خانه > شهرنوش پارسیپور > بررسی و معرفی کتاب > مردان و زنانی که ایران نوین را شکل دادند | |||
مردان و زنانی که ایران نوین را شکل دادندشهرنوش پارسیپورhttp://www.shahrnushparsipur.comکتاب مورد بحث امروز اثری است از عباس میلانی به نام «پارسیان برجسته» یا «ایرانیان نامدار: مردان و زنانی که ایران نوین را شکل دادند»
دکتر عباس میلانی در این کتاب به شرح زندگی ۱۵۰ تن ایرانی نامور مینشیند که در حیات اجتماعی مردم ایران در حد فاصل سال های ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۸ نقش اساسی بازی کردهاند. این شخصیتها که از میان صدها نام برگزیده شدهاند، در مقام سیاستمدار، دینمدار، روزنامهنگار، حقوقدان، نظامی، بانکدار و اقتصاددان، معمار و مهندس، کشاورز، ادیب و نویسنده و شاعر، محقق و جستجوگر، تاریخدان، آموزشگر و فرهنگی، صاحب هنر در رشتههای مختلف، پزشک، ورزشکار و انسانهای خیر و نیکوکار برگزیده شدهاند.
البته روشن است که محدود کردن شخصیتهای یک دوران ۳۸ ساله به ۱۵۰ نفر باعث میشود که رقم قابل تأملی نام در کنار بماند تا نامهای اصلی برجسته شوند. به طور مثال در میان نام ورزشکاران تنها نام تختی به چشم میخورد؛ یا در میان خوانندگان، صرفاً از گوگوش و قمرالملوک وزیری نام برده شده است. البته هردو خواننده در نوع خود، از نظر موقعیت اجتماعی، منحصر به فرد هستند؛ اما تاریخ موسیقی ایران به طور مثال نامهایی همانند گلنراقی را حفظ کرده که با خواندن «مرا ببوس» غوغای غریبی را در موسیقی ایران به وجود آورد و به نوعی به یک صورت مثالی تبدیل شد. در میان شاعران تنها به نام های نیما یوشیج، مهدی اخوان ثالث، سهراب سپهری و فروغ فرخزاد برمیخوریم. بدون شک هر چهار شاعر از اهمیت ویژهای برخوردار هستند. اما کسی نمیتواند منکر اهمیت قابل تأمل احمد شاملو بشود. در عین حال با توجه به مسأله تأثیرگذاری، مثلاً «آرش کمانگیر» سیاوش کسرایی از اهمیت زیادی برخوردار است که به صورت نمادی برای چند نسل ایرانی درآمد. یا مهدی حمیدی شیرازی نماینده طرز تفکر ویژهای بود که در همین عصر مشخص نام برده شده، جریان فکری مخالف شعر نو را هدایت می کرد و به سبک خود بسیار تأثیرگذار بود. در میان نام نویسندگان به جلال آل احمد، ابراهیم گلستان، صمد بهرنگی، هوشنگ گلشیری، صادق هدایت، ذبیحالله منصوری، غلامحسین ساعدی و جعفر شهری برمیخوریم. اما نام سیمین دانشور به چشم نمیخورد؛ این در حالی است که این نام از اهمیت زیادی برخوردار است. سیمین دانشور نخستین زن ایرانی است که به معنای واقعی کلمه رمان نوشته است. این رمان هنوز نیز خواننده دارد. همچنین باید از حسینقلی مستعان و صدرالدین الهی نام برد که در همین دوران وجه محافظهکار فرهنگ داستاننویسی ایران را نمایندگی میکنند. به نظر من یکی از اشکالات روشنفکران ایرانی این است که کاری به تأثیرگذاری ندارند؛ بلکه صرفاً جویای محتوای اصیل فرهنگی هستند. در حالی که تأثیر داستاننویسی به سبک حسینقلی مستعان در فرهنگ معاصر ایرانی بیشتر از هوشنگ گلشیری به چشم میخورد. هرقدر که باور بداریم گلشیری نویسنده بزرگی است، اما نمی توانیم منکر شویم که سالها مجله تهران مصور نایاب میشد؛ به خاطر آنکه داستان آفت حسینقلی مستعان در آن به چاپ میرسید. ممکن است تصور شود که عمر این نوع داستاننویسی به سر آمده است، اما اغلب نویسندگان معاصر ایرانی حسرت تیراژ آثار فهمیه رحیمی را دارند که از نظر ساختار داستانشناختی به حسینقلی مستعان بسیار نزدیکتر از هوشنگ گلشیری است. در عین حال جای خالی سلوچ محمود دولتآبادی نیز به چشم میخورد. البته نوشتن این سطور ابدا به این معنا نیست که کتاب عباس میلانی مسألهدار است. به هیچ وجه. این کتاب بسیار باارزش است و کار تحقیقی ارزشمندی روی آن انجام شده است. منتهی عمده توجه معطوف به شخصیتهایی است که پیشرو و به اصطلاح آوانگارد به شمار میآیند. در نتیجه به جریان محافظهکاران اجتماع ما توجهی نشده است. این در حالی است که در همین لحظه تاریخی نیر آنان بر مسند قدرت هستند. در کالبدشکافی یک جسد تمامی اعضای بدن از اهمیت برخوردارند.
در اینجا به علت محدودیت وقت از بررسی بخشهای دیگر خودداری میکنم؛ اما بدون شک در آینده به طور مرتب به این کتاب ارزشمند بازگشت خواهم کرد تا نقش شخصیتهای ایرانی را بیشتر از پیش باز نماییم. در این برنامه صرفاً از محمد بهمنبیگی سخن به میان میآورم که نه تنها فخر عالم ایران، بلکه فخر عالم بشریت است. بر طبق داده این کتاب، محمد بهمنبیگی در بهمن ماه سال ۱۲۹۹ در ایالت فارس و در میان عشایر قشقایی به دنیا آمد. او تا ۱۰ سالگی هرگز رنگ خانه را ندید و به همراه خانواده سرگردان در کوه و دشت بود. در این سن به دلیل زد و خوردهای میان عشایر و دولت به همراه خانواده به تهران مهاجرت کرد و در فقر و گرفتاری مالی شدید مشغول به تحصیل در مدرسه شد. وی در جریان جنگ جهانی دوم دوستدار آلمان بود و در مخفی کردن شولتز و مایر، جاسوسان آلمانی نقش مهمی بازی کرد. سفر او به آلمان و آمریکا، که نقش مهمی در زندگی او داشت، از اهمیت زیادی برخوردار است. در آمریکا روش آموزشدهی به سرخپوستان آمریکا مورد توجه او قرار گرفت. از اندیشه مهاجرت صرف نظر کرد و به ایران بازگشت. یکتنه و تنها تصمیم به آموزش عشایر قشقایی گرفت و با استفاده از کمک های اصل چهار و مختصر کمکی از ناحیه دولت، طرح آموزش عشایر به سبکی بدیع را پیریزی کرد. مدرسههای عشایری بهمنبیگی به همراه ایل ییلاق و قشلاق میکردند. بدین ترتیب جمعیت ۲۰۰ نفره باسوادان عشایر در مدتی کوتاه به صد هزار نفر رسید. کلاسهای درس در دشت و دمن یا طویله یا زیر سیاهچادر تشکیل میشد و بدین ترتیب جمع قابل ملاحظهای پزشک و پرستار و مهندس و متخصص در رشتههای مختلف تربیت شدند. محمد بهمنبیگی پس از انقلاب اسلامی همانند همه مردان شریف جامعه محبور شد پنهان شود. آبها که از آسیاب ریخت، او نیز در صحنه ظاهر شد؛ این بار بیشتر در مقام نویسنده و محقق. آثار ارزشمندی از قبیل «ایل من، بخارای من» و کتابهایی در شناخت جامعه عشایری، بهویژه عشایر قشقایی از آثار او محسوب میشوند. بهمنبیگی مخالف ازدواجهای ناخواستهای است که در میان عشایر معمول است. ازدواج نخستین خود او نیز از نمونه ازدواجهای فرمایشی بوده است. اما ازدواج دوم او بنا به خواست خود او و با عشق انجام شده است. او در عین حال برای از میان بردن فواصل طبقات پنجگانه که به طور خشن در میان عشایر پابرجاست، رنج زیادی کشیده است. کوشش فراوانی کرده است تا فاصله خان و خانواده او را با طایفه مطربها که در پایینترین قشر اجتماعی قرار میگیرند، کم کند. دکتر عباس میلانی در نشستی که در دانشگاه برکلی انجام شد، توضیح داد که هدف او از گزینش این نام ها مسأله تأثیرگذاری صاحبان این نام ها در حیات اجتماعی ایران بوده است. بدون شک در میان نامهایی که او برگزیده، محمد بهمنبیگی از اهمیت زیادی برخوردار است. در آینده اما کوشش خواهم کرد نامهای نکوی دیگر را در میان آورم. باید دانست که جای این نوع آثار در جامعه ما بسیار خالی است. تاریخ بنا به گفته محققان چیزی نیست جز شرح احوال. هرچه شمار این شرح احوالها بیشتر باشد، تاریخ روشنتر و صریحتر به نوشته خواهد آمد. البته هر قدر ملتی رشد و ترقی بیشتری کند، شمار شرح احوالها بیشتر خواهد شد؛ تا زمانی که شرح احوال تکتک مردمان به نوشته آید. چرا که یک جامعه را نمی توان شناخت؛ مگر از طریق آشنایی با تکتک افراد آن جامعه. باید با چشمان خود شیخ صادق خلخالی و اسدالله لاجوردی را میدیدیم تا باور کنیم میتوان بد هم بود و در این میان آشنایی با شخصیتهایی همانند محمد بهمنبیگی این حسن را به همراه دارد که انسان از بودن خود در روی زمین شاد میشود. بدبختانه کتاب «ایل من، بخارای من» در اختیارم نیست تا بخشی از آن را به این متن اضافه کنم؛ اما خواندن آن را به تمامی شنوندگان و خوانندگان این برنامه پیشنهاد میکنم. ناشران و نویسندگانی که مایل هستند برای برنامه خانم پارسیپور، کتابی بفرستند، میتوانند کتاب خود را به صندوق پستی زیر با این نشانی ارسال کنند: Shahrnush Parsipur گفت و گو با دکتر عباس میلانی، پیرامون کتاب «مشاهیر ایران» • عباس میلانی: مطلق کردن دعوا با استعمار درست نبود
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
همانطور که به درستی گفتید نام خیلی ها بمیان نیاورده شده است. برای مثال درمیان خواننده ها باید به تلاش شجریان برای زنده نگه داشتن شعر ایرانی در این هیاهوی شعر مدرن تحسین بسیار گفت ... اشعار کلاسیک ما باصدای دلنشین شجریان و فرزند ایشان هر روز و هر روز تکرار میشوند و ماندنی و جاودانه...
-- مهتاب ، Sep 26, 2009باتشکر از زحمات بی دریغانه تان ...مهتاب
درود بر شما بانوی ارجمند ایرانی
-- شهرزاد ، Sep 26, 2009مثل همیشه به عشق شنیدن برنامه ی شما سایت زمانه را باز کردم و از شنیدن این برنامه نیز لذت بردم.
چقدر باعث خوشنودی است که مردان ارزشمندی چون بهمن بیگی در ایران و جهان زیسته اند و امید که بزیند و چقدر بد که من تا به امروز نام این انسان شریف ارزشمند را نشنیده بودم! و این نشان از ضعف تحقیق و بدی خبر رسانی ها دارد.
امیدوارم انسان های ارزشمندی چون این مرد فهیم در ایران و جهان بیش و بیشتر شوند.
زنده شاد و سلامت باشید خانم پارسی پور عزیز