Feb 2010


گزارش یک زندگی – شماره‌ی ۱۴۵
برای خندیدن به کنار دریا رفتم

روزی هنرپیشه‌ای به برادرم، شهریار، می‌گوید برای انجام مصاحبه‌ای به دفتر مجله‌ی فضیلت رفته و آن‌ها گفته‌اند فکر نکنی فقط با تو مصاحبه می‌کنیم. به‌زودی با شهرنوش پارسی پور و دیگران نیز مصاحبه خواهیم کرد. درباره‌ی نشریه‌ی فضیلت تحقیق می‌کنم و روشن می‌شود که ارگان ولایت فقیه است. اندکی بعد از دفتر این مجله به من تلفن می‌کنند. آن‌ها می‌خواهند با من مصاحبه کنند.



برنامه به روایت شماره ۱۶۷
آویشن قشنگ نیست، یک رمانک (نوولا)، نوشته حامد اسماعیلیون
«آویشن قشنگ نیست»

حامد اسماعیلیون، در داستان ۴۷ صفحه‌ای خود به شرح ماجراهای گروهی جوان می‌نشیند که در همسایگی یک‌دیگر زندگی می‌کرده‌اند. محور مرکزی این محله، خانه سرهنگی است که خود را بازنشسته کرده تا مجبور به همکاری با دستگاه نباشد و در جنگ نیز مسئولیتی قبول نکند. او دارای چند دختر است. نیلوفر، دختر بزرگ او مورد توجه تمام پسرانی است که در همسایگی او زندگی می‌کنند.



گزارش یک زندگی - شماره ۱۴۴
سرگردان در جاده و خیابان

در مینی‌بوس نشسته‌ام و دارم به تهران می‌روم. خواب آن‌چنان بر من غلبه دارد که دارم از پا در می‌آیم، اما می‌ترسم بخوابم و نوشته‌هایم از دستم بیفتد. این تنها نسخه‌ای است که دارم. افکار مختلفی به ذهنم خطور می‌کرد. چنین به نظرم می‌رسید که روح انسان‌ها پس از مرگ به قالب‌های مختلفی وارد می‌شود. از جمله به نظرم می‌رسید که روح گاندی به دلیل شکنندگی زیادی که پیدا کرده است وارد سنگ شده تا دوباره تقویت شود!



برنامه به روایت شماره ۱۶۶
ره‌آورد- مجموعه شعر- مهری یلفانی
شعر در گذار سیل‌آسای زندگی شکل می‌گیرد

در خواندن «ره‌آورد»، مجموعه شعر مهری یلفانی، صمیمانه کوشیدم تحت تاثیر قرار بگیرم، اما بدبختانه همیشه فاصله‌ای میان من و شعر باقی ماند. این در حالی است که در خواندن کتاب‌های داستانی مهری یلفانی همیشه تحت تاثیر قرار گرفته‌ام. باید نتیجه بگیریم که مهری یلفانی خیلی بیشتر نویسنده است تا شاعر. البته میل به شاعر بودن یک احساس ملی است.



برنامه به روایت شماره ۱۶۵
از بحران مدرنیت تا رقص عاشقان و عارفان زمینی- نوشته داریوش برادری
در باره‌ی کتابی که نخوانده‌ام!

«از بحران مدرنیت تا رقص عاشقان و عارفان زمینی»، نوشته داریوش برادری کتابی است در بررسی روان‌کاوی بحران مدرنیت – سنت فرهنگ ایرانی و راهی برای دست‌یابی به رنسانس عشق و خرد ایرانی. همان‌طور که از عنوان دراز کتاب برمی‌آید بنای کار نویسنده بر طرح و بنیاد موضوعی قرار گرفته که برای تبیین آن بایستی صفحات زیادی را سیاه کرد.



گزارش یک زندگی - شماره ۱۴۳
روزهای تشویش، توهم و اضطراب

بنز کرایه‌ای در برابر پلیس راه ایستاد. من از ماشین پیاده شدم و وارد پاسگاه شدم و به طرز احمقانه‌ای به رئیس پاسگاه گفتم: آقا این آقایان مردان بسیار خوبی هستند، اما من ترجیح می‌دهم با ماشینی به تهران بروم که مسافرانش زن باشند. رئیس پاسگاه با تعجب به من نگاه کرد و گفت بروم سوار مینی‌بوسی بشوم. سوار شدم. فقط یک جای خالی در مینی‌بوس بود که روی همان نشستم. سفر غیرعادی من آغاز شد.



برنامه به روایت شماره ۱۶۴
«آسمان می‌شوم» مجموعه داستان، نوشته پاکسیما مجوزی
همیشه مردی به خواب او می‌آید

پاکسیما مجوزی، متولد دی ماه ۱۳۵۶ را بیشتر به خاطر گزارش‌های اجتماعی در مطبوعات ایران و دو کتاب «روی دیگر سکه هدایت» و «طرح وهم» می‌شناسند. او کار مطبوعاتی خود را از سال ۱۳۷۴ آغاز کرد و چهار سال بعد نخستین کتاب خود را نوشت. در این مجال مجموعه داستان او به نام «آسمان می‌شوم» مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت.



گزارش یک زندگی - شماره ۱۴۲
صدایی می‌گفت این طاهره قرةالعین است!

در متن آبی آسمان چهره بسیار زیبای زنی را می‌دیدم که با لبخندی به من نگاه می‌کرد. من تنها چهره را می‌دیدم. بعد گویا فضایی شبیه به یک خانه در اطرافم ایجاد شد. یک سقف گنبدین روی سرم بود و چهره آن زن زیبا در متن سقف گنبد قرار داشت. صدایی به من می‌گفت این طاهره قرةالعین است. البته همین جا بگویم که من بهایی یا بابی نیستم، اما به این شخصیت علاقه زیادی دارم.






از دست ندهید


شما «انكار» شده‌اید!

تاریخ تلخ ما در «تقویمی دیگر»

ما و روز جهانی کتاب

«رشت ٢٩»

گفت‌وگو با فاطمه اختصاری