گفتوگو با پِژمان بازغی، بازیگر فیلم «کافه ستاره» و کاندیدای اسکار ایرانی
«چهره که دیگر لطف خدا بوده»
مجتبا پورمحسن
پژمان بازغی، بازیگر جوان سینمای ایران مثل خیلی از بازیگران چهره شدهی امروز کارش را با فیلمهای خوب شروع نکرد. بازغی با مجموعه «آژانس دوستی» به تلویزیون آمد و پس از آن با بازی در فیلم اعتراف وارد عالم سینما شد. فیلمی که هرگز اکران نشد. در ابتدا احساس میشد بازغی یکی از همان جوانهایی است که به خاطر چهرهشان وارد سینما میشوند و خیلی زود فراموشی نصیبشان میشود. اما بازی در فیلمهای «سربازهای جمعه»، «دوئل» و «کافه ستاره» باعث شد که او حالا به سینما نگاه جدیتری داشته باشد. بازغی متولد ۱۳۵۳ است. چند روز پیش که فهرست کاندیداهای جشن خانه سینما اعلام شد نام بازغی هم در بین کاندیداها بود. بازغی به خاطر بازی در فیلم «کافه ستاره» نامزد دریافت تندیس حافظ شد جشنی که به اسکار ایرانی معروف شده است. گفت و گوی رادیو زمانه را با پژمان بازغی از «اینجا» بشنوید و در زیر بخوانید:
پِژمان بازغی
آقای بازغی، خیلی ممنون از اینکه وقتتان را در اختیار رادیو زمانه قرار دادید، به شما تبریک میگویم از اینکه اسمتان در جمع کاندیداهای دریافت تندیس حافظ است. با توجه به بیمهریهایی که به «کافه ستاره» شده بود خودتان فکرش را میکردید که به این موفقیت برسید؟
کافه ستاره به هر حال فیلم خوبی بود. کسانیکه کارهای مرا دنبال میکنند میدانند که من اصولاً کارهای سینماییام را با وسواس و دقت انتخاب میکنم. کافه ستاره هم حاصل یکی از همان دقتها و وسواسها و وقت گذاشتنهایی است که بعد از فیلم دوئل داشتم و فیلم، فیلم خوبی بود. فیلمنامه، فیلمنامهی متفاوتی بود و فیلم در اکران عمومی هم مورد استقبال مردم قرار گرفت در کنار فیلمهای خوبی مثل پدر، طبل بزرگ زیر پای چپ، اکران شد و فروش خوبی هم داشت. فکر میکنم دومین فروش سال را داشت اگر اشتباه نکنم. ولی اینکه هیات داوران مرا لایق دانستند و کارم دیده شد به اتفاق دوست خوبم حامد بهداد که همبازی بودیم باعث خوشحالی من است.
آقای بازغی، شما در چند سال گذشته، نسبت به گذشته خیلی پیشرفت کردهاید. فکر میکنم قبلاً خیلی در انتخابهای خودتان دقت نمی کردید، اخیراً هم در جشنواره فجر اسمتان آمد و حالا هم در جشن خانه سینما، فکر میکنم قدم بزرگی در کارهایتان برداشتهاید؟
به هر حال پیشرفت آرزوی هر انسانی است. اگر قرار بود که من قبلاً دیده شوم و الان این اتفاق دارد میافتد، فکر میکنم که هم تجربهی بیشتری در سینما پیدا کردهام و هم اینکه در انتخابهایم یک مقدار دارم دقت بیشتری میکنم.
فکر نمیکنید بازی در مجموعههای تلویزیونی شما را مقداری از فضای کاملاً حرفهای سینما دور کرده بود؟
نه، چون فکر میکنم مخاطب تلویزیون مخاطب قابل احترامی است. شاید در سراسر ایران، به آن اندازه که باید سینما وجود نداشته باشد هر چند که مسئولان تلاش میکنند که فضای سینماها را در شهرستانها گسترش دهند. ولی به هر حال مخاطب تلویزیون هم حق دارد کار بازیگری را که دوست دارد، کارگردانی را که دوست دارد در تلویزیون ببیند، منتها مشکل از منِ کارگردان و نویسنده نیست. من فکر میکنم تلویزیون دچار یک شتابزدگی است که این شتابزدگی باعث میشود کیفیت محصولات تلویزیونی یک مقدار افت کند. نه، من هیچوقت از کار کردن در تلویزیون ناراضی نبودهام. هنوز هم اگر کار خوبی در تلویزیون به من پیشنهاد شود قطعاً میپذیرم.
دوئل، سربازهای جمعه، بعدش هم کافه ستاره همهی انتخابهای خوبی بودهاند. بعد از این هم شما دقت خواهید کرد و از همین فیلمهای خوب بازی خواهید کرد دیگر، نه؟
بله، من در دو سال گذشته فقط دو تا فیلم کار کردم. «خواب لیلا» که کار آقای فلاح بود که فکر میکنم در ژانر خودش که ژانر وحشت است کار خوبی بود ژانری که در سینمای ایران نبوده است. نقش من هم نقشی بود که دوست داشتم هر چند حضورم کوتاه بود. یک فیلم سینمایی دیگر هم به اسم «فرود در غربت» کار آقای سعید اسدی که در آنجا هم نقشم را دوست داشتم و از دید خودم نقش متفاوتی بود. از فیلمنامههایی که در دوسال گذشته به من پیشنهاد شد، فقط این دو را انتخاب کردم که به نظرم جزو بهترینهایی بودند که خواندم و انتخاب کردم.
آقای بازغی، نقش دوم در سینمای ایران دارد اهمیت زیادی پیدا میکند، این جای خوشحالی دارد نه؟
من فکر میکنم سینما یک کار گروهی است، کاری که در آن تمام عوامل و دست اندرکاران زحمت میکشند تا محصول خوبی ارایه دهند و قطعاً سایر نقشها بیارزش نیست. یعنی من که هیچوقت به سینما و همکاران عزیزم این طور نگاه نمیکنم.
چون معمولاً در سینمای سالهای گذشته، بیشتر نقش اول محور بود.
بیشتر تک محوری بود. ولی حالا دیگر سینما به سمتی میرود که قصه حرف اصلی را میزند و آدمهایی که در قصه وجود دارند هرکدام در نقش خودشان صاحب اهمیتی هستند.
در نسل شما تعداد بچههایی که خیلی بااستعداد هستند و الان دارند در این عرصه کار میکنند زیاد شده، در این فضا فکر میکنم رقابت به نفع همهی شما باشد، درست است؟
از اول شعار من این بود که ما رقابت میکنیم و رفاقت. و این رقابت باعث میشود که رفاقت ما هم بیشتر شود و هرکدام پیشرفت بیشتری میکنیم. حالا که بحث رقابت شد خوب است این نکته را بگویم که اگر این اتفاق بیافتد و جشنوارههای موضوعی در شهرستانها برگزار شود، احساسم این است که این عرصهی رقابت را بیشتر میکند و هرکس در موضوعات مختلف اجتماعی، دینی و. . . در جشنوارههایی که برگزار میشود کار خودش را به قضاوت داوران میگذارد.
یک چیزی هم در مورد چهرهی شما: تجربه ثابت کرده سینما بازیگران زیبا را پس میزند، به هر حال شما دارای چهرهای هستید که مورد قبول تماشاگر است. یعنی تماشاگران چهرهی شما را دوست دارند، خوب فکر میکنم در این زمینه هم برای متقاعد کردن کارگردان و این که خودتان را جلوی دوربین نشان بدهید کار خیلی سختی را پشت سر گذاشتید.
والله چهره که دیگر لطف خدا بوده، کار من که نیست، ولی از اینکه بتوانم به شایستگی از این لطفی که خدا به من کرده در عرصهی سینما استفاده کنم خوشحال میشوم که با چهرهها و نقشهای متفاوت بتوانم نقشهای خوبی را بازی کنم، چون خودم هم دوست دارم نقشهای خوب را بازی کنم تا اینکه بخواهم از چهرهام استفاده کنم.
فیلم کافه ستاره یک جورهایی برداشت شده از «کوچه میداک» هم هست. شما قبل از اینکه در این فیلم بازی کنید آن فیلم را دیدید؟
نه، متاسفانه من هنوز هم آن فیلم را ندیدهام. ولی دنبالش هستم که این فیلم را پیدا کنم و ببینم. چون خیلی راجع به این فیلم شنیدهام. ولی وقتی قصهای، قصهی یک محله است، این محله میتواند در همه جای دنیا باشد. خب آن محلهای که ما در کافه ستاره میبینیم یک محلهی کاملاً سنتی با بافت سنتی و قدیمی ایرانیست. در رفاقتهایش، رفاقتهای ایرانیست. عشقهایش، عشق ایرانیست. آدمهایش، آدمهای ایرانی هستند. امامزادهاش ایرانیست. حالا اشکالی دارد؟ مگر تمام شاهکارهای دنیا ازشان فیلم ساخته نشده؟ به هر حال من فکر نمیکنم این ضعف یک فیلم محسوب شود. حالا ممکن است که فیلم یک کپی باشد ولی به هر حال به شکل خیلی خوبی ایرانیزه شده و تماشاچی پسندیده و پذیرفته است.
کار آیندهی شما چه خواهد بود؟
یکی دو جا صحبت کردهام و فعلاً یکی دو تا پیشنهاد سینمایی دارم، ولی ترجیح دادم که کار نکنم چون قبلاً همان نقشها را کار کردهام. و اینکه حالا دو سه تا هم پیشنهاد تلویزیونی دارم که باید بررسی کنم و ببینم چه اتفاقی میافتد.
فعلاً جایی مشغول نیستید؟
نه
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|