خانه > جنگ صدا > در آیینۀ خیال | |
در آیینۀ خیالدر آیینۀ خیال: (برنامۀ پنجم) زیبایی علیلشبنم همتیان: کدام مردی حاضر است ساعتی را با فاحشهای نشسته بر صندلی چرخدار بگذراند؛ و تازه برایش پول هم بدهد؟ «شیرین» را با یک پستان در حال آبتنی تصور کنید و حال «خسرو پرویز» جاخورده را. «لیلی» با یک پای کوتاهتر، یا با چشمان شیشهای! «ویس» بعد از شیمیدرمانی. و رقاصهای بیدست در کافهی اوستا کریم. تمام عمرم به جنگ با کلیشهای گذشت که وجود زنانه مرا بهعنوان یک «زن معلول» نفی میکرد. جای امن در این جامعه پدرسالار که زنکالای دست اول میخواست، نه در میان خطوط کتاب بود و نه در آغوش بابا شملهای روشنفکرنما. در آیینۀ خیال: (برنامۀ چهارم) «از این گریههای زنانه خستهام»شبنم همتیان، با نگاهی زنانه، ترانهی «دختر مشرقی» را با صدای «شهره» نقد میکند: «آنوقتها که این ترانه را میشنیدم؛ ده ـ یازده سال بیشتر نداشتم و از خودم نمیپرسیدم که چرا از وقتی چشم باز کردهام، قصهی دیو برایم گفتهاند. آنوقتها سر و کارم هنوز با دیو نیفتاده بود و زخم تن را نمیشناختم. آنوقتها فکر میکردم مهربانی، دیوها را به شاهزادگان زیبا تبدیل میکند. حالا که موهای سفیدم را خودم سرخ رنگ میکنم و دیدهام که چطور شاهزادگان زیبا در نوازش دستها و در نگاه حیرتزده من ناگهان به دیوهای تنورهکش تبدیل شدهاند، حالا، قصه از زخم تن زیاد دارم.» در آیینۀ خیال: (برنامۀ سوم) در حکایت «کوری» و «روشندلی»«فرهنگ ما فرهنگ تلطیف زشتیها و دور زدن واقعیتهای تلخ است. دوست نداریم مشکلات را با نام واقعی آنها بنامیم. هرگاه بترسیم کلامی بهمذاق شنوندهامان خوش نیاید آنرا در لفاف استعاره و کنایه میپیچیم. هم از اینرو کودکان «معلول» را «استثنایی» مینامیم و «نابینایان» را «روشندلان». در آیینۀ خیال: (برنامۀ دوم) از دیدن و ندیدن
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
|