زید همدانی ، Nov 30, 2010