تاریخ انتشار: ۱۰ آبان ۱۳۸۹ • چاپ کنید    
Ashley Mears

دختران و آرزوی مدل شدن

ترجمه‌ی ونداد زمانی
7koucheh@radiozamaneh.com

رویاپروری بخشی جدانشدنی از روحیه و رفتار بشر است. رویا‌ به عبارتی همان عطش زیاده‌طلبانه‌ای است که به بشر کمک کرده است تا از غارها بیرون بیاید، بیشتر بخواهد، ببیند، بفهمد و بیشتر داشته باشد. یک پرش کوچک چندهزار ساله از زندگی غارنشینی به دنیای معاصر گواهی‌ بر این حقیقت است که ما برای نیاز سیری‌ناپذیر «زیاده‌طلبی» همچنان رویا می‌پرورانیم.


بی‌دلیل نیست که شرکت‌های غول‌آسای تبلیغاتی از طریق رسانه‌های عمومی علاوه بر آنکه مدام بر طبل گوشخراش توقعات و آرزوهای ما می‌کوبند، با رندی تمام توانسته‌اند رویاهای بشر معاصر را به دو خواسته‌ی بزرگ مصرفی یعنی شهرت و ثروت محدود سازند. در همین رابطه باید به مؤسسات سودجو و کلاهبرداری اشاره کرد که از وعده‌ی عملی شدن رؤیاهای دختران با زیرکی تمام استفاده می‌کنند.

همه‌ی ما رؤیا می‌پرورانیم اما در این میان جمعیت عظیمی از دختران جوان هستند که تنها راه دستیابی همزمان به دو آرزوی بزرگ شهرت و ثروت را درتحقق رؤیای «مدل شدن» می‌یابند. دخترانی که با عروسک‌های بلندقامت و زیبای «باربی»گونه بزرگ می‌شوند و با افسانه‌های شاه پریان در اشکال و انواع مختلف، امید زندگی سرشار از عشق و شادی همیشگی را در ضمیر ناخودآگاه خود ثبت می‌کنند.

خانم «اَشلی میرز»، استادیار جامعه‌شناسی دانشگاه بوستون، برای ترسیم کلاهبرداری از موج فراگیر علاقه‌ای که دختران جوان برای مدل شدن دارند، به سراغ یکی از آژانس‌های معروف «مدل‌ساز» رفته است و ضمن حضور در برنامه‌های آنها توانسته است گزارش انتقادی مستندی تهیه کند. این محقق توانسته است با ظرافت تمام از حیله‌ی بسیار تلخ ولی فوق‌العاده سودآوری که آژانس‌های بین‌المللی بر سر راه دختران جوان گذاشته‌اند پرده بردارد.


«اَشلی میرز»، استادیار جامعه‌شناسی دانشگاه بوستون

یکی از آژانس‌های بزرگ «مدل‌ساز» در منطقه‌ی میانی شهر نیویورک درون یک هتل، سالنی را تدارک دیده است تا بتواند در طی چند روز، هزاران دختر جوان را برای عرضه به مؤسسات مد که در جست‌وجو و «کشف » مدل جدید هستند گردهم بیاورد. حضور ده‌ها آژانس بین‌المللی که برای شکار ستاره‌ی جدید به هتل مزبور آمده بودند بر اهمیت مراسم و قیمت ورودی‌ای که دختران باید می‌پرداختند می‌افزود.

فقط در قسمت مدل‌ها بیش از ۵۰۰دختر ۱۳تا ۲۵ساله مقابل انتخاب‌کننده‌ها رژه رفتند. خانم اَشلی میرز ضمن تماس با داور یکی از آژانس‌های مدل‌یابی با نام «اِلی» دوستی سریعی را با او تدارک می‌بیند و با نشستن در کنار او می‌تواند از نزدیک شاهد ماجرا باشد. او به زودی درمی‌یابد که بیشتر داوران با بی‌اعتنایی و بی‌حوصلگی تمام خود را مقید کرده بودند که ساعت‌ها‌ی طولانی بنشینند و نظاره‌گر رژه‌ی بسیار گران‌قیمتی باشند که دختران جوان هزینه‌اش را تقبل کرده بودند.

روز اول در بین صدای موسیقی مد روز و زیر نور آبی کم‌نور، دختران جوان فقط ۲۷ثانیه فرصت داشتند که بعد از خواندن شماره‌ی ‌آنها، که یادآور بازار خرید و فروش حیوانات مزرعه است، در مسیر تعیین‌شده با رفتار و ادای سکسی قدم بردارند و بعد از رسیدن به وسط سالن با قیافه‌ای که تقلیدی ناشیانه از ستاره‌های سینما است در برابر داوران آژانس‌ها مکث کوتاهی داشته باشند تا همزمان چند عکس آنها نیز بر روی مانیتورهای صحنه پخش شود.

دختران امیدوار برای ۲۷ثانیه‌ی مزبور و برای داشتن شانسِ به شهرت رسیدن ۵ هزار دلار پرداخته بودند.دختران در حین رژه یا با تقلید از زنان خوش‌هیکل، با وقار تمام بدن‌های خود را به نمایش می‌گذاشتند یا به خاطر تأکید بر زیبایی صورت‌شان، لبخند مثلاً غرورآمیزی را همراه با حرکات شانه و چرخش متکبرانه‌ی چانه نثار داوران می‌کردند. فضای بسیار عصبی و دختران جوان و هیجان‌زده به این تصور دامن می‌زد که بعضی از دختران نتوانند تا آخر مسیر خود قدم بردارند و از فرط هیجان بیهوش شوند. داوری که کنارش نشسته بودم رو به من با حالت طنز گفت: «دیدی چه چیزهای جالبی را تا به حال از دست می‌دادی؟»

بر عکس داوران و مسئولان آژانس‌ها که بیشترشان سیاه پوشیده بودند، صحنه از فرط رنگارنگی غیر عادی می‌نمود. سایه‌های دودی پشت چشم‌ها، لب‌های براق، لباس‌های پُف‌کرده، پاشنه‌های بلند، دامن‌های کوتاه رنگی، پرها، کلاه‌ها، شلوارهای صورتی و تکه‌های عجیب و غریبی که به عنوان لباس بر تن دختران پوشیده شده بود، چنان مصنوعی و زیادی بود که خانم اَشلی میرز به داور آژانسی که در کنارش نشسته بود حق داد که حوصله‌اش کاملاً سر رفته باشد.


خانم داور رو به اَشلی میرز کرد و گفت: «دردناک‌تر از همه این است که بیشتر این دخترها حتی ۱۵سال‌شان نشده است». ناراحت‌کننده‌تر از آن دیدن ۳۰۰دختربچه است که در مصنوعی‌ترین شکل ممکن، تقلید ناشیانه‌ایی از زنان سکسی بزرگسال را به نمایش می‌گذارند. نمایشی که با بی‌رحمی تمام توأم است با خمیازه کشیدن‌های پیاپی داوران بی‌حوصله‌ایی که کوچک‌ترین رغبتی به دیدن آنها ندارند.

برای اَشلی میرز این سئوال تداعی ‌شد که اگر ماجرای خودنمایی‌ دختران توجه نمایندگان آژانس ها را جلب نمی‌کند پس چرا به دیدن نمایش دختران تن می‌دهند؟ خانم اَشلی به جواب قانع‌کننده‌ایی دست یافت وقتی در پایان روز اول به بار پایین هتل رفت و ناظر شبکه‌ی بزرگی از مسئولان آژانس‌های مدل‌یاب شد که با حرارت و ذوق تمام در حال بده‌بستان اطلاعات، عکس‌ها و پرونده‌ی مدل‌هایی بودند که کمپانی‌های‌شان از قبل تدارک دیده بودند. او یکباره پی‌برد که همه‌ی ماجرای رژه‌ی دختران در طبقه‌ی بالا بهانه‌ایی بوده برای دور هم جمع شدن این آژانس‌ها از دور دنیا و مبادله و خرید و فروش مدل‌هایی که از قبل تدارک دیده بودند.

اِلی ضمن نوشیدن شراب سفید، آی‌پاد خود را باز کرده بود و مشغول چانه زدن با نماینده‌ی آژانس‌های اروپایی و آسیایی بود. در همین حین اکثر داوران با بی‌رحمی تمام دختران بیچاره‌ایی را که همان روز از برابر آنها رژه رفته بودند به باد تمسخر گرفته بودند و از بدن‌های ناموزون و قیافه‌های غیرعادی آنها حرف می‌زدند و می‌خندیدند. از درون همهمه شنیده می‌شد که «فردا روز مایوهای شناست... وای، خدا به ما رحم کند».

بیشتر دختران امیدوار از طریق شرکت بزرگ «باربی زون» که در فروشگاه‌های سرپوشیده به کمین دختران جوان می‌نشیند جذب شده بودند. شرکت زنجیره‌ایی فوق دختربچه‌های امریکایی را متقاعد می‌کند که با طی دوره‌ی کوتاه آموزش «مدل» می‌توانند شانس خود را برای کسب شهرت و ثروت بیشتر کنند. البته در قدم‌های بعدی به آنها می‌قبولاند که برای بالا بردن شانس تقریباً حتمی‌شان باید مبالغ هنگفتی برای تهیه‌ی عکس‌های پرتره و ورودی مراسمی شبیه برنامه‌ی هتل بپردازند.

آژانس‌های «مدل‌یاب» به هزینه‌ی شرکت‌های معرفِ مدل نظیر «باربی زون» شراب‌ سفید گران‌قیمت می‌‌نوشند و از اقامت مجانی در هتل نیز بهره می‌برند. آنها در این‌گونه اماکن برای نمایش مد آینده آماده می‌شوند و به تبادل مدل‌ها مشغول‌اند، و به خاطر همه‌ی سرویس مجانی‌ایی که دریافت می‌کنند ناچارند نمایش دختران معصوم و فریب‌خورده را برای چند ساعتی تحمل کنند. در حقیقت دختران ساده‌لوح رویاپرور مخارج را می‌پردازند.

البته هرازچندگاهی به اندازه‌ی شانس شرکت در بلیط بخت آزمایی، موارد استثنایی نیز پیدا می‌شود که از خیل وسیع دختران ساده‌لوح یک نفر نیز «کشف» می‌شود. روز پایانی برنامه هم فرا رسید و نوبت به مصاحبه‌ی خصوصی با درصد اندکی از دخترانی رسید که نظر مسئولان و داوران آژانس‌ها را کسب کرده بودند.

بدون جلب توجه در کنار اِلی و در کنار ۱۰۰میز مصاحبه که در همان سالن برپا شده است می‌نشینم و به گفت‌وگوی اِلی با دختران جوانی که برای مرحله‌ی دوم برگزیده شده بودند گوش می‌سپرم. یکی از آنها دختر۱۷ ساله‌ای لاغراندام و بسیار بلندقد است که بعد از معرفی خود در کنار اِلی می‌نشیند. الِی با احوال‌پرسی شروع می‌کند ولی برای دست‌به‌سر کردن این منتخبان فرمایشی، برای تک‌تک دخترها و از جمله دختر بلندقد عذرهایی می‌تراشد که قلب خودش‌ هم به درد می‌آید. او به دختر بسیار قدبلند که بیشتر از ۵۵کیلوگرم وزن ندارد می‌گوید که باید لاغرتر شود! و دختر لاغر بیچاره نیز تأیید می‌کند و قول می‌دهد که لاغرتر شود.

مصاحبه با برگزیده‌ها بیشتر از نصف روز طول نمی‌کشد و همه به سالن ناهارخوری می‌روند. دختران بسیار جوان در گروه‌های کوچک در کنار هم مشغول صحبت‌اند و عکس‌های گرانی که برای‌شان تهیه شده را به هم نشان می‌دهند. همه‌ی آنها روز تلخ و واقعی و بسیار گرانی را تجربه کرده‌اند، روزی که اغلب آنها ناچار می‌شوند پس از صرف هزینه‌ی زیاد از رویای دستیابی به شهرت و ثروت دست بکشند.

یادداشت:

Ashley Mears is Assistant Professor of Sociology at Boston University.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)