تاریخ انتشار: ۱ مهر ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
«با خانم و آقای زمانه» برنامه سوم

پرویز جاهد: زبان عامیانه، صریح‌تر و بی‌پرواتر است

لیدا حسینی‌نژاد
مریم اقدمی

پرویز جاهد در برنامه‌ی کلاکت، فیلم مستندی را به نام مردی با چهار همسر معرفی کرده است. این فیلم را ناهید و ستاره پرسون، دو فیلم‌ساز ایرانی‌تبار مقیم سوئد ساخته‌اند.

کامنت‌های زیاد این برنامه، نشان‌دهنده‌ی حساسیت موضوع چندهمسری است. البته تعداد دیگری از کامنت‌ها هم در مورد استفاده از اسم اندام جنسی زن، در یکی از نقل قول‌های فیلم بوده است.

به سراغ پرویز جاهد رفتیم تا کمی در ‌مورد بازتاب‌های معرفی این فیلم از او بپرسیم.

آقای جاهد، خیلی از کسانی که کامنت گذاشتند، معتقدند الان مد شده که مثلاً فیلم‌های ضد فرهنگ ایرانی ساخته شود و بازار اروپا برای این‌گونه فیلم‌ها داغ است و این راهی برای معروف و پولدار شدن این دسته از فیلم‌سازان است. چندهمسری مسأله‌ای نیست که اولاً رایج باشد و در ضمن این فیلم خیلی منفی، این را به مخاطبان اروپایی نشان می‌دهد. شما چه جوابی به این دوستان می‌دهید؟

ببینید، این فیلم راجع به چندهمسری است و در جامعه ایران موضوع جدیدی نیست؛ ولی ما در سینما فیلمی نداشتیم که به طور مستند در مورد این موضوع ساخته شده باشد.

به طور کلی ممکن است که این نوع فیلم‌ها با هدف‌های دیگری هم ساخته شود؛ ولی نمی‌شود هر فیلمی را که در ‌مورد جامعه ایران ساخته می‌شود و واقعیت‌های اجتماعی ایران را نشان می‌دهد، به سیاه‌کاری یا سیاه‌نمایی متهم کنیم.

اما آقای جاهد، یکی از دوستان مثالی در کامنت‌ها می‌زند: «این مثل نشان دادن زندگی یک نابیناست که بعد بگوییم همه‌ی مردم ایران نابینا هستند. این واقعی‌تر هم هست؛ چون تعداد نابینایان در ایران بیشتر از مردان دارای چهار زن است. به جای مردان دارای چهار زن ما این فیلم را ‌می‌سازیم و به بازار اروپا عرضه می‌کنیم.»

خانم پرسون اول تیتراژ فیلم خود می‌گوید که این قضیه ۱۴ درصد در ایران رایج است. من این را در مطلب‌ام نیاوردم. بنابراین این امر خیلی رایجی نیست و خیلی محدود است.

از این زاویه می‌بینیم که خانم پرسون به جامعه و خانواده کوچکی که آن‌ها را نشان می‌دهد، نگاه می‌کند و ما می‌بینیم اگرچه آن مرد توانایی مالی دارد، ولی نمی‌تواند عدالت را در ‌مورد همسران‌اش اجرا کند.

پس به نظر شما جواب این کامنت‌گذار را این‌گونه می‌توانیم بدهیم که اول فیلم به طور مستند گفته شده که این‌ها ۱۴ درصد هستند.

بله. ایشان نسبت به این قضیه آگاه بودند که ممکن است چنین برداشتی در جامعه غرب به وجود بیاید که بعداً می‌تواند به کل جامعه ایران نسبت داده شود.

ولی اجازه بدهید از زاویه دیگری به قضیه نگاه کنم. اصولاً در برخورد با فیلم‌هایی که درباره‌ی ایران ساخته می‌شود (چه مستند و چه داستانی) که به نام فیلم‌های جشنواره‌ای مطرح‌اند یا فیلم‌هایی که از واقعیت‌های جامعه ایران و مسایلی که در ایران وجود دارد، می‌گویند این‌ها سوء ‌استفاده می‌کنند تا پول بسازند یا اعتباری کسب کنند.

این ریشه در دو گرایش دارد. یک گرایش در واقع تئوری توطئه است که ما همه چیز را بر ‌اساس این تئوری ببینیم و احساس کنیم که حتماً دست‌هایی در کار است و سیاست‌گزارانی هستند که مایل‌اند این نوع فیلم‌ها را بسازیم و فقط تصویر سیاهی از جامعه ایران نشان دهیم و آن‌ها هم از این استقبال می‌کنند و فیلم‌سازان را به ساخت این نوع سینما، ترغیب می‌کنند.

ممکن است که چنین دیدگاهی وجود داشته باشد؛ ولی عمومیت ندارد. اگر بخواهیم بر ‌اساس این تئوری، آثار سینماگران و هنرمندان را نگاه کنیم، آن‌وقت باید همه‌ی آثار کیارستمی و بهمن قبادی و جعفر پناهی و هر فیلم‌سازی را که در غرب مطرح شده و جایزه گرفته، رد کنیم.


پرویز جاهد، منتقد سینما

بحث دیگری که خیلی در کامنت‌ها داغ بود، بحث واژه‌ای بود که شما در متن این برنامه در سایت آورده بودید. در ‌حالی که در برنامه رادیویی شما این کلمه شنیده نشد. این کلمه اسم آلت تناسلی زن بود که به طور مشخص در متن آمده بود. چه طور شما این واژه را در متن آورده بودید در ‌حالی که از گفتن این کلمه و یا پخش صدای آن پیرزن خودداری کردید؟ به قول بعضی از کسانی که کامنت‌ گذاشتند، شاید اولین بار باشد که چنین واژه‌ای در یک رسانه ایرانی آورده شده است.

ببینید، شاید جای این نوع کلمات، یعنی واژه‌هایی که توصیف اندام جنسی هستند، در رسانه‌های فارسی و در ادبیات معاصر، خالی باشد، یعنی دشواری‌ها و محدودیت‌هایی است که به ما اجازه نمی‌دهد این زبان را به کار بگیریم.

خودم به ممنوعیت این قضیه در رسانه‌ای که با آن کار می‌کنم، اصلاً آگاهی نداشتم که تا چه حد آزاد و تا چه حد ممنوع است. ولی به هر حال این را به کار گرفتم؛ چون نیاز بود. چرا که خانم پیری که در آن روستا جلوی دوربین صحبت می‌کند، با صراحت حرف می‌زند.

بحث بر سر این است که چرا شما در متن خودتان را ملزم به سانسور نمی‌دانید؛ در ‌حالی که وقتی می‌خواهید کلمه را بیان کنید، آن را سانسور می‌کنید؟

من هیچ جا خودم را ملزم به سانسور نمی‌دانم.

ولی در برنامه این کلمه را استفاده نکردید.

شما می‌بینید که در همین حد هم چه واکنش‌هایی نشان داده شد. اگر من این را در رادیو هم استفاده می‌کردم، ممکن بود که بحث خیلی داغ‌تر شود.

بنابراین شاید دفعه بعد که با چنین موضوعی برخورد کنم، در رادیو هم به کار ببرم. من خودم را محدود نمی‌کنم و هیچ الزامی برای خودم نمی‌بینم که این را چون در رادیو است، به کار نگیرم و در سایت به کار گیرم، این تقسیم‌بندی را برای خودم قائل نشدم.

شاید چیزهایی جلوی من را گرفته و مانع شده است که نتوانم این را در رادیو با همان صراحتی که در نوشته است، بگویم.

شما در نوشته راحت‌تر هستید و همیشه آزادی بیشتری نسبت به بیان دارید. الان من و شما در مورد این موضوع با هم حرف می‌زنیم، آیا می‌توانیم از این واژه‌ها استفاده کنیم؟

فکر نمی‌کنید به خاطر ضعف زبان فارسی باشد که واژه‌های تابو داریم؛ اما جایگزین آن‌ها را نداریم؟

توصیف بی‌پرده اندام جنسی چیز جدیدی نیست و با صراحت در ادبیات کلاسیک ایران هم وجود دارد. نمونه‌های روشن آن را می‌توانیم در مثنوی مولوی، رستم‌التواریخ، اشعار عبید یا حتی شعرهای یک زن شاعر کلاسیک ایرانی به اسم مه‌ستی یا مهستی، ببینیم.

حتی در ادبیات معاصر ایران هم هدایت را داریم که زبان صریح را در علویه خانم، به کار می‌گیرد یا نمایش‌نامه‌نویسی مثل نعلبندیان، که نمایش‌نامه پوف را می‌نویسد، می‌بینیم که این زبان صریح و بی‌پروا در آن متن که به نظر من گستاخانه است و هرگز هم در ایران منتشر نمی‌شود، وجود دارد.

استفاده از این واژه‌ها، کاملاً بستگی به ضرورت متن دارد. وقتی می‌خواهید در بحث‌تان از مارکی دوساد حرف بزنید یا من بخواهم از پازولینی و فیلم سالو حرف بزنم، دیگر نمی‌توانم از این زبان سنتی و محافظه‌کارانه استفاده کنم. بلکه واقعاً نیازمند یک زبان صریح و بی‌پروا و رادیکال هستم.

در هر صورت در یک رسانه ایرانی، استفاده از این کلمه را نداشتیم.

فقط بحث رسانه نیست. ما این محدودیت را در ادبیات فارسی هم داریم. یعنی بخشی از این قضیه به سانسور برمی‌گردد. یعنی سانسور دولتی در جامعه ایران.

ولی فقط آن نیست. چون خیلی‌ها ممکن است در وبلاگ‌شان این کلمه را به کار ببرند؛ در ‌حالی که در گفتار آن را استفاده نمی‌کنند.

زبان روزمره و زبان عامیانه، خیلی صریح‌تر و بی‌پرواتر است. در صورتی‌ که این در ادبیات ما منعکس نیست. ولی ما وبلاگ‌های خیلی صریحی داریم. مثلاً می‌بینیم که در وبلاگ «سیبیل طلا» این بحث‌ها را خیلی صریح مطرح می‌کند.

ببینید واکنش‌هایی که به بحث‌های ایشان می‌شود، چه واکنش‌هایی است. هنوز در وبلاگ‌ها هم این رایج نیست.

یادم هست انتشار مجله شهرزاد، که یک مجله اروتیک بود، سنت‌شکنی و کار غیر‌متعارفی بود که در ادبیات فارسی و حتی در خارج از کشور تولید نشده بود.

بنابراین اگر ما به تولید این نوع ادبیات اعتقاد داریم و کمبود آن در جامعه ایران حس می‌شود، نیازمند یک زبان صریح و بی‌پروا هستیم. زبانی که بتواند آن لذت شاعرانه اروتیک را منتقل کند.

Share/Save/Bookmark

در همین رابطه
پاسخ ابراهیم نبوی به کامنت‌های برنامه شبکه ایکس
مجتبا پورمحسن: «زبان ما آمادگی گفت و گوی کوتاه را ندارد»

نظرهای خوانندگان

آقای جاهد به راحتی کیارستمی،قبادی وپناهی را در سطح یکسانی کنار هم قرار می ده. تفاوت بین اینها زمین تا آسمان است. کیارستمی همیشه جامعه ایران رو تا جایی که توانسته قابل توجیه غیرمنفعت طلبانه نشون داده.کارهای کیارستمی تا همین الان باعث افتخار هر ایرانیه و در کارش هیچ توهینی به ایران و ایرانی نشده. چطور ایشون آقای پناهی رو با کیارستمی در یک سطح قرار می ده که اساسا سمبل منفعت طلبی، توهین به ایران و ایرانی، سیاه نمایی، سودجویی و دادن تصویر نادرست از ایرانی ها به دنیای غربه؟ یا در سطحی دیگه بهمن قبادی ... که اساسا گرایش های ضد ایرانی و جدایی طلبانه اش نه تنها در فیلمهاش بلکه در تمام مصاحبه هاش آشکاره. ...

-- بدون نام ، Sep 22, 2008

دورود /

آقاي "‌بي نام "‌ خوب جراتي داري كه به اين
راحتي ديگران و افكارشون رو قضاوت ميكني.
بعيد ميدونم از اين كارگردان هايي كه اسم بردي حتي يك فيلم رو درست حسابي و كامل ديده باشي ..

-- اميد صيادي ، Sep 23, 2008

من تا حالا فقط آقاي جاهد رو تو عكسي كه بالاي صفحات ايشون تو زمانه هست ديده بودم. و به نظرم با اين يكي فرق داره! شايد هم من دارم اشتباه مي كنم. به هر حال تشكر.

-- ماني جاويد ، Sep 23, 2008

man ham kamelan ba nazare Binaam movafegham. kojaye filmhaye Kiarostami siah va tarike aghaye Jaahed??? man tamame filmhaye kargardanha-ee ke nam bordin ro didam.......

-- بدون نام ، Sep 23, 2008

فکر می کنم حرفم در باره سينمای کيارستمی و پناهی و قبادی برای برخی از دوستان سوء تفاهم برانگيز بود. من هرگز نگفتم که سينمای اين فيلمسازان تاريک و سياه است بله برعکس معتقدم که اين فيلم ها تصويری کاملا رئاليستی از شرايط جامعه ايران است که با تخيل و ذهنيت هنری سازندگان آنها درآميخته است.
اين نظر مخالفان سينمای کيارستمی، پناهی، قبادی و برخی فيلمسازان ديگر ايرانی است که اين فيلم ها را به بهانه سياه نمايی و ارائه تصويری زشت از ايران در فستيوال های جهانی زير سوال می برند و بر اساس تئوری توطئه آنها را سفارش محض دولت ها و کارگزاران هنری بين المللی آنها می دانند.
در ضمن قرار گرفتن اين فيلم سازها در کنار هم تنها بر اساس موضوع بحث بوده وگرنه من به تفاوت های مضمونی و فرمال سينمای آنها کاملا اذعان دارم.
خواهش من اين است که جمله ها و نقل قول ها را از کانتکست آنها جدا نکنيد.

-- پرويز جاهد ، Sep 24, 2008

فکر می کنم که اتفاقا شما باید context خود را تصحیح کنید. من چند بار متن را خواندم و چیزی جز اینکه فیلم های کیارستمی و پناهی و (چرا شهید ثالث عزیز را نام نبریم؟؟).... - نیمه مستندهایی هستند که واقعیت های سیاه جامعه را نشان می دهند تا جایزه ببرند! که ابدا این طور نیست!

-- Naazi ، Sep 24, 2008

این چه تابو شکنی ای هستش که صدای مصاحبه رو حذف کردید؟

-- سینا ، Nov 11, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)