گروه وبلاگهای ایرانی- بخش ششم
وبلاگهای جنوبی - خوزستان
لیدا حسینینژاد
«جالبه كه بندريها ته هر كلمه يه "كو" ميگذارند و مثلا ميگند : "دختركو" ، "زنكو" ... اما به "تنباكو" كه خودش "كو" داره ميگن "تنباك".»
با بیان این مساله بسیار مهم که از وبلاگ «لحظه» برایتان آوردم شاید متوجه شوید که از مسجد سلیمان تا بندرهای جنوب کشورمان راه زیادی نیست و همین الان ما به جنوب زیبای کشورمان رسیدیم. پس با ما باشید.
اگر یادتان باشد، برنامه قبل برایتان فرق مسجد سلیمان و رفسنجان را گفتم. حالا اگه گفتید شهر هرت کجاست؟
نمیدانید؟ باشد. وبلاگهای خوزستانی هم برای خودش وبلاگی هست که میخواهد هر چه وبلاگ خوزستانی و جنوبی هست را دور هم جمع کند. پس جنوبیها زود بروید و خودتان را به اینجا معرفی کنید.
راستی تا حالا دیدید یک کرم دندان هم عاشق شود و دلتنگ؟ ندیدید؟ ما در آبادان دیدیم. باور نمیکنید این را بخوانید:
«میدونستم مياد میشينه کنار من، همون وقت که آب ماهيچه رو داشت میريخت تو بشقابم میدونستم. يا نه، قبلترش، وقتی حس کردم لنز دوربينش رو من زومه. اشتباه هم نکرده بودم. اومد نشست و بشقابشو گذاشت رو پاش و شديم عين قديما. موهامو زد کنار که ببينه جای شکستگيه هنوز هست يا نه. گفتم: هاها، مگه يادته؟ گفت: آره که يادمه، يادته بهت گفتم به مامانمون اينا نگو، تو هم قول دادی که نگی، نگفتی هم، با اين که کلی دردت اومده بود جلو اشکاتم گرفتی تازه، هرچند وقتی میخواستن بخيه بزنن ديگه نتونستی و زدی زير گريه.
يادم بود خوب. يادم مونده بود که چرا بهش قول داده بودم به کسی نگم. يادمه که اومد باهامون بيمارستان، "الف ميم" هم مسخرهش کرد. تازه هنوزم بعد از اين همه سال گاه گاهی که چشمم ميافتاد به جای بخيهها، ناخوداگاه لبخندم میشد.
بعدش پرت شديم تو زيرزمين خنک تابستونهای خونهی خاله جان و قطاب دزدیهای وسط شلوغ پلوغی عروسی دخترخاله و اتاق بزرگ انباری و بانکهی يه قرونی و تيلههای پره مخملی رنگی و انداختن پيکان قهوهای توی جوب و احوالپرسی معروف حاج محسن و عمقزی های جادوگر و شبهای ساز و آواز و چشمک و هزار و يک خاطرهی رنگی ديگه.. خاطرههای رنگی روزهای کودکی..
همه رو خوب يادمون مونده بود.. خوب..
گفت: اما آخرش تو جر زدی..
گفتم: هيچم، خودت گذاشتی رفتی اونور دنيا..
گفت: نرفته بودم که برنگردم که..
گفتم: خوب از کجا بايد میدونستم؟!..
گفت: هيچ فکر نکردی که من از کجا بايد میدونستم..؟ »
بله. آنچه خواندید، دلتنگی های یک کرم دندان بود که واقعاً این وبلاگ، هم اسمش و هم مطالبش جالب است.
اما مگر میشود آمد جنوب و از مهدی محسنی با وبلاگ زیبایش، «جمهور» یاد نکرد؟ مخصوصاً وقتی که نوستالژی شبانهاش گل میکند:
«سهم مردمان این شهر از این همه ثروت و داشتهها شاید این رودخانه ی زیبای کارون باشد که اتفاقاً کم رمق و خسته همچنان در جریان است.
گرچه در روزهای اول سال همیشه با بازکردن دریچه سدهای روی کارون و با توجه به بارشهای بهاری آب رودخانه بالاتر میآید و زیبایی آن دو چندان میشود.
مثل روزهای اول امسال دیشب هم به کنار کارون رفتیم. هوای خنک و یک نوع خویشتنداری انگار و آدمهایی که بنظر میرسید غالبشان شادند.
به جز تمامی اینها، یک تفاوت دیگر هم وجود داشت. دو پسر با سازهایشان هنر نمایی میکردند و عابران را به تحسین وا میداشتند.
علی، سازدهنی میزد. میگفت به صورت گوشی یاد گرفته. محمد هم گیتار را خوب مینواخت و هر دو صدایی خوش داشتند.»
ای وای که هنوز نیامده، باید برویم. راه دور هست و خدا میداند چقدر شهر دیگر هست که باید برویم آنهم در این باران زیبای اهواز که مینو در «نایادگار» برایمان تعریف میکند و شما را به خدا و ما را به جاده تا هفته دیگر و دیداری دیگر میسپارد:
«باران ...کوچههای خیس اهواز ....قدم زدن با مادرم.................تصویر نخل ها در شب .....و این آرامش را دوست دارم!این آرامشی را که با آمدنت برهم نزدیاش!
دلهره نیاوردی! غم نیاوردی !هر چه بود، دوستی بود و دوستی و باز آرامش !اگر بخوانیام ...تو را میخوانم و با تو میمانم!
" خداوند ما را نگاه دارد "
قطره قطره روی دستام، میشینه بوسهی بارونچه رطوبتی نشسته، روی آسفالت خیابونبا شکوهتر از همیشهس ، نخل زینتی باغچهعاشق گریهی ابره ، گل گوشهگیر تاقچهکاشکی عاشق بودم امشب! مث آسفالت خیابون!مث پیچش ظریف پیچکای ته دالون! تک چراغ ِ خیس ِکوچه، شکل قندیل ستارهسزیر اون شاعرِ تنها فکر یه شعر دوبارهس ! کاشکی عاشق بودم امشب! مث قطره های بارون!
مث شوقی که نشسته تو چشای سبز کارون! »
مرتبط: «وبلاگهای شمالی» «وبلاگهای بلوچ» «وبلاگهای یزدی» «وبلاگهای ترکی»
|
نظرهای خوانندگان
سلام
-- shiva ، Jan 19, 2008خواستم بپرسم از چه منبعی اسم وبلاگهای جنوبی و آدرسشوم رو پیدا کرده بودین؟این چند تا که خیلی کم و ناقص بودن شما چرا همیشه کلمه جنوب براتون یادآور آبادان وخوزستانه؟ چرا نمی خواهین قبول کنید جنوب بعنی بندرعباس و قشم ولنگه ؟ تنگه هرمز؟ خوزستان که جنوب غربی است؟
اگه مایل هستین آدرس ۱۰۰ تا وبلاگ بچه های بندرعباس و استان هرمزگان را بهتون بدم تا نگاهی بندازین و با آداب ورسوم وفرهنگ و موسیقی و زندگی جنوبیها بیشتر آشنا بشین
من خودم بندری هستم
Ba Shiva Khanom movafegham!
-- aziz ، Jan 20, 2008مگه میشه از وبلاگهای جنوبی گفت و یادی از وبلاگ صدداستان نکرد.
-- شهروز ، Jan 20, 2008saddastan.blogfa.com
مخزن ادبیات جنوب
چرا یه بندری نمیاد به این مقاله اعتراض کنه؟
-- شیوا ، Jan 21, 2008چرا مقالتون رو عوض نمی کنید؟
آهان
-- شیوا ، Feb 6, 2008پس نویسنده محترم اومدن مقالشونو درست کردن و اضافه کردن خوزستان!
معمولاْ خودش خوزستانیه!
نمردیم و فهمیدیم جنوب یعنی خوزستان
جنوب یعنی هرمزگان یعنی بندرعباس
چرا از وبلاگهای بچه های بندر چیزی نمی نویسین؟
چرا این همه تبعیض؟این همه .