تاریخ انتشار: ۵ تیر ۱۳۸۶ • چاپ کنید    
از این ستون به آن ستون – برنامه‌ی دهم

اپوزیسیون و اجلاس پاریس

شنیدن دهمین برنامه‌ی «از این ستون به آن ستون»

راستش را بخواهید وقتی ماجرای پارلمان در تبعید و سفر رضا پهلوی به پراگ پیش آمد، ترسیدم. احساس کردم نکند این آمریکایی‌های عقل از دست داده، از چاله عراق بیرون نیامده، با طناب پوسیده و کهنه اپوزیسیون که 25 سال است دارند یکی توی سر خودشان می‌زنند، یکی توی سر رقبایشان، با سر بروند وسط چاه ویل جمهوری اسلامی و آن‌وقت کدام عاقلی است که بتواند این همه سنگهایی را که یک مشت دیوانه ته چاه می‌اندازند، در بیاورد؟ این بود که وسوسه شدم بروم و ببینم که چه خبر است و چه می‌کنند این جماعت اپوزیسیون. اگر به من نخندید برایتان می‌گویم که مدتها بود که دلم می‌خواست بروم و ببینم این اپوزیسیون که می‌گویند چه شکلی است؟ همین شد که با رادیو زمانه توافقی شد و بعد از هزار و اندی سال، شدیم همان خبرنگاری که زمانی بودیم و بهانه‌ای هم جور شد که مثلا همزمان با اجلاس مذکور، برویم رفیق قدیمی و نازنینی را که سالها ندیده بودیم و از ایران آمده بود و دلمان برایش بسیار تنگ شده بود، رویت کنیم و این مهم‌ترین و جذاب‌ترین بخش سفر پاریس بود.

البته، در سفر پاریس، چنانکه افتاد و دانی، خبرنگاری رادیو زمانه را می‌کردم که قرار بود، اول گزارشکی از برنامه بشود به انضمام چند مصاحبه با شرکت‌کنندگان اجلاس و همین! اما وقتی کار تمام شد و صداها را گوش کردم و یادداشتها را خواندم، فکر کردم از این ستون به آن ستون فرج است و در همین برنامه رادیو زمانه یک برنامه بسازیم درباره اپوزیسیون. و شاید به همین بهانه تا چند هفته دیگر سراغ موضوعات سیاسی دیگر نرویم.


عکس‌ها از محسن صالحی | زمانه

روزی که سلطنت‌طلب شدم
اولا بگویم که دچار دوگانگی شده‌ام. گاهی نمی‌فهمم که باید به چیزهایی که می‌شنوم اعتماد کنم، یا چیزهایی که می‌دانم. گاهی احساس می‌کنم که آنچه می‌شنوم با آنچه واقعیت دارد چنان تضادی دارد که یا آدم باید به هوشش شک کند یا به گوشش. من ترجیح می‌دهم به گوش‌های خودم شک کنم. این را بگویم که در مورد مفهومی به نام اپوزیسیون دچار مشکل شده‌ام. به نظرم می‌رسد چیزی داریم در داخل و خارج از کشور در چند گروه متفاوت و شاید هم نامتجانس که اینها اسم‌اشان اپوزیسیون است، اما کاری که انجام می‌دهند عملا نوعی تفریح آخر هفته سیاسی است. حتی به نظرم می‌رسد که هر روز دعا می‌کنند که ای کاش پیروز نشوند. گاهی اوقات در هنگام عبور و مرور دست و پای این آدمها را در فضای سیاسی ایران می‌بینیم.

این گروه کمابیش شبیه خوانندگان پاپ قبل از انقلاب هستند، همان‌ها که شما اسم‌اشان را می‌دانید و من اسم‌اشان را نمی‌برم، این خوانندگان پاپ در سال‌های 1350 تا 1357 در سن 25 سالگی مثلا بسر می‌بردند، فرم ریش و مو و چشم و ابرو و رنگ مو و لباس پوشیدنی را داشتند که مخصوص آن سال‌ها بود. انقلابی شد و یکی از قربانیانش موسیقی پاپ بود و همین شد که این افراد رفتند لس آنجلس و جاهای دیگر دنیا، اما همان لباس‌ها و همان مدل مو و همان نوع آرایش و همان ترانه‌ها و همان نوع موسیقی ماند، انگار که می‌ترسند اگر چیزی عوض شود، دیگر شنونده یادش نیاید که این داریوش و آن ابی و آن شهره و آن لیلا فروهر همان بود که می‌شناختیم؟ حالا حکایت اپوزیسیون خارج از کشور هم همین حکایت را دارند. 25 سال است که دارند تکرار می‌شوند و تکرار می‌شوند و تکرار می‌شوند. گاهی می‌بینی تغییراتی می‌کنند، حجم این تغییرات در هر ده سال تبعید، معادل یک سال در داخل کشور است. آمده‌اند و مانده‌اند و تصمیم دارند تا زمانی‌که معلوم نیست چه زمانی است، کاری بکنند که معلوم نیست چه کاری است.


می‌خواهم اعترافی را برای اولین‌بار برای شما بکنم. این اولین تاثیر اجلاس پاریس روی من است. می‌خواهم اعتراف کنم که برای اولین‌بار در عمرم به این نتیجه رسیدم که من یک سلطنت‌طلب هستم. اعتراف می‌کنم. می‌خواهم باور کنید که دیگر برایم فرق نمی‌کند که نظام پادشاهی حاکم باشد یا نظام جمهوری. چون اگر قرار است رئیس جمهور کشور هر چهار سال یک‌بار مثل بشار اسد و صدام حسین سابق و حسنی مبارک فعلی و هوگو چاوز بعدی با 80 یا 90 درصد آرا رئیس جمهور شود، و همه‌اشان هم تا 90 سالگی عمر کنند، من ترجیح می‌دهم حکومت پادشاهی باشد، به شرط اینکه پادشاه قول بدهد سر چهار سال در کمال احترام فوت کند. آیا این راه حل خوبی نیست؟


اگر قرار باشد در کشوری مثل سوئد نظام پادشاهی برسرکار باشد و دموکراسی وجود داشته باشد، ولی در کشوری مثل سوریه و مصر نظام جمهوری حاکم باشد و دموکراسی بی‌معنی باشد، چرا طرفدار سلطنت نباشیم؟ البته بگویم که من الکی و گتره‌ای و بدون مطالعه طرفدار سلطنت نشدم، و به همین دلیل برای روی کار آمدن یک حکومت سلطنتی هر کاری لازم باشد می‌کنم. البته شرایط ساده‌ای هم دارم که پادشاه باید قبول کند. اول این که پادشاه واقعا باید بخواهد پادشاهی کند، نه اینکه رفراندوم برگزار کند و تازه اگر مردم رای به جمهوریت دادند، بشود رئیس جمهور. این به درد من نمی‌خورد، ما پادشاه راستکی می‌خواهیم، کسی که ادعای پادشاهی داشته باشد. من می‌خواهم در اینجا با آقای رضا پهلوی کمی صمیمانه حرف بزنم:

رضا جان! عزیزم! قربانت بروم، این که نمی‌شود که شما هر سالی فقط دو سه روز ادعای حکومت کنید و بعد بروید و دیگر خبری از شما نرسد، یا اینکه تازه وقتی می‌خواهید نظر بدهید، همان حرف‌های آقای خاتمی را با احتیاط و اما و اگر بزنید، اگر قرار است شما بشوید مثل آقای خاتمی که ایشان خودشان تشریف دارند، دیگر شما می‌خواهید زحمت بکشید و آن همه راه بی‌آیید و تازه ممکن است توافق هم نشود، و مجبور شوید دوباره همه این راه را برگردید. من خواهش می‌کنم یک حرف‌های تازه‌ای بزنید که بشود و بکنید و ما هم در رکاب شما باشیم. ضمنا می‌خواهم از شرکت‌کنندگان اجلاس پاریس که تصمیم گرفتند از این به بعد به جای «نفی» حکومت، با حکومت «مبارزه» کنند، پیشنهاد کنم اگر این مبارزه پیش رفت و پیروز شدند و حکومت تغییر کرد و حکومت جدیدی سرکار آمد، یک‌باره حکومت را رها نکنند و برنگردند به آمریکا و اروپا برای ادامه زندگی شان. چون احتمالا دوباره همان اتفاقی می‌افتد که همین الآن دارد می‌افتد. لطفا قبل از تغییر حکومت همه فکرهای‌تان را بکنید، وسط کار پشیمان نشوید.


اپوزیسیون پیرمردها و چند جوان میانسال
در اجلاس پاریس جمعی در حدود 200 نفر شرکت داشتند، از این میان هشت نه نفری زیر 45 سال و 20 نفری زیر 55 سال بودند. ظاهرا قرار بود آقای محسن سازگارا هم در این اجلاس باشد و نبود. آقای شهریار آهی گفت که آقای سازگارا چون نتوانست ویزا بگیرد فقط پیامی داد که این پیام به دلیل مشکلات فنی پخش نشد، اما مضمون این پیام پشتیبانی ایشان از اجلاس پاریس بود. من نمی‌دانم چرا وقتی اسم آقای آهی می‌آید، همیشه می‌ترسم و فکر می‌کنم آهش بالاخره دامن‌گیر ما خواهد شد. البته آقای باقرزاده هم به شهر آمده بودند، البته طبیعتا منظورم شهر پاریس است، که قبلا آه آقای باقرزاده بر سر چاپ مقاله‌ای دامان نشریات اصلاح‌طلب را گرفته بود. وقتی به آقای ماشاء الله آجودانی گفتم که می‌خواهم در مورد این اجلاس گزارشی تهیه کنم، با معصومیت تمام گفت: «آقا! من در جریان نیستم، تازه رسیدم و نمی‌دانم قضیه چیست، بهتر است با آقای آهی که در جریان است، حرف بزنید.» بعد هم آهی کشید و رفت. از آقای آهی پرسیدم: جنبش همبستگی ایرانیان که اجلاس آن در پاریس برگزار می‌شود، شامل چند درصد از ایرانیان خارج از کشور می‌شود؟ آیا می‌توانید در این مورد یک ارزیابی ارائه کنید؟


البته می‌شود اسم خیابانها را عوض کرد. می‌شود تاکسی دربست گرفت و از میدان شهدا تا خیابان حجاب را دربست رفت. می‌شود پس از سالها که به ایران برمی‌گردیم با کمک دوستان در خیابان گم نشویم. اما سوال جدی این است: آیا واقعا اپوزیسیون خارج از کشور حرف‌ها و کارهای خودش را جدی می‌گیرد؟ آیا به این فکر می‌کند که می‌خواهد چکار کند؟ آیا راهی که قابلیت اجرایی و عملی داشته باشد، در نظر دارد؟

اجلاس پاریس مخالف جنگ بود، مخالف حمله نظامی بود، مخالف افزایش تحریم‌ها بود، مخالف اصلاح طلبی بود، مخالف ادامه وضع موجود بود، مخالف انقلاب و راههای خشونت آمیز هم بود، می‌شود گفت اجلاس پاریس مخالف همه راههایی بود که می‌توان آنها را فرض کرد. این اجلاس که شامل بخش مهمی از اپوزیسیون احتمالا می‌شود، در شرایطی که 8 ماه به انتخابات مجلس مانده، در شرایطی که احمدی نژاد با سرعت دارد می‌رود تا حادثه بیافریند و قطعا در یک سال آینده وضع ایران چیزی بسیار متفاوت با امروز است، در شرایطی که دولت بوش آماده ورود به یک جنگ اجتناب ناپذیر است، اجلاس پاریس قرار است طبق مصوباتی که دارد، گزارش عملکرد کمیسیون‌ها را دو سال دیگر به اجلاس عمومی بدهد. من نمی‌دانم تا دو سال دیگر چه چرخشهای غریبی در جهان رخ خواهد داد، اما این را می‌دانم که دو سال زمان بسیار زیادی است. البته من عجله‌ای برای رسیدن فاجعه‌ای که هرچه دیر برسد شانس آورده‌ایم، ندارم، اما به نظر می‌رسد که برگزار کنندگان اجلاس پاریس موضوعی به نام زمان را درک نمی‌کنند.

البته اجلاس پاریس در یک تصمیم گیری بسیار مهم اعلام کرد که از این پس به جای « نفی» جمهوری اسلامی قصد « مبارزه» با آن را دارد، و تاکید کرد که بنا نیست این مبارزه را خودش انجام دهد، بلکه بناست که از مبارزات داخلی حمایت کند و طبیعتا با هر حمایتی برای کسانی که مبارزه می‌کنند، دردسر درست کند. از طرف دیگر گفته شد که قرار است اجلاس همبستگی ایرانیان، تبدیل به یک جنبش بشود.

من با حمید حمیدی در محل اجلاس گفتگو کردم. حمیدی که از سوئد آمده و در اجلاس‌های گذشته نیز حضور داشته و بر سر یک نوشته که درباره‌اش نوشته بودم، از من دلخوری داشت، به یک سووال من پاسخ داد. از حمیدی سووال کردم که فکر می‌کنی این اجلاس که قرار است به یک جنبش تبدیل شود، موفق خواهد شد.


قبل از رفتن به پاریس من از اتفاقاتی که ممکن بود پیش بیاید می‌ترسیدم. می‌ترسیدم که دیوانگی‌ها و حرکت‌های حساب نشده، کار دست مان بدهد و شوخی شوخی وارد بازی ای شبیه بازی افغانستان و عراق بشویم. الآن از جمهوری اسلامی می‌ترسم، اما دیگر بازی اپوزیسیون برای من جدی نیست. به نظر من این اپوزیسیون خارج از کشور که دارد خرج خودش را از حرکت‌های اصلاح طلبانه داخلی جدا می‌کند، جز عوارض یک بیمار که دچار مرض مبارزه کردن شده‌است، نیست. مبارزه اپوزیسیون نیز یک تفریح آخر هفته است، می‌نشینیم، با هم حرف می‌زنیم و به این فکر می‌کنیم که نفی کنیم یا مبارزه کنیم یا اول حرکت کنیم یا اول حمایت کنیم و همین و همین. گاهی هم اطلاعیه‌ای صادر می‌کنیم و از کسی که نمی‌دانیم کیست و فقط می‌دانیم که احتمالا شبیه خودمان است، حمایت می‌کنیم. سرنوشت اپوزیسیون خارج از کشور همین است که باری را که زمانی در سالها قبل به دوش کشیده، و معلوم نیست چرا تا امروز بر دوش دارد، همراه ببرد تا شاید زمانی سرنوشت راهی پیش روی مردانی که در انتظاری نامعلوم گرفتار گفتگویی طولانی و ابدی شدند، بگذارد. در اجلاس پاریس با امیر فرشاد ابراهیمی برخورد کردم. مثل بچه‌های تنبل و شیطان مدرسه انتهای جلسه نشسته بود و مثل نوشته‌هایش شلوغ و پر سروصدا بود. او را به کناری کشیدم و با او مصاحبه‌ای کوتاه کردم.


انتخابات آینده مجلس هشت نه ماه دیگر برگزار می‌شود. این هشت نه ماه ممکن است روزهای سرنوشت سیاسی ایران باشد، هر چه باشد، روزهای راحتی نیست. انبار باروتی جلوی چشم ماست که ممکن است بسادگی آتش بگیرد. آنچه مهم است این است که ما نمی‌توانیم عامل آتش گرفتن این انبار باروت بشویم. اگر حادثه‌ای که می‌تواند ناشی از رفتارهای نادرست ما و وضع کنونی جهان است، پیش نیاید، احتمالا نیمی از مردم همچون دو انتخابات گذشته در صحنه تعیین سرنوشت حضور خواهند داشت. این شاید تنها و مهم‌ترین شانس ما برای عبور از شرایط دشواری است که در آن قرار داریم، شرایطی که اشتباهات یک حکومت و اشتباهات بسیاری از نیروهای سیاسی پیش روی ما قرار داده است. تمام کسانی که در روزهای انتخابات احمدی نژاد این انتخابات را تحریم کرده و راه را برای شرایط دشوار کنونی باز کردند، در آنچه رخ خواهد داد مقصرند.

در اجلاس پاریس، در کنار من خبرنگار ایرانی دیگری نیز بود، احمد رافت دوست و آشنایی که در ایتالیا با چشمانی نگران اوضاع ایران را دنبال می‌کند و خبرهای ایران را در سطح نشریات این کشور و اسپانیا انعکاس می‌دهد. از رافت پرسیدم: نظرت درباره این اجلاس چیست؟ آیا اجلاس موفقی بود؟

از این ستون به آن ستون رفتیم و تصویری از اپوزیسیون ایرانی را در پاریس دیدیم. در برنامه‌های بعدی از این ستون به آن ستون دوباره برمی‌گردیم به همان دنیای خودمان و سعی می‌کنیم پای سیاست را به این برنامه کمی کمتر باز کنیم.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

سلام .. آقای نبوی چرا جلوی دوربین نبودید .. ما شدیدا به تصویر نیاز داریم... کمی تا قسمتی دچار برنامه شما شده ایم ... لطفا قسمت ۹ و ۱۰ را تجدید تصویر بفرمایید

-- بی میل ، Jun 26, 2007

in matlab e shoma kamelan beja va daghighan harf e del e man bood, dar jayee ke man zendegi mikonam, dallas,texas, daghighan in harekat e opposision , albateh eddehi ke man ashenayee daram va moddayee hastand, omooman in gerdehamayee ha be masabeh e sargarmi va majales e shab neshini ast. "به نظر من این اپوزیسیون خارج از کشور که دارد خرج خودش را از حرکت‌های اصلاح طلبانه داخلی جدا می‌کند، جز عوارض یک بیمار که دچار مرض مبارزه کردن شده‌است، نیست. مبارزه اپوزیسیون نیز یک تفریح آخر هفته است، می‌نشینیم، با هم حرف می‌زنیم و به این فکر می‌کنیم که نفی کنیم یا مبارزه کنیم یا اول حرکت کنیم یا اول حمایت کنیم و همین و همین. گاهی هم اطلاعیه‌ای صادر می‌کنیم و از کسی که نمی‌دانیم کیست و فقط می‌دانیم که احتمالا شبیه خودمان است، حمایت می‌کنیم."

-- sh.R ، Jun 26, 2007

ماجرای کرامول انشالا در ایران نیز تکرار میشود وهمین سلطنت بهتر از ایناست.......

-- احمد ، Jun 26, 2007

خواب به خیر آقای ابراهیم نبوی عزیز شما تازه سلطنت طلب شده اید ما در همان روزهای الولیه بعد از انقلاب فهمیدیم که چه گنج با ارزشی را از دست دادیم .
گاهی وقت ها افسوس می خوریم چرا تاریخ پر ارزش 2500 ساله شاهنشاهی را از دست دادیم غافل از اینکه ای دل غافل ما که پادشاه خوبی مثل رضا شاه و محمد زضا شاه داشتیم ولی قدرش را ندانستیم وهمان کاری را کردیم که اسکند مقدونی از آن سوی مرز ایرا زمین کرد اینبار خودمان کردیم که ای کاش نمی کردیم ما به شما تبریک می گوئیم که به ما ملت ایرا ن یعنی سلطنت طلب ها پیوستید خیلی خوشحالیم چون صمیمانه شما را دوست داریم حیف بود شما را از دست بدهیم وشما در یک خط دیگر باشید .
وقتی نگاه به فیلم های خانواده گی محمد زضاه شاه ایران می کنم واقعا غصه می خوریم یک زندگی معمولی مثل همه ی خانواده ها در کنار خانواده اش جشن تولد پسرش را می گیرد یک جشن ساده و معمولی در کنار فامیل هایش مثل همه ی ما .
ابراهیم جان نبوی دلم آنقدر گرفته است که نگو از دست خودم و همه و همه عصبانی هستم چرا ما باید انقدر ساده باشیم و به یکباره یک کشور را به این روز فلاکت بار بنشانیم .شاه را بیرون کردیم او هم بعد از مقاومت بدون جنگ و خونریزی رفت چون مردم ایران یک صدا می گفتند مرگ بر شاه حالا چه شد شاه رفت ؟؟
حالا دلمان خنک شد؟؟؟!!!
حالا باید بنشینیم تا امشب بنزین را کوپنی کنند نان را کوپنی کنند لبنیات را کوپنی کنند فردا هم نفس کشیدن را کوپنی می کنند .
ابراهیم جان نبوی دلم آنقدر گرفته است که نگو و نپرس چه باید کرد ؟
چه باید گفت کاشکی معنای واقعی ی سلطنت طلب بودن را آنموقع می دانستیم وقتی فهمیدیم که خیلی دیر شده بعد از مرگ سهرا ب و نوش دارو ای دل غافل
خوش آمدی نبوی جان با ما هم دردی کن که به وجود تو خیلی احتیاج داریم

-- khalil ، Jun 26, 2007

Soale akhare shoma az aghaye Ahi khaili bimaze bood.mitoonam az homa beporsam az kheyaboone Bimazegi ta khiyaboone sooe estefade az onvane khabarnegari ro aghaye Nabavi shoma chetori raftid?

-- binam ، Jun 27, 2007

همه تقصیرها همیشه از مردم است و اصلاح طلبانی که در قدرت بودند چنان معصوم بودند که نتوان هیچ نقدی بر آنها داشت. شرط انصاف حکم می کند که علت رویگردانی مردم را هم ریشه یابی کنیم. راستی آقای نبوی شما که طنز نویس ماهری هستی به نظر شما مثلا چند درصد شعارهای معین به طنز شباهت نداشت و امکان تحقق داشت؟

-- حامد ، Jun 27, 2007

Aghaye Nabavi soale akhare shoma az aghaye Ahi Gooz on lini bood be har hal noghteye moshtarekati ham ba Derakhshan darid ke in joori biroon mizane

-- بدون نام ، Jun 27, 2007

آقا خیلی خوبه که دیگه تصویری نیستید. واقعاً جلوی دوربین بدجور نمی دونستی باید چیکار کنه. تصویری هم که فقط قیافه گوینده باشه، خوب همون بهتر که نباشه.

-- سهیل ، Jun 27, 2007

ايران كشور غريبي است و مردمان ان نيز غريبتر
ما روزگاري از صداي خوانندگان لذت ميبرديم انان را
تاج سر ميداشتيم گاهي سياست مداري را عزيز
و زماني سرمايه داري ار گرامي ويكوقت هم دانشمندي را برجسته ميشمرديم ما را در اين انقلاب چه شد كه به يك باره همه چيز دگرگون
خواننده نفرت اورشدو سياست مدار مردباد و
سرمايه دار طاغوتي و دانشمند ان هم افرادي
بدون تعهد راستي مارا چه ميشود .
اپوزسيون خارج از كشور به اعتقاد من از سر شكم سيري بعضا از روي حب و بغض دور هم
حمع ميشود ميگويند و مشنونند و بر ميخرنندو ميروند و اين ره به هيچ جا نخواهد برد .
تا زماني كه ما خودمان و فرهنگمان و ازهمه ممهمتر مردم را نشاسيم هيچ كاري نميشود
انجام داد حتي اگر پيروزي نسبي نيز بدست ايد
مردم ايران چه در داخل و شايد هم در خارج
خودشان هنوز نميدانند چه ميخواهند و هنوز
همه ما منتظر سوم شخص مفرد غايب هستيم كه از زاه برسد و دستمان را بگيرد
و به اين انتظار شايد نسلهاست اميد داريم
اين انتظار را در خون ما كردهاند همچون خيلي
از مسايل مذهبي كه را در خون و پوست و اسخوان ما كردهاند و عدهاي كه بخوبي ازان
اگاهند بهره انرا هم دارند ميبرند .
تو اپوزسيون كه ايراني كه دغدغه نان شب دارد و به جواني كه چشم انتظار كار است و
به مريضي كه اميد شفا دارد ولي پول ندارد
به گرسنهاي كه بسختي راه ميرود چه ميخواهي بدهي كه ديگران انچه را داشت ازش
به نامهاي مختلف گرفتند و تو چه قولي از راه
دور ميتواني بدهي كه چه ميتواني براب او بكني دون اينك چيزي از او بگيري .دور از شتر
خوابيدن انهم با شكم سير و در جاي گرم
نه تنها خواب اشفته بلكه خواب روياهاي شيرين مي بيند و حق دارد روياي شيرين خوش
است .
بياييد باهم پياده راه برويم بنزين هم كپي شده
و ماشين با صرفه نيست هر چند مااصلا ماشين نداريم
نداريم .نداريم

-- hassan ، Jun 27, 2007

خلاصه حرفهاي آقاي نبوي اين بود كه اگر اين امامزاده شفا دادني بود تا به حال داده بود و همين كه كور نكرده است دمش گرم! عين آقاي خاتمي_ كه تراخمي مان كرد_! نه آقاي نبوي؟

-- شهرام ، Jun 27, 2007

باسلام.

واقعا متاسفم که هنوز چند دهای از کودتا 60 نگذشته که افرادی که خود زنجیر کشان و امنیتی های ان دوره بودند و شرایط انحراف انقلاب زیبای 22 بهمن را با تصرف سفارت امریکا بوجود اوردند ازانجایی که مبارز بی امان مبارزین وپیشا پیش همه منتخب واقعی ملت با افشا گری مدام و شرایط بر پایی دادگاه مکینوس را بوجود اوردند و رزیم نیز راهی جزء انعطاف نداشت ان قداره بندان دیروز را به نام اصلاح طلب وارد میدان کرد و با کمی فضای باز و پذیرش همه خواسته های ولایی از طرف اصلاح طلبان تفکر و سرشت خود را از دمکراسی نشان دادند تا انجایی که همه جوانانی که از واقعه سال شصت خبر نداشتند وقتی متوجه شدند که اصلاح طلبان نیز دست شان تا مفرغ به خون ملت الوده است و انها نمی توانند حرکتی جز خواست ولی فقیه انجام دهند به خط واقعی ازادی و استقلال پیوستند و خط شان را از اصلاحطلبان جدا کردند و جنبش دانشجویی مستقل را به پیش می برند

اما جناب نبوی بهتر است همه چیز را به تمسخر نگیرید انهایی که انتخا بات را تحریم کردند بر پایه حق ایستادند و 30 سال است یک ان از خط استقلال و ازادی عدول نکردند و با تمام وجود در داخل کشور روی این خط ایستادند و هر گز معر کا های انتخاب رزیم راقبول نداشتند و ان را بازیی بیش ندانستند چون قدرت مطلق در دست ولی فقیه است حتما می گویید چرا./
مگر در انتخا بات ریاست جمهوری وزارت کشور در دست اصلاح طلبان نبود چگونه ان همه تقلب اتفاق افتاد و شخص ریس جمهور نتق نکشید و حال فکر می کنید اصلاح طلبان بیا یند کاری انجام می دهند یا می توانند انجام دهند

اما تحریم یک چیز را نشان داد و ان بر ملا کردن تفکریست که بر ایران حکومت می کند و امثال اقای خاتمی و دیگران ماکس انها نمی شوند

اما خطری که ایران را تحدید می کند از زمانی این تحدید اغاز شد و هست و نیست این ملت به باد رفت و می رود که کودتا 60 اتفاق افتاد و انهایی که بانی این کودتا بودند بخشیده نخواهند شد و ملت ایران گول کودتا چیان را نخواهد خورد و در خط استقلال و ازادی بر علیحه ولی فقیه در حال مبارزه اند و از زندان و درفش هم تر سی هم ندارند وشما هم اگر می خواهید زیست در استقلال و ازادی را تجربه کنید بهتر است سری به یار دیرین مصدق و منتخب ملت در ازادی بزنید و ببینید که علارغم محیی بودند همه امکا نا ت مالی بخاطر اینکه در خط استقلال و ازادی بماند در سخت ترین شرایط زندگی می کند ودر هر رسا نه ای که بوی وابستگی بدهد یک کلمه با ان مصاحبه نمی کند و علارغم همه دعوت های رادیو امریکا در سری جدید بر نامه سازی یک ان با او مصاحبه نکردبله منظورم ابو الحسن بنی صدر می باشد

و این را بدانید هر گروه یا دسته ای که بخواهد مبارزه کند صلاحیت خط ازادی و استقلا ل بودنشان در تا ییده بنی صدر می باشد چون او تنها کسیست که در تاریخ معاصر بعنوان یک سمبل روی این خط وایستاد و همه مبارزین داخلی نیز بر این امر واقفند

و بهتر است اقای نبوی بجای دفاع از اصلاح طلبان با مبارزان وا قعی خط استقلال و ازادی هم گام شود

محسن از ایران

-- lمحسن ، Jun 27, 2007

هموطن عزيز سلطنت طلبي كه متن بالا را نوشته گويا كه منظور نبوي رانگرفته. كه البته چندان هم مهم نيست. مهم اينست كه برادران گمنام ايشان كه سالياني است در آن ساختمان معروف ابتداي ((سلطنت آباد))نزول اجلال فرموده اند متوجه منظورشان بشوند كه حتما مي شوند. مگر قرار نيست كه چند ماه بعد به وطن عزيز تشريف ببرند خوب اين كار نياز به آمادگي و مقدمه چيني دارد ندارد؟ ابراهيم نبوي بسته به اينكه در بورس سياست وطني شاخص قيمتها كدام نرخ را بالاتر نشان دهد ممكن است روزي واقعا هم سلطنت طلب بشود همانطور كه زماني به گفته ي خودش هوادار فرقان (كه البته در اين يك مورد گول شريعتي را خورده بودند) و يك دو جين گروه سياسي ديگر بوده و زماني مفتخر به حمل كيف مبارك حاج آقا ناطق. زماني به ((مهر))ورزي با زم و وقتي به عشق بازي با شمس. ايشان برخلاف موضوع نقدشان خود حقيقتا سمبل ((تحول)) هستند. به جز آنجا كه مسئله ((حفظ نظام)) در ميان باشد كه در اين يك مورد استثنائآ حرف مرد! يكي است.

-- mohsen ، Jun 27, 2007

آقای نبوی حتا به شوخی هم شده نباید این جماعت شاه الهی را جدی گرفت. از شما بعید است که در ایجور جاها شرکت کنید. این مکان ها جایگاه واقعی امیرفرشاد ابراهیمی هاست که متأسفانه شما با او هم مصاحبه کرده اید. تعجب کردم از شما!

-- مهری ، Jun 27, 2007

سلام
نقل همان كبك و كلاغ است
راه رفتن خودت يادت نره!
حالا نه كه شما خيلي مثلا اپوزسيوني...اونام همين جور
به هر حال سرتون تو يه آخوره!آخوره بيگانه!

-- ميم ، Jun 28, 2007

Naabvi aziz, I respect your ability in satire but and I'm not Monarchists fan but when ahi and people like him were victims to be in exile you were wotking as Islamic republic official)moaven vazir keshvar), be fair how do you want he knows the direction from shohada to Hejab????

-- peyman ، Jun 28, 2007

Aghaye nabavi ke kharj az keshavriha ro foosil minami hamin fosilha boodan ke shoma alan darid inja kar mikonid, be jame in fossilha peyvastid va az aghaye aimir farshad ebrahimi ke bahash poshte sare iranihaye khareje keshvar harf mizanid beporsid ke shomaro ham hamoon foosilhaye irani az iran nejat dadand, va ye soal az shoma daram mani ke toye tehran zendeghi nakardam va khiyaboonhaye tehran ro balad nistan ejaze daram dar morede iran sohbat konam?

-- Persian ، Jun 28, 2007

اقا داور عزیز
شما مثل اینکه نظرت اینه که این حکومت بهتر از سلطنت طلب هاست اخه ما چه روندی رو به بهبود دیدیم (اونم بعد از 30 سال)که میگی برو رای بده بابا ما قبل ازانقلاب ازادی اجتماعی داشتیم حالا باید زور بزنیم تا بشه مثل 30 سال قبل اخه این کار ادم عاقله ؟شما معتقد به رفورم برای اخوندها هستی ولی برای سلطنت طلب ها نیستی؟من سلطنت طلب نیستما

-- کارن ، Jun 28, 2007

مسئولین محترم رادیو
اینقدر بی برنامه هستید که اراجیف نبوی را پخش می کنید؟
آخه چرا اشعار زیبای فروغ را به تمسخر می کشه؟
این طنز نیست این بی مزگی ست.
من واقعا بارها برنامه اش را تا آخر گوش دادم نه خندیدم نه با نمک بود نه حرف درستی برای زدن داشت نه گریه کردم نه ..........آخه من نمیدونم هدف فقط برنامه پرکردن است؟ جدا از نبوی هم تعجب می کنم که چرا اینقدر پس رفته. من قصد توهین ندارم ولی این حس که تو رو احمق حساب می کنند و هر چیزی را به خوردت میدند هم تو رو آزار میده.

-- طرفدار فروغ ، Jun 28, 2007

جناب آقاي نبوي
سرنوشت شما قلم به دستان از اپوزيسيون هم كمدي تر است! من هميشه خدا را شاكرم كه مهندس شدم چون شايد از معدود حرفه هاي مدرن در ايران است كه راحت مي تواني به روز باشي و درآمد هم داشته باشي و كسي هم كاري به كارت نداشته باشد و در خارج كشور هم درآمدت نه تنها كم نمي شود كه بيشتر هم خواهد شد. اهل هنر و مخصوصا نويسنده بودن در مملكت ما سرنوشتي تراژيك دارد. از يك طرف نمي توان خلاق و آزاد در كشور به فعاليت هنري ادامه داد و از طرفي در خارج هم كه پوسيده خواهند شد. اگر بخواهند تحت هر شرايطي در ايران از قلم نان بخورند مي شوند قوچاني كه در يك روزنامه حزبي بنويسد و دستمال به دست، و رفسنجاني ... را با علي دايي مقايسه كند كه تمام موفقيتهايش بر اثر زحمت و اراده پولادينش بوده است. جالب اينكه خود همين قوچاني پيشتر لقب "پدر خوانده " را براي او باب كرد! خارج كشوريمان هم كسي مي شود مثل "ابراهيم نبوي". كسي نيست از اين اقا بپرسد كه حرف حساب تو چيه كه بقيه را مسخره مي كني؟ تمام مشكلات كشور را خلاصه كرده اي در اشتباه مردم در انتخاب احمدي نژاد! نمي دانم با چه انگيزه اي داري همه بدبختيهاي مردم را به احمدي نژاد ربط مي دهي. آقاي نبوي! اگر عشق شما "خاتمي" هم رئيس جمهور بود، بنزين سهميه بندي مي شد. من مدت زيادي در صنعت نفت و برق سابقه دارم و حداقل مي دانم كه مانع اصلي در برابر ساخت پالايشگاه بنزين در كشور، همين اميد آينده مملكت از ديد شما يعني "هاشمي و شركا" بودند. آقاي نبوي! اگر تنها شغل باقيمانده براي جوانان اين مملكت،"مسافر كشي" است نتيجه سياستهاي اقتصادي همان "مردي با عباي شكلاتي" و آن رفسنجانی مي باشد. چطور آن موقع "ابراهيم نبوي" مثل حالا خطر را احساس نمي كرد! چون كتابهايش خوب فروش ميرفت، ... لق بقيه مردم! شما يك هزارم مطالبي كه ابراهيم نبوي در مورد گران شدن گوجه فرنگي نوشت در مورد شوك مسكن در سال 81 به خاطر مي آوريد؟ در مورد اشتغال چطور؟ باز دم اين نيك آهنگ گرم كه در همان زمان از دزديهاي همين آقايان در "سد سازي" چند خط نوشت. من چون خودم درگير بودم، دقيقا مي دانم چه خبر بود. آقاي نبوي اصلا پرسيد چرا خصوصي سازي در اين مملكت به جايي نرسيد؟ چرا شركتهاي به ظاهر خصوصي در دوران مردي با عباي شكلاتي همه يك جوري به نفرات اصلي وزارتخانه ها ربط داشتند. اصلا مگر شعار احمدي نژاد كه باعث پيروزيش شد چيزي جز مبارزه با دزدي بود؟ ممكن است بگوييد كه به ابراهيم نبوي چه ربطي دارد؟ "ابراهيم نبوي" مدتي است كه آسيب شناس اجتماعي و جريان هاي سياسي شده است و مشغول امر و نهي ملت و معرفي راه برون رفت مي باشد و با مخالفانش با شديدترين وجه ممكن برخورد مي كند گوشهايش را گرفته و فرياد مي زند. كسي نيست از او بپرسد كه راه پيشنهادي اپوزيسيون خارج كشور خنده دار تر است يا راه تو! با چراغ خاموش تا انتخابات پيش برويم و دوباره آقايان مجلس را در دست بگيرند خنده دار تر نيست! به قول خودش "فوق سنگين" اصلاح طلبان كه "سيد مظلوم" باشد، با يك ويديو كليپ ناك اوت شد. در كنار اخلاق حسنه گذشته اش فقط دروغگويي را كم داشت كه آنهم الحمدالله اضافه شد! اميد بستن به موجودات امتحان پس داده خنده دار تر نيست! در ميان شما جماعت معروف شدگان دوران خاتمي، فقط "نيك آهنگ" را مرد ديدم. واقعا شير مادرش حلالش. شايد به خاطر اينكه آلوده سياستمداران نشد. اگر نه مرد محبوب شما جماعت كه حتما هبچ نفع مادي هم در آن نيست، "غلامحسين كرباسچي" يا "امير كبير ايران" است. حتما اگر چند روز ديگر زلزله در تهران فاجعه بار بياورد، شما با وقاحت آنرا به گردن دولت احمدي نژاد مي اندازيد! از اينكه دولت احمدي نژاد مثل اسلافش ناتوان از اداره امور كشور است شكي نيست ولي آدم حرسش مي گيرد وقتي كه مي بيند افرادي مثل "عبده تبريزي" فرياد وا اقتصادا سر مي دهند. آقاي نبوي! در يك شركتي كار مي كردم كه رئيسم هم دانشگاهي شما در دانشگاه شيراز بود و خوب شما را مي شناخت، بعضي وقتها كه از نوشته هاي شما بحث به ميان مي آمد هميشه مي گفت گول اين حرفها را نخوريد يك "فالانژ" هيچوقت تغيير نمي كند! و خاطرات شيريني از آن دوران شما تعريف مي كرد ولي من چون از رئيسم بدم مي آمد، اعتنا نمي كردم. اما از زمانيكه كامنتهاي مرا تماما در سايتتان سانسور كرديد، مطمئن شدم انسان صادقي نيستيد. الان هم اميدم به راديو زمانه است كه اين مطلب را چاپ كند.

-- Arash ، Jun 29, 2007


أقاي نبوي
يكي از دلايل بديختي ما ايراني ها اين است كه بسياري از شهروندان ما در همه وقت حتي در بحران مايلند بيشتر خودشان را توضيح بدهند تا موضوع مورد نظر خود را (مانند كاري كه شما مي كنيد). در اين كار أنقدر ماهرند كه اكر نتوانند براي اين منظور كلمه اي به مطلب خود اضافه كنند اما حروف و كلمات خود را طوري تلفظ مي كنند و با أنها طوري مي لاسند تا باز هم خودشان را توضيح بدهند و نظر خود را تحميل كنند - و نه فقط مطرح كنند (مانند كاري كه شما مي كنيد). بياييد و بياييم كمي خودمان را نقد و تصحيح كنيم.

-- dashteahovan.blogfa.com اسماعيل ، Jun 29, 2007

nabavi jan
be jaye pardakht kardan be tosife shkhe va barg...az rishe in derakht bego az onaei ke mokhalefat kardan shoghleshon shode dar kharej az iran va barash pol migiran.
ma hame khire be sahne hastim va mibinim age mishe az poshte parde bego
az in morde bad va zende bad ha khaste shodim az in irani ke hamsh dar shoarha sakhte mishe khste shodim ama yek ajor ham vase abadish nemishe sakht az in hame harfaye poch
nabavi jan ehsas mikonam ye jori tazegia minevisi ke na sikh besoze na kabab hamishe tanzet sazande bod na kobande ghalamet bayad javabe mardom ro bede na javabe ye mosht shoar sazo harf dar ar!
key ma sedahaye parakande yek faryad mishim?

-- bardia nl ، Jun 29, 2007

نظر من درباره انقلاب همان نظر فروغ است راجع به عشق /فروغ در مورد عشقش میگوید اتشی بود و فسرد . واما راجع به سلطنت دوران شاهنشاهی /داماد ما یک دوستی داشت که ساواکی بود این اقای ساواکی زندگیش با فلاکت میگذشت وای به حال بقیه ی ملت . اقای نبوی درست میگوید که ادم نمیداندبه چیزهائی که میداند اعتماد کند یا به چیزهائی که میشنود.

-- نافراموشکار ، Jul 2, 2007

oooooooooo,aghaie nabavi ziadi sakht migirid,tu injayi ke ma zendegi mikonim kheili farghi nemikone shoma chitalab hastid!
mohem tafahome:))

-- nastaran ، Jul 7, 2007

آقاي نبوي من فكر مي كنم كسي در قسمت نظرات كار شكني مي كنه...حواستو جمع كن.

-- reza ، Jul 12, 2007

اقای نبوی نمیدانم چرا اینقدر طول میکشد تا ما بتوانیم برنامه هفتگی شما را ببینیم ؟ یعنی خیلی سریع هر پنج شنبه اماده نیست .. نکنه زبانم لال رادیو زمانه هم اسلامی شود... خدا نکند... چون در ایران همه چیز اسلامی که داریم :جگرکی اسلامی بنگاه اسلامی دانشگاه اسلامی.. جهنم اسلامی ... گفتم شاید رادیو زمانه هم اسلامی شده که خوب کار نمیکند و کند است...

-- بی میل ، Jul 13, 2007

یک دفعه می گفتی این همایش و این افراد به دردی نمی خورند بهتر بود تا اینکه اینهمه تحقیرشان کنی و با موضع خاصی در موردشان حرف بزنی !

بابا جان تو که همش خطی چناحی بود برنامت !

-- محسن ، Jul 15, 2007

اقاي نبوي سلام خسته نباشيد با تشكر از زحمات شما بنده سه سال است كه از نوشته هاي شما استفاده مي كنم وطنز مي آموزم.اگرزحمت نيست پنجه رنجه فرموده به وبلاگ شاگرد كوچكتان سر بزنيد ومرا به لطف بنوازيد .من نقد شما را به جان خريدارم zanjareh.blog fa.com
لگد مالي ها با تشكر

-- زنجره ، Jul 16, 2007

نه اپوزیسیون نه اصلاح طلبان نه شاهزاده رضا پهلوی
میوه نرسیده را باز هم بچینید میشود این که الان هست باور کنید کلام خدا دروغ نیست
خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد مگر به دست خودشان
چرا فکر میکنید لیاقت مردم ایران بیش از اینهاست باور کنید مردمی تر از جمهوری اسلامی حکومتی پیدا نمی شود این حکومت نه این که به فکر مردم باشد اما با مردم مو نمیزند ببینید چه مردم قانون پذیری داریم به قانون و اخلاقیات و هرچه که رفتار یک ملت را قابل پیشبینی کند به دیده شوهر ننه نگاه میکنند صبر کنید همدیگر را بدریم صبر کنید استخوانهای هم را بجویم شاید عالم دیگری ساخته شد وز نو آدمی
وقتی در خیابان یک طرفه میرانی و از مقابلت ماشینی که ورود ممنوع آمده چنان حق به جانب میاید تو شکمت که نا خود آگاه زمزمه میکنی درد میکند بدجور شاهزاده بنده خدا چه کند اپوزیسیون هم دشمنش را اشتباهی گرفته من هم اینجا را با وبلاگم

-- mohsen ، Jul 18, 2007

متاسفم

-- بدون نام ، Dec 31, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)