خانه > مینو صابری > گفت و گو > «رادیو را به تلویزیون ترجیح میدهم» | |||
«رادیو را به تلویزیون ترجیح میدهم»مینو صابریminoo.saberi@radiozamaneh.comبهروز رضوی، نویسنده، گوینده و مجری پیشکسوت رادیو و تلویزیون؛ دهم دی ماه سال ۱۳۲۶ در یزد و در یک خانواده فرهنگی به دنیا آمد. پدر او به قصد اینکه فرزندانش در تهران بیشتر امکان رشد در زمینههای فرهنگی هنری دارند، اوایل دههی سی به همراه خانواده به تهران آمد. خانوادهی او اکثرا در کارهای فرهنگی هنری مشغول به کار هستند؛ از جمله «عاطفه رضوی» گریمور و بازیگر سینما، و همچنین زنده یاد «بهزاد رضوی» که مدرس آواز و نوازنده تنبک بود. بهروز رضوی علاوه بر گویندگی در رادیو تلویزیون، بازیگر تاتر و سینما نیز هست. روزی که برای گفتوگو با بهروز رضوی به منزلش رفتم با استقبال گرم او و خانواده محترمش روبرو شدم. گفتوگویی دوستانهی ما را بخوانید:
من از ابتدای دورهی مدرسه در کارهای فوق برنامه مدرسه شرکت داشتم، حالا چه انتشار روزنامه دیواری، چه در فن بیان و دکلمه یا حتی موسیقی، چون من سازکی هم میزنم، هم سازدهنی میزنم و هم سنتور. همین فعالیتهای من در دورهی دبیرستان که مثلآ منجر میشد به شرکت در اردوهای تربیتی رامسر، باعث شد پای من به رادیو باز شود. برای تهیه گزارش رادیویی به رامسر میآمدند (یادش بخیر شاهرخ نادری) به این ترتیب من با رادیو آشنا شدم. سال ۱۳۴۷ با شرکت در برنامهی «دفتر آدینه» که خانم «پوران فرخزاد» و آقای «همایون نوراحمر» تهیه کننده و سردبیر آن بودند دعوت شدم و همکاریام را شروع کردم و اولین دستمزدم از رادیو را در آن سال گرفتم. همچنین با گروه «ادب امروز» که آقای «نادر نادرپور» سرپرست آن بود، یک جمعی بودیم شامل آقایان «حسین منزوی»، «عمران صلاحی»، «احمد کسیلا»، «عدنان غریفی»، «اصغر واقدی» و...؛ کسانی که هر کدام الان صاحبنام هستند، در آن زمان جوانهایی بودیم که با این برنامه به دعوت نادر نادرپور همکاری میکردیم، برنامهای بود به اسم «آئینهی آدینه» که روزهای جمعه از شبکه دو رادیو پخش میشد. من در ابتدا نویسندهی این برنامه بودم، تا اینکه در یک تابستان، غالب گویندگان رادیو مسافرت بودند یا مرخصی بودند، گوینده کم داشتیم. نادرپور اصرار داشت هر مطلب و مقالهای با یک صدا باشد تا برنامه متنوع باشد و برای شنونده ملالآور نباشد چون در برنامه موسیقی کم داشتیم. وقتی گوینده کم آمد، گفت: برای شنوندگان بد نیست که صدای شاعر و نویسنده و دستاندکاران برنامه را بشنوند، شما نویسندهها خودتان برنامههاتان را گویندگی کنید. و از آنجا گویندگی من شروع شد. چون گروه ادب در تلویزیون هم برنامه داشت، برنامهای بود با نام «سیری در ادبیات جهان» که آقای «ایرج گرگین» اجرا میکرد، او یکی از گویندگان خیلی مورد علاقهی من هست. ایشان مدیر شبکه دو تلویزیون شد و دیگر فرصت اجرای برنامههای دیگر را نداشت، دو هفتهای برنامه را به یکی از گویندگان خبر دادند که آقای نادرپور میگفت این تداعی خبر میکند و به من گفت شما بیا تست بگیریم شاید از شما استفاده کنیم. وقتی برای تست به تلویزیون رفتم همان مطلب برنامه آینده را به دستم دادند، نگاهی به صفحه اولش انداختم و شروع به خواندن کردم، از اطاق فرمان مرتب اشاره میکردند ادامه بده. بیست صفحه مطلب را خواندم، وقتی بیرون آمدم خیلی تشویقام کردند، من تعجب کرده بودم که مگر چه شاخ غولی شکستهام؟ به من گفتند تو حتی یک تُپُق هم نزدی. چون آن زمان تلویزیون امکان این ولههای حالا و این تکنیکها که دیزاین بشود نبود، اگر جایی تُپُق میخورد باید برمیگشتند از سر ِ بخش که شروع شده بخواند که پرش تصویر نداشته باشد. همان برنامه را برای پخش استفاده کردند و گویندگی تلویزیون را هم شروع کردم. به همین منوال گذشت تا انقلاب صورت گرفت، من قبل از انقلاب، جنّتمکانیهایی داشتم و هر برنامهای را نمیرفتم، فقط در برنامههای گروه ادب فعالیت داشتم. وقتی انقلاب شد آدم احساس میکرد دیگر حالا رادیو و تلویزیون متعلق به خودمان است و دست و دلبازتر برخورد میکردم و برنامههای مختلف رادیویی و تلویزیونی تدارک میدیدیم و پخش میکردیم تا اینکه یک سفری برای من پیش آمد، سه سال اسپانیا بودم، در بازگشتام مدیر وقت سازمان که آقای «هاشمی» بود، حالا به چه دلیلی با حضور من مخالفت میکرد، به همین دلیل ده، دوازده سال در رادیو و تلویزیون کار نمیکردم، وقتی ایشان رفتند دوباره پای من به رادیو و تلویزیون باز شد که حالا هم به فعالیت مشغول هستم.
کار دوبله را چگونه شروع کردید؟ مستقیما با دوبله همکاری نداشتهام ولی گاهی به ضرورتی از من دعوت شده، بعضی وقتها فیلمهایی که خودم بازی کردم، اگر صدا سر صحنه نبوده به جای خودم دوبله میکردم و یا فیلمی نریشن داشت از من استفاده میشد. سریال «امام علی» که ساخته شد آقای «علی آزاد» نقش «ابن عباس» را بازی میکرد، ایشان وسط کار فوت کرد و نقش نیمهکاره ماند و بازیگر دیگری آن نقش را ادامه داد. وقتی که میخواستند دوبله کنند به پیشنهاد مدیر دوبله و خود آقای «میرباقری» یک صدایی را میخواستند که مشخص باشد تا شنونده به هوای این صدا آن نقش را پیدا کند و بداند که این یکی است، آن نقش را من گفتم. یا در «تنهاترین سردار» دیالوگهای «امام حسن» و «امام حسین» را من میگفتم. فعالیت دوبلهی من پراکنده بوده خیلی در دوبله فعال نبودم البته برای فیلم مستند زیاد گویندگی کردم که آن یک کار مستقلی است. شما اشارهای کردید که خب حالا انقلاب شد و دیگر رادیو از خودمان شد و احساس میکردیم دیگر همه چیز متعلق به خودمان است، شما احساس نمیکنید که در این سالهای اخیر، از همین رادیویی که قرار بود مال خودمان باشد دور شدیم و مردم با رادیو قهر کردهاند؟ زمان گذشته برنامههای تلویزیون خیلی جذابتر از حالا بود با این وجود مردم رادیو را به عنوان یک رسانه مستقل در خانههاشان میپذیرفتند و در کنار تلویزیون، رادیو هم بود، به نظر شما چرا حالا مخاطبین رادیو اینقدر کم شده؟ در برخوردهایی که ما داریم و میبینیم به صورت واقعگرایانه، من گمان میکنم که نه، کم نشده. الان چند شبکه رادیویی داریم؟ شبکههایی که از تهران تغذیه میشود چیزی در حدود چهارده، پانزده شبکه رادیویی است. فکر میکنید این رادیوها چقدر با حال و هوای زندگی مردم آشنایی دارند؟ ببینید، مثلا ما رادیو جوان داریم، رادیو ورزش داریم، حتی رادیو معارف داریم، رادیو قرآن داریم، اینها هر کدام مخاطبین خودشان را دارند. مثلآ به جرات میتوانم بگویم «رادیو جوان» رادیوی پرشنوندهای است، افت و خیزهایی دارد، یک وقت تغییر مدیریتها، تغییر ذوقیات، باعث میشود که یک مقداری شنوندهها پراکنده شوند ولی باز هم شنونده دارند. برای اینکه آدمیزاد یک جاهایی واقع میشود که گوشش آزاد است، میتواند بشنود. نه مجال تلویزیون دیدن و نه فرصت تلویزیون دیدن دارد ولی رادیو چون فقط با یک عضو شنوایی سروکار دارد، تو ماشین، تو دست آدم، خوابیده، ایستاده در حال دویدن میتواند از رادیو استفاده کند به همین دلیل مخاطب دارد. ممکن است به خاطر تغییر مدیریتها و ذوقیاتی که باعث راهبرد رادیو هست، عوض که میشود و بد ذوقیهایی که میکنند، بیذوقیها و بد سلیقگیهایی که میکنند، یک مقداری شنوندهها میروند ولی باز هم با یک بهانهای برمیگردند. من همیشه رادیو را به تلویزیون ترجیح دادهام با وجودی که دعوتهای زیادی هم برای کار در تلویزیون داشتم اما به ندرت کار ِ تلویزیونی کردهام. باور کنید در این مدت همواره در رادیو بودم و همواره احساس ارتباط با شنونده را داشتهام، احساس نکردم که رادیو مخاطب نداشته باشد. شما در بخشهای فرهنگی و خاصی فعالیت دارید؛ اما بارها برای خودم پیش آمده که رادیو را روشن کردم، یک خانم مجری که اصلا معلوم نیست برای چه اینقدر خوشحال است، مرتب پیشنهاد میکند: پنجرهها را باز کنید، شادی داره از در و دیوار میباره... این حالت دروغ گفتن به مردم است، خودمان دیگر از حال و هوای خودمان با خبریم. بله این مربوط به ذوقیات تهیه کنندهها و عوامل برنامه میشود. خیلی از این برنامهها ممکن است شنونده هم نداشته باشد و همه شکار شوند از اینکه اینجوری صحبت میکنند، ولی خیلی از برنامهها هست که واقعگرایانهتر و رو راستتر است، شنوندهاش را هم دارد. رادیو یک رسانهی گرم است، رسانهای که شنونده با آن تعامل دارد، یک بده بستان ِ ناخودآگاه و نانوشتهای اتفاق میافتد. تصور کنید که از تجسم سیمای گویندهای که صداش اینجور است و دارد این حرف را میزند تا فضایی که مثلا این روایت که دارد گفته میشود در آن اتفاق میافتد، انگار خود ِ شنونده در آن دخیل است، خود ِ شنونده انگار با رادیو قاطی میشود. خصوصا حالا که امکان ارتباط هست و تلفنهای مستقیم میشود و بین گوینده و مخاطب مکالمه اتفاق میافتد. تصوری که حتی خود من به عنوان یک رادیویی داشتم بعد از پیدا شدن رسانههایی چون اینترنت، انواع و اقسام شبکههای مختلف که از طریق ماهوارهها میشود گرفت و خود شبکههای تلویزیون داخلی، باز هم رادیو شنوندگانی دارد. حالا ممکن است که شنوندهی این رادیو به اندازهی شنونده رادیویی که صبح تا شب موسیقی پاپ و موسیقی روز را که مردم دوست دارند و جوانان میخواهند پخش میکند، نبوده باشد، این طبیعی است. ما میدانیم که مقدار زیادی از شنوندگانمان را از دست داده و میدهیم به خاطر اینکه موسیقیمان هنوز تکلیفاش روشن نیست، هنوز در امر موسیقی امر و نهیها منوط به این است که این رِنگ، کمی شادتر است و ممکن است قری به کمر بیاورد یا اینکه این موسیقی، موسیقی ِ ملایمی است که آن حرمتی که برایش قائل هستند به این اتلاق نمیشود و این از موسیقی نوع حرام نیست. اما اینها غیر کارشناسانه است. من معتقدم هنوز که هنوز است بعد از سی سال در زمینه موسیقی باید خیلی کار بشود تا در ایران موسیقی ِ باب رسانه آماده و تهیه شود. موسیقیهایی که الان داریم، موسیقی ایرانیمان خوب است، ولی جوان امروزی که نمیتواند فقط موسیقی کلاسیک ایرانی گوش کند، او یک موسیقیای میخواهد که با ریتم جوانانهاش هماهنگ باشد این نوع موسیقی را نمیتوانیم در رادیو و تلویزیونمان پیدا کنیم. در رادیو تلویزیون تنوع موسیقیایی کمتر هست. خود ِ من گاهگداری شبکههای خارجی را که میبینم، میبینم غیر از مثلآ فرض کنید مواردی که از «زن» استفادههای بیشتری میشود با جذابیتهایی که در خانمها هست برای بینندهی مرد، غیر از این مورد ما کم و کسری دیگری نداریم، اینجا نمیتوانیم از زن، آن استفاده را بکنیم، آن بهرهبرداری که در شوهای تلویزیونی از خانمها میشود و میبینیم اینجا این اتفاق نمیافتد. خود مردم هم یواش یواش با این مساله خو گرفتند و پذیرفتند چون اسلام که سی سال پیش از آسمان نیامده، اینها همه مردم مسلمانی بودند که با آموزههای اسلامی آشنایی داشتند، حالا کمی شدیدتر و غلیظتر و جدیتر شده، یک امری است که خود مردم هم با آن آداپته شدند.
شما فکر نمیکنید یکی از دلایل اینکه رادیو در گذشته مخاطبین بیشتری داشت وجود افرادی بود که استعداد کار را داشتند اما الان به دلیل روابط در این رسانه حضور دارند؟ الان متاسفانه در عالم هنرمان هم کمی پسرخالهبازی دخالت کرده منتهی اینها دیگر دوام ندارد. فرض کنید یک گویندهای به سفارش و توصیهای میآید گوینده میشود ولی گویندگی را مردم باید تحویل بگیرند، مردم باید اینرا اوکی کنند تا ماندگار باشد. اوایل ما خیلی نگران این ماجرا بودیم که ای دل غافل در این امر هم دارند پسرخالهبازی، دخترخالهبازی درمیآورند ولی هفت، هشت سالی هست که این امر خصوصا در رادیو خیلی جدیتر و اصولیتر شد، یعنی مثلآ اگر قبلآ یک تهیه کنندهای گوینده لازم داشت، ممکن بود از بین آشنایان خودش یک فردی را به رادیو بیاورد. یک کمیتهای که نمیشناسند این کمیته چه کسانی هستند ولی کمیتهی آدمهای حرفهای است، از تهیه کننده و گوینده و نویسنده و عوامل مختلف که اعضای کمیته هستند در انتخاب آن شخصی که آمده تست بدهد نظر میدهند. رادیو برای آفت بیسوادی گویندگی، اعلام کرد که ما گویندهها را با لیسانس میگیریم، بیشتر لیسانس علوم انسانی، اما این هم چارهی درد نبود. هنوز هم گاه در بین دیپلمهها، آدم ِ مناسب کار بیشتر هست تا اینکه یک لیسانسهای که باسوادتر است. دیگر این امری است که کسی که به دلیل روابط وارد ِکار رادیو و تلویزیون بشود برای خودش هم اینکار رضایتبخش نیست و خود به خود کار را کنار میگذارد. آنهایی که میمانند و ماندند کسانی بودند که هم علاقه داشتند، هم پیگیر بودند و هم بالاخره به جریان افتادند و کار را یاد گرفتند. الان از جهت اجرا به نسبت چندین سال گذشته وضعمان شاید بیست، سیدرصد بهتر شده از شرایطی که داشتیم و هر کسی میآمد گویندگی و نویسندگی میکرد. هنوز ما در رادیو گرفتار کمبود نویسندهی رادیویی هستیم، هنوز نویسندگان رادیو، نویسندهی رادیو نیستند نویسندهی مطبوعاتاند که برای رادیو نویسندگی میکنند. خب خیلی تفاوت دارد این تا نویسندگی برای رادیو و ملاحظاتی را که باید برای رادیو رعایت کرد، رعایت بکنند، ولی اینها هم بعد از مدتی بالاخره روی سرکچلی دلاکی یاد میگیرند و میدانند که چطور میشود برای رادیو نوشت. این پِرتها را داریم اما به ناامیدی گذشته نیستیم چون افتاده روی غلتک و مسیر خودش را پیدا کرده است. اگر ممکن است با آن صدای قشنگتان دو خط شعر هم برایمان دکلمه کنید. چشم! بگذارید که حافظ بخوانم، برای شنوندگانمان فال بگیرم و آنها هم نیت بکنند. در اینجا آقای بهروز رضوی دیوان حافظ را برمیدارد و تفالی میزند: صبا زمنزل جانان گذر دریغ مدار به شکر آنکه شکفتی به کام بخت، ای گل حریف عشق تو بودم، چو ماه نو بودی
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
امیدوارم همیشه سالم و موفق باشند. آقای رضوی را خیلی ها دوست دارند. هم بخاطر صدای زیبایی که دارند و هم بخاطر اینکه فقط صدای زیبا ندارند... سلیقه ی ایشان در انتخاب مطالب، گویای عمق دانش شان در حوزه ای ادب، فرهنگ و موسیقی این کشور است.
-- رضا ، Apr 25, 2009لطفاً کلمه "پیشکسوت"را معنی کنید و در استفاده از آن در گفتار ها و نوشته هایتان به معنای آن توجه فرمایید.درحالی که خوشبختانه گویندگانی هنوز زنده هستند که اخبار پایان یافتن جنگ دوم جهانی یا پایان گرفتن غایله آذربایجان یا روزهای پر هیجان ملی شدن نفت تا وقایع بیست وهشتم مرداد ویاصدها گزارش ومصاحبه و مطلب مهم دیگر رااز رادیو تهران (که هنوز عنوان رادیو ایران را پیدا نکرده بود) پخش کردند، فراموش کرده اید وبه کسانی که ده ها سال بعد از آنها به کار گرفته شدند عنوان پیشکسوت می دهید. آشنایی با آنها وشنیدن خاطرات وداستان هایشان خوب وگاه شنیدنی است اما عنوان پیشکسوت برای آنها ، عنوان درستی نیست.
-- بدون نام ، Apr 25, 2009I think this is an insult to all women.They are not an sex object as he thinks. Why women cann 't be a good presenter.
-- بدون نام ، Apr 26, 2009He thinks women just as a sex object. this is an insult to all women.
-- بدون نام ، Apr 26, 2009سلام ممنون از مصاحبه های جالب و پر بارتان ، برایتان آرزوی موفقیت میکنم. دوستدار همیشگی تان "عکسهای مجلات قدیمی "
-- جعفر ، May 8, 2009