گفتوگو با دکتر جمشید ملکپور، نویسندهی کتاب «ادبیات نمایشی در ایران»
«هیچ مقام مسوولی، کمک معنوی و مالی نکرد»
مجتبا پورمحسن
شنیدن فایل صوتی
دکتر جمشید ملکپور، استاد دانشگاه، نمایشنامهنویس، فیلمنامهنویس و کارگردان ایرانی است. او دکترای نمایش خود را از دانشگاه ملی استرالیا گرفته و از سال 1993 در دانشگاههای استرالیا و از سال 2005 به عنوان استاد میهمان در دانشگاه گلف کویت تدریس میکند. ملکپور که نمایشهای آنته گونه، مکبث، کالیگولا، رقص مرگ و اشکهای بودا را در تهران و استرالیا به روی صحنه برد دو فیلم بلند به نامهای «باد سرخ» و «دیدار» را کارگردانی کرده و تالیفات زیادی نیز در حوزهی نمایش دارد. کتاب مطالعه تطبیقی مکبث، گزیدهی تاریخ تاتر جهان، رمان هفت دالان و ادبیات نمایشی در ایران از جملهی این کتابهاست. ادبیات نمایشی در ایران کتابی شش جلدی است که دو جلد آن سی سال پیش منتشر شد. جلد سوم این کتاب با وقفهای طولانی چندی پیش انتشار یافت. بزرگانی همچون ایرج افشار و فرخ غفاری، کتاب ادبیات نمایشی در ایران را تایید کردهاند. جمشید ملک پور در گفت و گو با رادیوزمانه از انتشار سه جلد کتاب ادبیات نمایشی در ایران میگوید.
دکتر جمشید ملکپور
آقای ملکپور، چرا جلد سوم این کتاب با این همه تاخیر منتشر شد؟
همانطور که میدانید جلد اول و دوم این کتاب فکر میکنم بیست و چهار، پنج سال پیش توسط انتشارات توس به چاپ رسید. بعد از آن من کار را ادامه دادم و روی جلدهای بعدی شروع به کار کردم و جلد سوم هم آماده شد و جلد چهارم هم پیشنویسی شد. ولی متاسفانه من از ایران خارج شدم- من حدود هفده سال است که خارج از ایران زندگی میکنم- بعد این کتاب همینطور ماند و من باید مرتب به ایران مسافرت میکردم که اسناد و مدارکم را با خودم بیاورم و رویشان کار کنم و بعدا هم که کتاب آماده شد، در ادارهی بررسی کتاب هم فکر میکنم مدت زیادی ماند تا اجازهی چاپ گرفت و بالاخره بیرون آمد. این دلیل اولش. دلیل دومش این بود که این یک تحقیق با حجم بسیار زیاد بود. این مجموعه شش جلدی است و کلیه فعالیتهای ادبیات نمایشی در ایران را همانطور که در جلد اول است از دوران قاجار تا امروز در بر میگیرد. کار روی یک چنین مجموعهای به تنهایی واقعا نفس گیر میشود. خصوصا که هیچگونه حمایتی چه مالی چه معنوی از طرف هیچکس و هیچ دستگاهی دریافت نکردم. چه بسا که باید همیشه کار زندگی خودم را میکردم و هر زمان وقت پیدا میکردم روی این مجموعه کار میکردم. اما طلسم این قضیه بالاخره شکسته شد و جلد سوم بیرون آمد و به احتمال خیلی زیاد اگر به مشکلی برنخورم جلد چهارم هم سال آینده به زیر چاپ خواهد رفت.
انتظار میرفت که این کتاب که در نوع خودش منحصر به فرد است با استقبال بیشتری مواجه شود. عجیب است که جلد اول و دوم این کتاب بعد از سی سال همزمان با انتشار جلد سوم به چاپ دوم رسیده، حتی اگر فقط کتابخانهها این کتاب را به عنوان مرجع میخریدند تا الان میبایست چهار پنج بار چاپ میشد؟
ببینید، واقعا این کتاب با استقبال هم روبه رو شد به این دلیل که زمانی این کتاب به چاپ رسید که وضع نشر در ایران خیلی بد بود. آنوقت این کتاب در پنجهزار و پانصد نسخه به چاپ رسید و به فروش رفت. یعنی به طور کل اصلا این کتاب پیدا نمیشد. اینها آمدند براساس این کتاب در دانشگاه گرایش نمایشنامه باز کردند یعنی الان در دانشگاههای ما که دانشجویان در گرایش ادبیات نمایشی ثبتنام میکنند و مطالعه میکنند همه بر پایهی همین کتاب است. منتها عرض کردم این بیرون آمدن از ایران، با مشکلاتی که داشتم باعث شد من بیشتر این طرف به سمت زبان انگلیسی کشیده شوم و در این فاصله خب نمیدانم باز در جریان هستید یا نه، من کتابی چاپ کردم به اسم The Islamic Drama، که در مورد همان تعزیهی خودمان است و این کتاب مرا یکی از معتبرترین انتشارات دنیا یعنی فرانسیس و تیلور به چاپ رسانده که با استقبال بسیار خوبی رو به رو شد. یعنی فکر میکنم اگر شما در هر کشوری در هر کتابخانهای و دانشگاهی که بروید یک جلد از این کتاب موجود است. خب این کار هم بخشی از انرژی و تمرکزم را گرفت.
همینطور مقداری از وقتم صرف تدریس در دانشگاههای استرالیا میشد. ولی هیچوقت از این کتاب غافل نبودم. ببینید الان ما در ایران شاید بیست و سه چهار دپارتمان تاتر داریم، ده، دوازده هزار دانشجوی تاتر داریم، حتی من شنیدم که چند وقت پیش در ایران دانشگاه تاتر و موسیقی باز شده است. آن وقت چنین مجموعهای یک جلد کتاب تاریخ تاتر ایران ندارد که از اول تا به انتها را در بر بگیرد. هیچکدام از این مراکز با من تماس نگرفتند که این کتاب چه شد. آیا شما به کمک نیاز دارید؟ حق بر این بود که اینها یک میز به من در دانشکدههایشان میدادند، به من که تقریباً هر سال به ایران میرفتم و وقت صرف میکردم، میگفتند پشت این میز بنشینید و کارتان را انجام بدهید.، نه اینطور نبود. در واقع از جانب بخش رسمی مسوولان فرهنگی و تاتری ما هیچگونه حمایت و کمکی نشد. این کتاب الان به عنوان کتاب درسی در ایران محسوب میشود و همه در به در دنبال این کتاب هستند. یکی از دلایلی هم که جلد اول و دوم همزمان به تجدیدچاپ رسید همین بود.
در مقدمهی جلد سوم از یک انرژی منفی حرف زدید که پس از انتشار جلد اول و جلد دوم کتاب دریافت کردید. با توجه به اینکه بزرگانی چون ایرج افشار و فرخ غفاری کتاب را تایید کردند و فکر میکنم سرمایهی معنوی خوبی هم محسوب شود، به نظر شما این انرژی منفی در چه مسایلی ریشه دارد؟
ببینید، انرژی منفی شامل سه چهار تا چیز بود. من در طی این سالها دیدم که چندین کتاب و مقاله منتشر شد. با توجه به اینکه من در ایران نبودم اینها صرفاً از کتاب من کپیبرداری کردند. دلیل من این است که تمام آن کتابها فقط راجع به آن دو دورهای بود که من کتابم را بیرون دادم. چطور میشود که یکنفر بیاید کتابی بنویسد به نام نمایشنامهنویسی در ایران یا تاریخ تاتر ایران و بعد فقط همان دو دورهای را که من دو تا کتاب مهم در آن زمینه منتشر کردم دوباره فقط آن را بنویسند؟ در حالیکه به همهی اینها هم گفتم که مثلاً دوران مهم تاتر ایران اگر دههی بیست است یا دههی چهل؛ خب میبایست منطقاً اینها بیایند و راجع به این دورانی که من هنوز کارهایم را بیرون نداده بودم کار کنند. متاسفانه این کار را نکردند. رونویسی کردند حتی از ذکر اسم کتاب من در کتابنامهشان هم خودداری کردند.در حالیکه شما اگر کتاب را خوانده و یا دیده باشید نیمی از کارهایی که من در این کتاب کردم این است که واقعاً اگر جملهای و یا کلمهای را از جایی گرفتم بلافاصله نشانه دادم. ببینید الان در ایران دفتر و دستک تاتری خیلی زیاد شده. یعنی تقریباً هر وزارتخانهای، هر سازمانی برای خودش تاتر باز کرده، من شنیدم ما حتی چهار تا مدیر کل تاتری داریم به اضافه اینکه بسیاری از سازمانها و ارگانها مرتب فستیوال تاتر میگذارند، ولی هیچکدام اینها ابراز علاقه نکردند که بیایند کمک کنند.
ببینید الان در آمریکا، در اروپا یا در استرالیا وقتی که یک نفر میخواهد روی یک کتاب سیصد صفحهای کار کند حداقل چهار پنج تا دستیار دارد. حالا شما حساب بکنید که من طی تمام این سالها میبایست تمام این کتابخانهها را بروم، مخزنهای کتابخانهها را بگردم، خروارها و خروارها روزنامههای کهنه ایران از دورهی قاجار گرفته تا امروز را ورق ورق توی این مخزنها تهیه کنم (چون ما چیز مدونی که در ایران نداریم) باید از در خانهی این نویسنده به در خانهی آن نویسنده رفت. آیا من نباید یک ماشین فتوکپی داشته باشم که بتوانم حداقل از این اسناد و مدارک فتوکپی بگیرم تا مجبور نباشم اوراق را بزنم زیر بغلم و هر روز از منزلم بروم خیابان بیست و چهار اسفند کپی بگیرم و برگردم؟ ببینید داستان در زمینهی کارهای تحقیقی که یک حجم وسیع دارند واقعاً طولانی است. خب اینها انرژیهای منفی بود که من در مورد این کتاب میگرفتم دیگر.
چه در جلد سوم که تحت عنوان ملیگرایی در نمایش منتشر شد و چه در دو جلد دیگر به نظر میرسد که تعهد اجتماعی وجه تفکیکناپذیر ادبیات نمایشی ایران است. فکر میکنید چرا این ژانر این همه وابسته به تعهد اجتماعی بود؟
کلاً من اعتقاد دارم که تاتر ایران بنا بر دلایل زیادی بیشتر با مسایل سیاسی کشور ما پیوند خورده است. همان اولین کاری که در ایران منتشر میشود که نمایشنامههای میرزا آقاتقی تبریزی بوده، در همین قدم اول با سیاست آمیخته میشود. به این شکل که چون نمایشنامهها انتقادی بود و نویسنده جرات نکرد که اسم خودش را بگذارد تا سالهای سال اتفاقاً تا همین بیست سیسال پیش ما فکر میکردیم نمایشنامههای میرزا آقاتبریزی از آن میرزاملکم خانست. از همان جا داستان شروع میشود و شما اگر در همین دوران به اصطلاح جلد سوم که من اسمش را گذاشتم «ملیگرایی در ادبیات نمایشی ایران» جستجو کنید، میبینید که چگونه نویسندگان ما میآیند و از تاتر ا برای بازگویی نظریات سیاسیشان و در عین حال انتقادات اجتماعی که داشتند استفاده میکنند. در دوران بعدی هم همین اتفاق میافتد؛ در دههی چهل هم که از بهترین دهههای هنر و ادبیات ایران است باز در تاتر این اتفاق میافتد و بعد از انقلاب هم به همین شکل است. این ویژگی نمایش ایران است که هرکسی که بخواهد آن را بررسی کند باید به بستر تاریخی و تحولات سیاسی و اجتماعی آن حتماً نگاه کند و آن را در نظر داشته باشد.
فکر نمیکنید این مسایل به خاطر نزدیک بودن نمایش با مخاطب باشد؟
خب، اینکه طبیعی است. همین زنده بودن نمایش است که نمایش را تا به حال زنده نگه داشته و از این طرف هم باعث شده که همیشه هنرِ زیر تیغ باشد. یعنی همیشه دولتها با وجود اینکه مخاطب تاتر بسیار کمتر از سینما و سایر هنرهاست به تاتر حساستر بودند. از آن طرف هم جریانهای سیاسی در ایران اعتقاد من همیشه سعی کردند از تاتر به نفع خودشان استفاده بکنند. چنانکه کلاً تاتر دههی بیست را که مورد بحث من در جلد چهارم است و من اسمش را گذاشتم دوران طلایی تاتر ایران؛ کلاً یک تاتر سیاسی است که خط و خطوطش را هم وقتی بررسی بکنیم به بسیاری از سازمانهای سیاسی بر میگردد. به طور کلی در جوامعی که آزادی بیان وجود ندارد این طبیعی است که هنر و ادبیات، سیاسی میشود یا میتوانم بگویم که بیش از حد سیاسی میشود.
آقای ملک پور، انتشار جلد چهارم که به اندازهی جلد سوم طول نمیکشد؟
من تمام این مجموعه را فیشبندی کردم. مطالب خوانده شده، آثار و مدارک جمعآوری شده، واقعاً اگر کارهای روزانهام اجازه بدهد، معتقد هستم که جلد چهارم که من آن را همانطور که عرض کردم دوران طلایی تاتر ایران میدانم و به دههی بیست میپردازد؛ امیدوار هستم که صد در صد تا سال آینده به دست انتشارات بدهم که چاپ کنند.
بعد این مجموعه شش جلد کتاب شما تا چه سالی میآید، یعنی نمایشنامهنویسی ایران را تا چه سالی بررسی میکنید؟
دورهبندی ابتدایی من اینطور بود که جلد چهارم، دههی بیست را در بر بگیرد تا سال سی و دو، یعنی تا کودتای سال 1332. جلد پنجم سی و دو تا سی و شش را در بر بگیرد که بسیار جلد باریک و نحیفی میشد به این دلیل که من اسم آن دوران را گذاشتم دوران فترت، دورانی که تاتر ایران به دلیل همان کودتا و مسایل سیاسی بعد از اختناق تبدیل به نمایشنامههای لالهزاری میشود و بعد جلد ششم قرار بود که از سی و شش باشد تا پنجاه و هفت. اما بعداً تغییری در آن دادم به این شکل که جلد چهارم از 1320 تا 1332 را در برمیگیرد جلد پنجم سی و دو تا پنجاه و هفت، و جلد دیگر پنجاه و هفت تا دورهی حاضر.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|