خانه > مجتبا پورمحسن > ادبیات > داستان آشپزخانهای هم خوب است به خدا! | |||
داستان آشپزخانهای هم خوب است به خدا!مجتبا پورمحسن«دختر خالهی ونگوگ»، نوشتهی فریده خرمی، مجموعهی ۱۲ داستان کوتاه است که در ۷۲ صفحه توسط نشر ققنوس منتشر شده است. در این داستانها، که غالبشان در فضای آشپزخانه میگذرد، یک زن به عنوان راوی، روایتگر مصائبیست که در محیط خانه بر او میرود. اما داستانهای فریده خرمی ویژگیهای مثبتی دارد که آن را از داستانهای آشپزخانهای رایج مجزا میکند. آشپزخانه، مأمن زنان سرخورده داستانهای آشپزخانهای عبارتیست که منتقدین در تحلیل داستانهایی به کار میبرند که در یک دههی گذشته توسط زنان نویسنده نوشته شده است. گاهی هم این عبارت از «آشپزخانهای» به «داستانهای آپارتمانی» بسط یافته است. اما مسأله این است که در فضای ادبی امروز اطلاق عنوان «آشپزخانهای» یا «آپارتمانی» به یک اثر، در واقع معنای نسبت دادن یک ویژگی منفی به آن اثر است. این تلقی نتیجهی رویکرد زنان نویسنده از مکانی به نام آشپزخانه است. وگرنه همین که نویسنده بتواند داستانش را در فضای محدودی - هر کجا که میخواهد باشد - یا زمان محدودی بنویسد و داستان هم خوب از کار در بیاید نشان از قدرت نویسنده است. اما معمولا فضای آشپزخانه مکانی برای جولان عقاید فمینیستی نویسندگان زن ما شده است. جایی که به قول مجید دانشآراسته، نویسندهی معاصر: «آشپزخانه تنها جاییست که زنهای نویسندگان زن ایرانی فیمینیست میشوند». اما با همهی اینها آشپزخانه اگر آشپزخانه و نویسنده هم نویسندهی خوبی باشد نتیجهی کار میتواند قابل قبول باشد. داستانهای فریده خرمی نمونهای نسبتا خوب از این تجربه است. روی جلد مجموعه داستان دختر خاله ونگوگ روز زن، روز راوی در داستانهای مجموعهی دختر خالهی ونگوگ، راوی روایتگر زنانگی یک زن در محیط خانه است. نکتهی جالب در کار خرمی بسط دادن فضای مجازی خانه به بیرون است. در داستان اول کتاب، با نام «روز زن»، او فرزندش را به آزمایشگاه برده، اما روایتش از محل آزمایشگاه - اگرچه خارج از خانه است - روایت زن خانهداریست از فضای پیرامونش. شخصیت اول داستان «روز زن» حتا در وضعیت بغرنج دستشویی آزمایشگاه هم سعی نمیکند منفعل باشد. او تمام رنجها را نگه میدارد و در پایان با فریادی که بر سر مرد تزریقاتچی - البته در پایین پلهها - میکشد خودش را خالی میکند: «خوب شد لیوانت ایرانی بود، اگر سرویس کریستالت بشکنه چه کار میکنی؟» چنین واکنشهایی در چند داستان دیگر مجموعه هم دیده میشود. در داستان «دختر خالهی ونگوگ»، زن پس از اینکه پدر شوهر و مادر شوهرش خانهاش را به دلیل کثیفی ترک میکنند و وقتی پای مادر شوهرش وسط چالهی آب کنار خیابان میافتد واکنش کودکانه و جذابی نشان میدهد که نشانگر نفس کشیدن شخصیت او در زیر کوله بار مشکلات خانه داری است. گفتم: «آخ آخ! عزیز، دیروز یه موش تو اون چاله مرده بود!> و لبخند زدم. بعد بلندبلند خندیدم. دل پیچه نداشتم. دستشویی هم نباید میرفتم. باید فرشته را صدا میزدم و بقیه رمان را برایش تعریف میکردم» (صفحهی ۲۶) مرد در داستانهای «دختر خالهی ونگوگ» مردها در داستانهای مجموعهی «دختر خالهی ونگوگ» چهرهی مقبولی دارند و از حالت تیپیکال خارج میشوند؛ البته تا جایی که یک داستان کوتاه مثلا سه چهار صفحهای اجازه میدهد. در داستانهای کتاب، زن از مرد گله میکند، از بیتوجهیاش شکوه دارد اما به او علاقه هم دارد و حتا در داستانی، مثلا داستان «روز زن»، مأوای زن محسوب میشود. او همهی مصائب را تحمل میکند تا «اگرمحسن زودتر خانه بیاید جریان آزمایشگاه و مریضی نازنین را برایش» تعریف کند. نویسنده از تحلیلهای یک جانبه دربارهی مردان پرهیز میکند. شاید گاهی راوی داستان، روایت غرضآمیزی از مردش داشته باشد (که چندان هم پر رنگ نیست) اما تحلیلش نمیکند. راوی داستان به معنای واقعی کلمه زن خانهدار است. شاید پررنگترین قضاوت نویسنده در داستان «اجرای آخر» باشد. در این داستان دو صفحهای پس از آنکه راوی عوض میشود نویسنده مخاطب را وارد بازی غمانگیز خیانت میکند و نشان میدهد که چه طور زنی که راوی برایش از بیوفایی شوهرش میگوید خود کسی است که به دوستش خیانت کرده است. داستان آشپزخانهای، زن آشپزخانهای داستان آشپزخانهای اصلا ژانر بدی نیست. آنچه باعث میشود که این گونه داستانها با نگاه منتقدین رو به رو شود روایت نویسندگان (از موضع روشنفکر) از زن خانهدار و فضای آشپزخانهایست. در داستانهای فریده خرمی تمام مصائبی که نویسندگان دیگر از زندگی زن خانهدار روایت میکنند وجود دارد: نبود عشق، سختیهای زندگی، خیانت شوهر، دشواری زندگی پس از طلاق و مشکلاتی نظیر این. اما در همهی این داستانها زندگی جریان دارد و شخصیتها علیرغم تمام رنجها زندهاند، میجنگند، نفس میکشند؛ هر چند که این جنگیدن در قالب واکنشی طنزآمیز و شیطنت آمیز بروز پیدا میکند. واقعیتهای زن امروز در نثری ساده نثر بیتکلف فریده خرمی کمک زیادی به او کرده تا بتواند روایت واقع گرایانهای از زندگی زنان خانهدار ارایه کند. واقعیت در داستانهای خرمی بیش از هر اِلِمان دیگری به رخ کشیده میشود. مخاطب همراه با شخصیت اصلی داستان رنج میکشد، از تکرار در زندگی او دچار رخوت میشود و با واکنشهای ظریف و کنایهآمیز او به وجد میآید و اینها همه در داستانهایی چهار- پنج صفحهای اتفاق میافتد. با این همه، در یکی دو داستان وقتی نویسنده از مرزهای رئالیسم میگذرد و وارد فضای وهم آلود میشود داستانها دچار ضعف میشوند. چون نه نثر نویسنده و نه ساختار داستانها از جنسی نیستند که داستان وارد چنین فضاهایی شود. داستانهای «دایره» و «مرز» از این دستهاند. با این حال، «دختر خالهی ونگوگ» را میتوان مجموعهی جمع و جور و قابل قبولی محسوب کرد که روایت دلچسبی از زندگی زن ایرانی خانهدار را ارایه میکند. «دختر خالهی ونگوگ» نمونهی خوبی در کارنامهی ادبیات «آشپزخانهای»ست و این قطعا چیز کمی نیست.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
آرشیو ماهانه
|