خانه > مینو صابری > موسیقی > «من دوباره میآیم» | |||
«من دوباره میآیم»مینو صابریminoo.saberi@radiozamaneh.comاوایل دههی شصت بود که یک جوان لر از خرم آباد به تهران آمد، در اولین جشنواره موسیقی فجر شرکت کرد و مقامنخستِ بهترین خواننده فولک را به خود اختصاص داد. «محمد میرزاوندی» با صدای گرم و رسائی که داشت خیلی زود محبوب عام و خاص شد و همانزمان ترانهی «دایهدایه وقتِ جنگه» را ورد زبانها کرد. میرزاوندی از آن پس علاوه بر اینکه در ایران خوش درخشید، در اقصی نقاط دنیا نیز برنامههایی اجرا کرد و مورد استقبال قرار گرفت. اما دیری نپایید که او در پی ِ یک عارضه از خواندن باز ماند. اینکه چرا بیست سال است که دیگر محمد میرزاوندی نمیخواند را بهتر است از زبان خودش بشنویم. هرچند که هنوز موقع صحبت کردن کمی لکنتزبان دارد اما جالب است که وقتی میخواند اثری از لکنتزبان در خوانداناش احساس نمیشود.
شما از کی به عالم موسیقی راه پیدا کردید و آواز خواندن حرفهای را از چه زمانی آغاز کردید؟ من از سیزده سالگی آواز میخواندم، یعنی یک زمانی به «بیشه» رفتیم و آنجا فهمیدند که صدای خوبی دارم. من چون پدر و مادر مذهبیای داشتم، تا اول انقلاب... (چه بگویم؟) سکوت کردم. البته من پاپ میخواندم اما موسیقی ِ لُری چیز ِ دیگری بود. سال پنجاه ونه بود که من «تا نفس دارم میجنگم» را خواندم، «سوار» را خواندم «کم بُو دیره»، «میمانم»، «دایه دایه وقت جنگه» را خواندم «شوق جبهه» را خواندم، چون ما در سرزمینی هستیم که اسماش «ایران» است! خدا نکند دشمن به ایران حمله کند، باید در راه خاکمان همهچیزمان را بگذاریم. اساتید شما چه کسانی بودند؟ استاد «درویش رضا منظمی» که الآن رئیس دانشگاه هنر در تهران است، استاد من بود و همچنین استاد «هنگامه اخوان»، پیش اینها کار کردم، البته نزد استاد درویش منظمی زیاد کار کردم اما پیش استاد هنگامه اخوان کم کار کردم. شما ساز هم میزنید؟ نه، من آنموقع «تنبک» میزدم، الآن یادم رفته. آخر سکته یک ثانیه است و آدم را میبرد آندنیا، من فقط آواز کار کردم، موسیقی ِ لری عشق من است. ما که لر نیستیم، عاشق موسیقی ِ لریایم دیگر وای به حال خودتان! خیلی ممنون. برایتان «کم بُو دیره» را بخوانم؟ بخوانید لطفا".
سال هزار و سیصد و شصت و چهار اولین جشنوارهی موسیقی فجر در تهران برگزار شد که من در این جشنواره مقام نخست «تکخوان» را کسب کردم. سال شصتو پنج، دوباره اول شدم، این بار گروهمان اول شد. سال شصتو شش مجددا" اول شدم، اینبار گروه نبود فقط خودم مقام نخست را کسب کردم. سال شصتو هفت که مروری بود بر ده سال موسیقی ایران، «استاد شهرم ناظری» در بخش موسیقی ایرانی اول شدند، من در بخش موسیقی فولکلوریک، اول شدم، «استاد بیژن کامکار» در بخش موسیقی سمفونیک اول شدند (کجائید ای شهیدان خدایی). همینجا خدا نخواست، نمیدانم چه بود که من سکته مغزی کردم. الآن که من دارم میبینم خوب میخوانید، چطور که دیگر ادامه ندادید؟ از خودم تعریف نباشد، ولی صدام اوایل اینقدر خوب بود...میخوانم... بعضی مواقع میخوانم تا این لکنتزبان من رفع بشود... اینکه حالا پنج سال دیگر میبینید من آمدم. من هم امیدوارم و منتظر، فرزندانتان هم صدایشان خوب است؟ دخترم «مریم»، که به تازهگی بچهدار شده صدای خوبی دارد، دختر دیگرم، «مونا» هم صدای خوبی دارد و دختر کوچکم «مارال» که کلاس اول است هم صدای خوبی دارد. حدود هفت، هشت سال پیش، شبی در تلویزیون شما را دیدم، خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم، من هم با گریههای شما گریه میکردم اما، همانزمان هم امیدوار بودم، الآن هم امیدوارم که شما دوباره برمیگردید و شور و حالی بهپا میکنید. خیلی ممنونم. ما یک زمانی شنیدیم که قرار بود از طرف دولت شما را برای معالجه بفرستند خارج از کشور. بله، منرا برای معالجه سکته مغزیای که کرده بودم فرستادند آلمان و انگلیس و فرانسه. دست و پام را خوب کردند. الآن دست و پام با گذشته (پیش از سکته) هیچ فرق نکرده، زبانام را هم که میبینید، حدود هفتاد، هشتاد درصد بهبود یافته، انشاالله منتظرم که روزی خوب بشوم. زمانی که این اتفاق برایتان افتاد و متوجه شدید موقتاً تا مدتی نمیتوانید بخوانید چه احساسی به شما دست داد؟ من تا دو سال گریه میکردم، دو سال تمام زبانام بند آمده بود و من گریه میکردم تا اینکه راه افتادم. حالا اگر در پایان حرف خاصی دارید، بفرمائید. من از تقلید بدم میآید، یعنی مثلا" «استاد بنان» چیزی بخواند، یکی دیگر هم بیاید و همان را بخواند. مگر استاد «رشیدی» نبود که رفت و بعد از چهل سال آمد صدای خودش را خواند؟ استاد «سقّایی» صدای خودش را خواند. من از تقلید بدم میآید. امیدوارم که به زودی همه شاهد بازگشت این هنرمند عزیز به عرصه موسیقی فولکلوریک میهنمان باشیم.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
روح موسیقی حماسی با ایشان زنده شد. برای ایشان آرزوی سلامتی دارم.
-- Mehran ، Feb 13, 2009با درود به هنرمند گرامی میهن آقای راوندی-- با آرزوی بهبودی برای ایشان و شنیدن بیشتر این صدای بسیار زیبا. ایکاش ایشان میدانستند که نگارنده برای دوره ای از زنذگی ام در آمریکا تقریبا روزانه به البوم ایشان گوش میکرده و خود را با صدای او به ایران میبردم. موسیقی لری یکی از گرمترین و دلاویز ترین موسیقی سرزمین ایران است. درود برآنانی که در نگهداری این گنجینه کوشا هستند.
-- بدون نام ، Feb 14, 2009ممنون از اين مصاحبه خوب
-- نيما نامداري ، Feb 14, 2009من بخشي از كودكي ام را در لرستان گذراندهام و عاشق موسيقي لري هستم. ميرزاوندي به نظر من بهترين صداي قرن اخير لرستان است و آلبوم «سوار» او بهترين مجموعه موسيقي لري است كه من شنيدهام. حيف كه نتوانست بخواند ميدانم مردم خرم آباد هم به او به چشم يك حسرت نگاه ميكنند. خيلي دوستش دارند و به جاي او غصه ميخورند. اميدوارم سلامتي اش را بازيابد.
ممنون از پیام و سپاس از مصاحبه تان.
-- hich kas ، Feb 14, 2009برای من چیز جدید نداشت، اما از لطف شما سپاسگزارم.
چیزی هم هست که باید بگویم، نه اینکه بخواهم خدایی نا کرده به آقای میرزاوند جسارتی بکنم، نه.من لرم بارها در غربت کده ها با صدای دایه دایه ی ایشان، ساریخونی های ایشان و ... گریه کرده ام به یاد مرد و شهر و دیارم.
اما آن سالهای دهه ی شصت از صدای ایشان استفاده های ابزاری فراوانی شد. زمان جنگ بود دیگر و نیاز به تهییج قوم من، اگر مقامی اوردند شاید تحت تاثیر همین امر بود، وگرنه اینها برای کسی کالنگ مفت نمی زنند.همسان و برتر از ایشان استاد سقایی هست، ایشان اتفاقا در بمباران ها ترکش خورد و حنجره اش خفت، اما ایشان کجا و آقای سقایی و غربت و فقر و بیماری اش کجا.
سلام
-- اسفندیار خدایی ، Feb 14, 2009با اجازه در لرنا منتشر می شود
متشکر
آقای میرزاوندی عزیز
-- صدف فراهانی ، Feb 14, 2009صدای شما برای من یاد آور دوران کودکی ام هست و همون موقع هم با اینکه بچه بودم آهنگ دایه دایه برام خیلی شور انگیز بود. امیدوارم زودتر فعالیتتون رو از سر بگیرید. اونطوری که من شنیدم در مصاحبه اون قسمتی که آواز خوندید به نظرم عالی بود و اصلاً شنونده مشکلی در خوندن شما احساس نمی کرد.
به هرحال ما منتظریم که شما برگردید و مطمئن باشید که دوستداران موسیقی مقامی شما رو فراموش نکرده و نخواهند کرد.
برای استاد میرزاوند آرزوی سلامتی و بهبودی میکنم و از خانم مینو صابری به خاطر این مصاحبه بسیار جالب سپاسگزارم.
-- samilor ، Feb 14, 2009ممنونم از مصاحبه ای که با استاد میرزاوندی داشتین .هنرمندان عزیز ودوست داشتنی قوم لر هر جا که باشند عزیز و محترم هستند ومردم این قوم هنرمندان خود را هرگز فراموش نمی کنند چرا که اینها بخشی از هویت وفرهنگ ما هستند و روح حماسی قوم لر از حنجره این هنرمندان است که تکثیر میشود .از بازگشت استاد میرزاوند بسیار خرسندم.
-- معتمدی ، Feb 15, 20092 شب پیش وقتی مینو صابری این مصاحبه را برای من فرستادند دوستی عزیز مهمان من بود، این دوست آلمانی من آواز های را شنید وآنقدر تحت تاثیر گرمای صدای آقای راوندی قرار گرفت که من باید تمام متن مصاحبه را برای او ترجمه می کردم . صدای آقای راوندی به قول این دوست، همچون سرود نسیم در صبح های بهار است.اقای راوندی موفق باشید مینو جان سپاس
-- Shiva ، Feb 15, 2009سلام
-- حجت براتی ، Feb 23, 2009واقعا زیباست اسطوره لرستان و حماسه باز هم می خواهد با صدای گرمش دل ما رو شاد کند امید وارم که در این راه اهورامزدا استاد بزرگ این آب و خاک را یاری دهد
سبز باشید و پایدار
با سلام خدمت دوستان اهل قلم وهنر اساتیدی چون استاد میرزاوندی گوهرانی هستند بی مانند حیف که افراد دارای مسوولیت فراموش کرده اند که هنر و منزلت ما به این اساتید هست
-- اهورا ، Feb 28, 2009