خانه > سید ابراهیم نبوی > رادیو تاکسی > پول مردم | |||
پول مردمملنگ فرزانهرادیو تاکسی را از اینجا بشنوید. این روزا همهش رادیو و روزنامهها میگن قیمت نفت داره میره بالاتر. همه بچههای خط خوشحالن. چون میگن حالا درسته اون بالاییها خیلی میخورن، ولی با این قیمتها، بالاخره یه چیزی هم بالاخره به ما میماسه این پایین مایینا. البته یکی دو نفر مثل محمود رضوانی میگن اگه نفت قطرهای صد دلار هم بشه، عمراً که به ما چیزی بماسه؛ ولی بقیه این قدر بدبین نیستن. مسافرها هم راجع به این قیمت نفت زیاد حرف میزنن؛ ولی بحثی که دیروز شد، خدایی نوبر بود. مرد مسافر: والله من موندم دولت با این همه پول چه میکنه. نفت شده بشکهای ۹۰ دلار! زن مسافر: بله خیلی زیاده. بنده خدا خاتمی نفت رو میفروخت ۱۲ دلار. راننده: از بس خائن بود خانم. زن مسافر: قیمت نفت چه ربطی به خاتمی داره که خیانت کرده باشه یا نکرده باشه؟ راننده: خانم همه میدونن خاتمی خائن بود. روزنامهها میگن؛ ماهوارهها میگن؛ دانشجوها میگن؛ مسافرا هم میگن. زن مسافر: خب شاید نسبت به بعضی چیزها خیانت کرده باشه؛ ولی در مورد نفت خیانتی نکرد. مرد مسافر: چه طور نکرده خانوم؟ اگه قیمت نفت به رییسجمهور مملکت ربط نداره، پس به کی ربط داره؟ زن مسافر: دهها و صدها فاکتور روی قیمت نفت تأثیر میذاره. به یه رییسجمهور ایران که نیست. مرد مسافر: پس چطوره که تا احمدینژاد دهنش رو وا میکنه، قیمت نفت میره بالا؟ زن مسافر: خب ... البته ... این فرق داره! مرد مسافر: چه فرقی داره خانوم؟ بالاخره رییسجمهور مملکت باید یه غلطی بکنه یا نه؟ زن مسافر: آره. ولی نباید فقط غلط بکنه! راننده: آقا حالا من موندم این همه پول رو به قول شما چی کار میکنن؟ مرد مسافر: میدن به فلسطین؛ خرج عراق میکنن؛ سوریه رو تجهیز میکنن؛ به طالبان اسلحه میدن؛ به روسها باج میدن. همهشون کارشون همینه. خاتمی هم همین کار رو میکرد؛ هاشمی هم همین کار رو میکرد. زن مسافر: خب اگه خاتمی هم به قول شما با نفت ۱۲ دلاری همین کارها رو میکرده، پس آقایون با بقیه پول نفت ۹۵ دلاری چه میکنن؟ مرد مسافر: والله منم موندم تو همین! راننده: آقا من اگه تو این مملکت کارهای بودم، میگفتم چراغی که به خانه رواست، به مسجد چی؟ حرومه. پول این مردم بدبخت رو خرج خودشون میکردم. نه این که واسه چار لیتر بنزین کوپنی، تو سر و کله هم بزنن؛ تازه لیتری صد تومن هم پول بدن. زن مسافر: البته همهاش رو هم که نمیشه خرج بنزین و این چیزها کرد. همیشه باید یه مقداری هم توی بانک داشت. مرد مسافر: این حرفا چیه خواهر من؟ این بانک و مانک فقط واسه کلاه گذاشتن سر من و شماست. پول مردم باید دست خود مردم باشه. زن مسافر: منظور شما خصوصیسازیه؟ منم موافقم. مرد مسافر: خصوصیسازی کیلو چنده؟ اینا همهاش دوز و کلکهای هاشمیه که پولا رو بین قوم و خویشهای خودش تقسیم کنه. زن مسافر: البته وامهای مسکن و خود اشتغالی هم که ... مرد مسافر: این حرفا چیه خانوم؟ این وامها که خودتون دیدین با قیمت خونه چی کار کرد. آپارتمان متری ۸۰۰ تومن توی یه سال که این وامهای کوفت و زهرماری رو دادن، شد متری دو میلیون ... راننده: آقا به خدا متری دو میلیون هم دیگه راحت پیدا نمیشه. یعنی میشه؛ ولی نوساز نیست. همین یکی از رفقای ما ... زن مسافر: اجازه بدید. (به مرد مسافر) خب پس به نظر شما چطور باید پول رو داد به مردم؟ مرد مسافر: حساب کتاب داره خانم. من دیشب حساب کردم. اینا میگن نقدینگی شده ۱۴۰ هزار میلیارد تومن ... راننده: ابالفضل! مرد مسافر: مگه جمعیت ایران چقدره؟ ۷۰ میلیون ... جهنم ضرر ۸۰ میلیون. دیگه بیشتر که نیس؟ راننده: نه به قرآن. مرد مسافر: خدا پدرت رو بیامرزه. خب اون رقم رو تقسیم به این بکنیم، چه قدر میشه؟ الان خودم حساب میکنم. (با خودش حساب میکند) هفت تا صفر رو از جلو هر کدوم بر میداریم، این میکنه هشت، اون میکنه ۱۴ هزار. هشتو میکنیم هفت که رند بشه، این میشه دو اون میره ... این میاد اینجا ... (با صدای بلند) بعله ... میکنه هر نفری حدود دو میلیون تومن. حالا یه خورده این ور اون ور. خب بیان این پولو بدن به ما، خودمون عقلمون میرسه چه کنیم. راننده: آقا یعنی به من و خواهر و مادرم چقدر میرسه؟ مرد مسافر: کم کمِش شیش میلیون. راننده: خدایی خوبه. ما راضیایم. زن مسافر: خب البته این جوری که نمیشه. مملکت بالاخره راه میخواد؛ بیمارستان میخواد؛ مدرسه میخواد ... مرد مسافر: خب بخواد خانوم. خودمون پولش رو میدیم. الان اگه به بچه شما سالی چند میلیون بدن، شما نمیتونین اسمش رو غیرانتفاعی بنویسین؟ اگه خدای نکرده مریض شد، ببرینش مطب و بیمارستان خصوصی؟ به جای ماشین، اصلاً با هواپیما ببرینش این ور و اون ور که به راه و جاده هم احتیاجی نباشه؟ زن مسافر: ئه ... آخه این چه حرفیه. راننده: چی چه حرفیه خانوم. راست میگه این بنده خدا. زن مسافر: ببخشید ها ... ولی حرفها و حساب و کتابهاتون خیلی سطحیه. راننده: مؤدب باش خانوم. حالا ما مثل بابای خدابیامرزمون نمیگیم خانوما ... مثلاً ... مشکل دارن، شماهام روتون رو زیاد نکنین. مرد مسافر: حالا شما چرا این قدر عصبانی میشی؟ این خانوم بنده خدا که حرف بدی نمیزنه؛ ریاضیاتشون ضعیفه. زن مسافر: شما اصلاً خودت چی میگی که اصلاً نمیفهمی اقتصاد یعنی چی؟ راننده: خیلی هم خوب میفهمه. خدای اقتصاده به مولا. مرد مسافر: شما دخالت نکن؛ به رانندگیات برس تا من خودم تکلیفم رو با این خانوم روشن کنم. (بگو مگو بالا میگیرد) راننده: منو باش جوش کی رو میزنم. اصلاً حقته. زن مسافر: میشه این قدر توهین نکنین. مگه شما خواهر و مادر ندارید؟ اصلاً منو پیاده کنید برم ... اصلاً حیف اون خاتمی که رییسجمهور شما شد. مرد مسافر: شیطونه میگه همچی ... راننده بیسواد ... راننده: ... مرتیکه ... زنیکه ... کم مونده بود کار بکشه به کلانتری که بالاخره ملت از هم جدامون کردن. با این که مرتیکه خری بود و بعد از این که با سر گذاشتم تو دماغش، یه لگد محکم زد اونجام، ولی انصافاً حرفش حساب بود. حیف دو میلیون تومن که از دستم رفت!
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
|
نظرهای خوانندگان
واقعا جالب و در کمال قشنگی، درد نبود دانش در سطح جامعه رو می رسوند. با تشکر
-- میلاد ، Nov 14, 2007nemidunam ghashange har hafte gush midam.sheraye nazlyo na, nemigam bade vali babe tabam nist. vali badam nemiad harfe jediam bezanin, shayad chon nazaratetuno kheili ghabul daram. nabavi be onvane khodesh age bashe bad nist, dar kenare baghie.
-- mohammad ، Nov 21, 2007جالب بود ، دستت دردنکنه ولی به کی میگی مشکل ما اینه که مردم حقوق خودشونو نمیدونن به کسی گفتم مردم حق وحقوق خودشون نمیدونن گفتم من میدونم باید ماهی 300 هزارتومان حقوق بدن گفتم آفرین گفت خب باقی حرفت گفتم هیچی یه چیزی بود یادم رفت ، به کی میگی این حرفاروماافرادی هستیم که هویت خودمونو گم کردیم چه برسه به این حرفا . به طرف میگم رای نده میگه آخه کوپن نمیدن ، اصلا درست آخه خنگ خدا اگه کوپن بدن چی توشه باهاش چی اعلام میکنن ، مردم بعضی ها درک بعضی مسائل راندارند وهضم آن برایشان سخته. ببخشیدزیاده روی کردم خیلی دلم پره
-- بابک خرمدین ، Apr 19, 2008یک پیشنهاد برای پیروزی مردم عزیزایران ، جناب آقای نبوی به همه دوستان این رابگویید البته شما استاد هستی و بهترازمن میدانی ولی یادآوری میکنم اگرمردم ما میخان به دمکراسی واقعی وآزادی برسن تنها راهی که درحال حاضرموثراست اینه که باهم دیگرمهربان وخوش برخوردباشندهرموقعی که باهم خوب باشیم موقع رفتن اینهاس تا زمانی که بینمان تفرقه ودرگیریه اینها هم هستن
-- بابک خرمدین ، Apr 19, 2008