خانه > شهرنوش پارسیپور > با خانم نویسنده > دليل شيفتگى روشنفكران به آيتالله خمينى | |||
دليل شيفتگى روشنفكران به آيتالله خمينىشهرنوش پارسیپورhttp://www.shahrnushparsipur.com«دليل شيفتگى روشنفكران به آيتالله خمينى، و عدم حمايت از بختيار سوسيال دموكرات را در سال ۵٧ بنويسيد.»
حسن پرسيدهاند دليل شيفتگى روشنفكران به آيتالله خمينى در سال ۵٧ چه بوده و چرا آنها از بختيار سوسيال دموكرات حمايت نكردند. در پاسخ به حسن بايد بگويم كه آيا ايشان اطلاع دارند كه تهران در سرشمارى سال ۱۳۳۵ يك ميليون نفر جمعيت داشته، و در سال ۱۳۵۵، يعنى بيست سال بعد ۴ ميليون جمعيت در اين شهر مىلوليدهاند؟ حسن در عين حال بايد به اين مساله توجه كنند كه دستگاه حكومتى آخرين پادشاه ايران چند ويژگى داشته. نخستين ويژگى اين دستگاه، جلوگيرى شديد از فعاليت نيروهاى چپگرا و سوسيال دموكرات بوده، و به همين منظور به مجموعه گستردهاى از نيروهاى مذهبى اجازه فعاليت مىداده. ويژگى ديگر دستگاه حكومتى شاه، حالت تكنوكرات آن بود. توجه و علاقه شديد دولتمردان شاه نسبت به تاسيس كارخانه و صنعتى كردن كشور بدون شناخت كامل از ساختار جامعه ايران رخ داده. در مقطع حكومت پادشاه آخر ايران، تكيه كشور ايران بر پنجاه هزار روستا بوده. اين روستاها اغلب كوچك و فاقد آب كافى براى رشد بودهاند، در نتيجه هميشه اضافه جمعيت خود را به سوى شهرهاى بزرگ، به ويژه تهران گسيل مى داشتند. كارخانههاى تازه تاسيس شاه قدرت جذب تمامى اين نيروهاى كار را نداشت، پس بخش قابل ملاحظهاى از اين جمعيت به حالت لمپن پرولتاريا در سطح شهر سرگردان بودند. در حالى كه جوانترهاى اين مجموعه به كار ماشينشویى و كارهایى از اين قبيل روى مىآوردند، بخش پيرتر جذب تكيهها و مساجد مىشد. عصر شاه يك ويژگى ديگر نيز دارد. اين عصر مقارن است با ادبيات ماركسيستى كه از ناحيه شوروى، چين، اروپاى شرقى، و چپهاى اروپاى غربى و آمريكا، و از همه مهمتر كوبا و ويتنام توليد مىشد و روشنفكران چپگرا و نيمه چپگرا منادى و مشوق آن بودند. كيش پرستش خلق، به صورت آئينى پنهان در ايران عمل مىكرد. اين مساله در ميان شاخهاى از روشنفكران ايران به صورت عشق شديد به مردم فقير تظاهر مىكرد. بسيارى از روستائيان به سرعت زمينهاى خود را فروخته و به زيارت رفتند، و بعد به صورت نيروى آماده به كار راهى شهرها شدند. و خيلى طبيعى ست كه اقليتى از اين نيرو در سطح شهر جذب انديشههاى چپى و اكثريت قريب به اتفاق جذب مسجد و تكيهها شود. مشكل ديگر، شرايط زنان اين گروه بود. آنان در هنگام زندگى در روستا موجوداتى فروتن و حرفشنو بودند. در مهاجرت به شهر اما هنگامى كه به عنوان كلفت، رختشوى و آشپز به خانههاى اهالى شهرها وارد شدند به مرور تغيير كردند. حالت حرفشنوى آنها دچار تحول شد. محمود دولتآبادى داستان بسيار قابل تاملى به نام «هجرت سليمان» دارد، كه در خواندن آن مىتوان درك كرد كه مرد روستایى در اين مقطع چگونه به جهان نگاه مىكرده. تا آنجایى كه حافظهام يارى مىكند جمله نخستين اين داستان، كم و بيش، به اينگونه آغاز مىشود: زن پس از سه ماه از خانه اربابى در شهر به روستا بازمىگردد. به او انگار سه روز گذشته است و به سليمان سى سال. تصور مىكنم همين جمله كوتاه بتواند نشان بدهد كه انسان روستائى در اين مقطع چه حال و روزى داشته است. حالا به تمام اينها فقر مقطعى، بازىهاى سياسى دولتهاى خارجى و البته دهها عامل ديگر را هم اضافه كنيد. در مقطع آخر حكومت شاه روشنفكران ايران بسيار از مذهب فاصله گرفتهاند، اما قادر نيستند چيزى را جانشين اين ارزش از دست رفته كنند. بخش چپگرا مرتب به زندان مىرود و هنگامى كه خوب در احوالاتش دقت مىكنيد متوجه مىشويد ماركسيسم را جانشين مذهب كرده است. بخشى از اين روشنفكران صراحتاً مىكوشند تركيبى از مذهب و كمونيسم را به دست دهند. در اين ميان هرقدر امثال سليمانها بيشتر مىشوند، توان عملى نيروى مذهبى نيز بيشتر مىشود. بايد به طور قطع به اين اصل نيز اشاره كرد كه ارتشيان و نيروهاى ژاندارمرى و شهربانى نيز رفتار ناخوشايندى داشتند كه بر خشم و خروش مردم مىافزود. چنين است كه در سال ۱۳۵۷ ناگهان سه چهارم جمعيت (كه اكثريت آن منشاء روستائى دارد) به پا مىخيزد. يك چهارم باقيمانده نيز دچار حالت انفعال مىشود. روشنفكر نيز موجودىست همانند همه مردم، با اين تفاوت كه چند جلد كتاب بيشتر خوانده است. من خود روشنفكرانى را در مقطع سال ۵۷ ديدهام كه با تمام قوا مىكوشيدند سوار قطار مردم شوند. اينها كسانى هستند كه برخىشان حتى عكس آيتالله خمينى را در ماه ديدند. در اين ميان، حالت انفعال بخشى از چپهاى ايران نيز قابل تامل است. ماركس اگر در مقطع انقلاب ايران زنده بود مىتوانست بگويد كه ميان يك فرد مذهبى مرتجع و يك بورژواى مرفه، بايد طرف بورژوا را گرفت، چرا كه از نظر اقتصادى در مرحله پيشرفتهترى ست. اما جالب است كه بخشى از چپ ايران با آيتالله خمينى بيعت كرد و نيروهايش را در اختيار آيتالله قرار داد. بخش ديگر اما، به دليل جوانى شديد و خشم نسبت به نظام پوسيده مذهبى وارد ميدان نبرد چريكى و اعلام مشى مسلحانه شد. من شخصاً باور دارم كه مشى مسلحانه حتى در زمان شاه مردم را مىترساند. حالت طاغى جوانان به مذاق محافظهكاران ايران كه خلاف انتظار شمارشان بسيار زياد است خوش نمىآمد. اين جمعيت نيز از مشوقان آيتالله بودند تا بيايد و تحول ايجاد كند و جوانها را سرجايشان بنشاند. فكر مىكنم به اين مساله نيز بايد توجه كنيم كه صاحبان زبانهاى مختلف در ايران نيز در اين انقلاب نقش مهمى بازى كردند. آذرى زبانها با روياهاى ويژهاى به صورت انبوه وارد ميدان شدند و يكى از آنها به نام شيخ صادق خلخالى كار را به جائى رساند كه در خاطراتش مىنويسد كورش امرد بوده است. مهم نيست كه اين را مىنويسد، مهم اين است كه با حرص و غضب مىنويسد. اكنون اشتباه شاه را هم به اين معادله اضافه كنيد. هنگامى كه شاه به دكتر صديقى پيشنهاد نخستوزيرى داد، هيچكس دكتر صديقى را نمىشناخت، چون شاه هرگز نخواسته بود كسى در ايران شهرت سياسى داشته باشد. در نتيجه زمانى كه شاپور بختيار قامت افراشت، مردم كوچكترين شناختى از او نداشتند. حتى روشنفكران نيز او را نمىشناختند. به اين مجموعه اين اصل را نيز اضافه كنيد كه ابرقدرت شمالى با تمام قوا مىكوشيد به آبهاى گرم نزديك شود. چه كسى بهتر از آيتالله خمينى كه وجودش از غضب پر شده و جائى براى حزم و احتياط باقى نگذاشته است. جناب حسن لطفاً اين عوامل را كنار يكديگر بگذاريد، روشن خواهد شد كه چرا روشنفكران ايران ساكت باقى ماندند. ناشران و نویسندگانی که مایل هستند برای برنامه خانم پارسیپور، کتابی بفرستند، میتوانند کتاب خود را به صندوق پستی زیر با این نشانی ارسال کنند: Shahrnush Parsipur
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
درحکومت شاه اخوندها ثنا گوئ شاه بودندقلسفی اخوند مورد علاقه ی حمینی بعد از گودتای 28 مرداد در مسجد شاه تهران گفته بود زنبورها شاه دارند مورچه ها شاه دارند چرا ما نداشته باشیم علت ازادی سخن رانی همین خرافی ها بود
-- ایراندوسث ، Mar 24, 2009تحليل جامع و بي نقصي بود خانم پارسي پور. موفق و مويد باشيد.
-- وحيد ، Mar 24, 2009تحلیل جامع ولی نه بی نقص . نقش کشورهای غربی؟ راستی به گمانم نیروهای روستایی بعد از پیروزی انقلاب به انقلاب پیوستند.
-- mahyar ، Mar 24, 2009بهتر نیست خانم پارسی پور به همان خاطره نویسی بپردازید؟ این تحلیل نشان داد که هنوز بعد از سی سال نتوانسته ایم به درستی دلایل انقلاب را شناسایی کنیم.در ضمن آرمان ترکها هیچوقت رویای ویژه نبوده !
-- مهدی ، Mar 25, 2009هرگز مقاله ای به این جامعی در مورد انقلابی که در یک سالگی من رخ داد نخوانده بودم.
-- علی ، Mar 25, 2009دست مریزاد خانم پارسی پور.
من راجع به ديدن عكس خميني در ماه يك توضيحي بدم شايد به حل اين موضوع كه با خيلي موارد مثل خرافات , تعصب , توطئه , تخريب پيوند خورده كمك كنه .
-- سورنا ، Mar 25, 2009در زمان انقلاب براي اينكه عكس خميني را بر روي ديوار نقش كنند از يك صفحه اي كه وسط ان بشكل نيمرخ خميني بريده شده بود و در حقيقت سوراخ بود استفاده ميكردند . صفحه را روي ديوار ميگذاشتند و
با فيكساتور به ان رنگ سياه مي پاشيدند . بعد كه صفحه رو برميداشتند .تصوير نيمتنه يك اخوندي از نيمرخ كه ريش و عمامه داشت بر
ديوار باقي مي ماند كه بي شباهت به خميني نبود .
حالا ماه را در نظر بگيريد وقتي خوب به ان نگاه كنيد وفقط هم به پست وبلنديهاي سياه ان كه به لكه هاي ماه معروف است نگاه كنيد (مخصوصا در شب بدر كه قرص ماه كامل است) شباهت عجيبي به همان نقش هاي روي ديوار دارد يعني نيمتنه شخصي از نيمرخ با ريش و عمامه ( البته يك زائده هم جلوي عمامه ديده ميشود) . مردمي كه براي الله واكبر گفتن در زمان انقلاب به پشت بام ها ميرفتند متوجه اين موضوع شده بودند . وشعار خميني در ماه ميدادند.
البته واضح است كه اين لكه ها از ميليونها سال پيش به همين شكل بوده اند . وميليون ها سال ديگه هم به همين شكل باقي مي مانند . به علت اينكه ماه جو ندارد كه باعث فرسايش اين پستي وبلنديها بشود.
وفقط سقوط اجرام اسماني ممكن است تغيير كمي در انها بدهد .
خانم پارسیپور
-- محمود ، Mar 25, 2009با سلام
در چند متن ِ شما دیدهام که واژهی "گزلیک" را به جای "گــَزَک" به کار بردهاید.
به نظر من تحلیل خانم پارسی پور از این انقلاب (البته اگر بشود اسم آن را به راستی یک "انقلاب" گذاشت!) بسیار تحلیل درستی است. اما دوستی به نام "mahyar" نیز به موضوع جالبی اشاره کرده و آن هم "نقش کشورهای غربی" در این انقلاب است.
به دلایلی که جای بحث بسیار دارد، شاه در آن سالهای آخر تصمیماتی گرفته بود (حال به تنهایی یا با کمک دیگران؟) مبتنی بر مستقل ساختن ایران به طور کامل و این که دیگر به غرب و بخصوص آمریکا یا به قول خود شاه، "چشم آبی ها" دیگر باجی نپردازد و "stooge" آنها نباشد.
شاه در این مورد تا به آنجا پیش رفت که حتی با اسرائیل (یعنی ارباب واقعی آمریکا!) نیز در افتاد. البته چون شاه می دانست که به جز پول نفت و حربه گرانسازی این ماده پر مصرف برای غربی ها در آن زمان از طریق اوپک، پشتوانه دیگری برای مستقل (و "کورش دوم") شدن ندارد، تصمیم گرفت به طرف روسها یا همان شوروی سابق برود و به قول معروف »چپ روی« کند که -دست کم در ظاهر امر- در تضاد با غرب و جهان سرمایه داری بود.
این طور شد که ابرقدرتهای غربی هم دیدند دیگر دلیلی برای نگاه داشتن شاه در قدرت وجود ندارد و حتی اگر شده ایران روزی به دامان روسیه (اما نه شوروی) بیفتد، که در این لحظه دارد میفتد، بهتر خواهد بود تا آن که بخواهد مستقل و قدرتمند، و همچنین یک امپراطوری پهناور نیز باشد. این است که می بینیم هنوز هم سعی بخشی عمده و پر زور از سیاستهای خارجی در داخل ایران بر آن است که میان ملل و اقوام و مذاهب گوناگون اختلاف انداخته و این کشور پهناور را تجزیه کنند، مگر آن که به حرف ارباب خارجی گوش داده و مطیع آن باشند.
در سالهای 1974 و 1976 و در مصاحبه هایی که برنامه تلویزیونی معروف MINUTES 60 از یکی از تلویزیونهای رسمی آمریکا با شاه انجام داد، وی به طور علنی، و با لحنی نه چندان احترام آمیز و پر نخوت با غرب و اسرائیل در افتاد. فاصله زمانی این مصاحبه ها با انقلاب اسلامی فقط چند سال است! البته محتوای اصلی این مصاحبه ها بر سر نبودن آزادیهای سیاسی، دستگیری و شکنجه "فعالان مدنی"، و رعایت نشدن قوانین حقوق بشر در ایران بود، که به هر حال درست عنوان شده بودند و واقعیت داشت.
علاقمندان می توانند بخشهای مختلفی از این مصاحبه ها را به طور پراکنده در YouTube ببینند.
در این قسمت خاص به خاطر آن که شاه کلماتی را با صدای رسا اعلام نکرده و زیر لبی حرف می زند، این سوءتفاهم در شنونده ایجاد می شود که وی می خواهد "جلوی اسرائیل را بگیرد" در حالی که سخن اصلی شاه آن است: "بهتر از بیش از این چیزی نگویم!"
به دقیقه 1:35 حتماً توجه کنید:
Shah Mohammad Reza Pahlavi of Persia and Mike Wallace
http://www.youtube.com/watch?v=66-
jkx36BPc&feature=related
این گفتار خاص از سوی شاه در این بخش از این مصاحبه هنوز هم از سوی بسیاری به درستی شنیده نشده و سوء تفاهمهایی را بر انگیخته به طوری که همان بخش را افرادی تحت عنوان "جلوی اسرائیل را بگیرید!" در YouTube آپلود کرده اند:
stop israel
http://www.youtube.com/watch?
v=EQTXQEnS_3E&feature=related
در این قسمت نیز، مایک والاس، مصاحبه گر برنامه، به نقل قول از CIA، شاه را "فردی باهوش و درخشان و یک متحد خوب" می نامد، اما "جاه طلب و تمامیت خواه که به خاطر رسیدن به قدرت مطلقه در منطقه حاضر است دست به هر کاری بزند!" حتما ببینید:
Shah of Iran on 60 Minutes (NEW)
http://www.youtube.com/watch?v=hCMftp2bdJA
باقی قسمتها هم در تگهای همین صفحات موجود هستند و می توانید ببینید.
-- شاهدوست ، Mar 26, 2009"جناب حسن لطفاً اين عوامل را كنار يكديگر بگذاريد، روشن خواهد شد كه چرا روشنفكران ايران ساكت باقى ماندند."
ولی گویا سوال حسن "دلیل شیفتگی روشنفکران ایرانی به آیت الله خمینی" بود نه سکوت آنان؟ تنها دسته اندکی از روشنفکران با خمینی مخالفت یا در مقابل او سکوت کردند.
-- رها ، Mar 26, 2009پاسخ به دوستی در یکی از همین کامنت ها:
-- حمید ی ، Oct 21, 2010گزلیک به معنای چاقوی کوچک دسته دار است (فرهنگ معین). البته اگر یادتان باشد در بوف کور همین گزلیک (دسته استخوانی) را به تن زن فرو می کند.