تاریخ انتشار: ۷ آبان ۱۳۸۹ • چاپ کنید    

توقعات نابه‌جا از مردان

ونداد زمانی
v.zamaani@gmail.com

سنگینی توقعات بی‌جا و برداشت‌های غلطی که درباره‌ی جنس مذکر وجود دارد، چنان بر دوش مردان دنیای معاصر سنگینی می‌کند که بسیاری از آنها را به دامِ اعمال و رفتارهای ناخواسته‌ای می‌اندازد که کوچک‌ترین ربطی به شخصیت و ماهیت وجودی آنها به عنوان یک انسان ندارد.

کلیشه‌هایی وجود دارد که با اجبار و اصرار تمام از همان دوران بچگی زمینه‌های توقعات ناجوانمردانه را برای مردان آینده با دقت دستچین می‌کنند. لیست بلند بالایی ترتیب داده‌اند از انواعِ توقعات ساخته شده برای مردان که از همان نخستین لحظه‌ی حیات و رنگ لباسی که برای‌شان درنظر گرفته می‌شود، شروع می‌شود و در ادامه انتظاراتی را از آنها طلب می‌کند که فرسنگ‌ها با موقعیت جدید جوامع و نقش مردان و زنان تفاوت دارد.

القابی چون جنگجو بودن، بی‌احساس بودن، طمع و حرص بی‌نهایت برای دستیابی به سکس، احساس برتری نسبت به زنان و جاه‌طلب و قوی بودن حکایت از آن دارد که متأسفانه نه تنها مردان جهان امروز باید وظیفه‌ی اجرای نقش سنتی با ریشه‌های کهنسالِ قومی و مذهبی را بر دوش بگیرند، بلکه باید وظایف و توقعات ایجاد شده در دنیای معاصر را نیز به جان بخرند.


این واقعیت را نمی‌توان کتمان کرد که بی‌تردید توقعات تدارک دیده‌ شده برای مردان در طول تاریخ زندگی اجتماعی، باعث برتری و تسلط آنها بر جنس مؤنث شده است و به تمرکز قدرت و سازمان‌یابی اجتماعی که به نفع مردان بوده، منجر شده است.دنیای مردانه‌ای که تاکنون بر جهان حکمروایی می‌کرده است با وجود تحولات قرن اخیر و برابری نسبی زنان و مردان، همچنان از طریق بازوهای قدرت خود نظیر مذهب، سیاستمداران و هنر، با سماجت تمام بر طبل توقعات منسوخِ می‌کوبد و توانسته‌ است مردان معاصر که با ارزش‌های کمابیش برابر و در دامن زنان مستقل و توانا رشد کرده‌اند را در موقعیتی ناگوار و متناقض قرار بدهد.

بی‌تردید در بحبوحه‌ی سرسام‌‌آورِ کلیشه‌ها و تصاویری که از مردان وجود دارد، می‌توان شاهد گم‌گشتگی و درجا زدن بسیاری از مردان نازنین بود که در تلاشی مأیوس کننده به دنبال عملی ساختن توقعات غیرواقع‌بینانه‌، تن به گذاشتن ماسکی می‌دهند که ارزش‌های عمومی و کلیشه های رایج برای آنها ساخته‌اند.

در این جمله‌ی به ظاهر منطقی! و معمولی که بدون هیچ مقاومتی در ضمیر جمعیِ بشر شکل گرفته است، می‌توان یکی از بزرگ‌ترین توقعاتی که از مردان وجود دارد را یافت: « مردان موجودات جنگجویی هستند». قصد ندارم در این مقاله‌ی کوتاه به عمقِ نگون‌بختِ این ادعا و خسارات جانی، مالی و حیثیتی که همین ادعای ساده برای مردان در طول تاریخ به بار آورده است بپردازم، ولی به احترام همه‌ی پسران، دوستان، برادران و پدرانِ ذاتاً آرامی که می‌شناسم خاطره‌ی بسیار تازه‌ای را نقل می‌کنم که نشان‌دهنده‌ی شبحی از یک تراژدی‌است که از هزاران سال پیش تاکنون سایه‌ی شوم‌اش را بر سر مردان افکنده است:

در همسایگی ما خانواده‌ای زندگی می‌کند. آنها پسری دارند به نام «آسکر» ( اصغر خودمان) که همسنِ دختر هشت ساله‌ی ما است. این دو دوست از دوران مهد کودک با هم همکلاس بوده‌اند و هر چند در دوران مدرسه‌ی ابتدایی هر کدام‌شان به مدرسه‌ی متفاوتی رفته‌اند ولی به دلیل همسایگی، خللی در دوستی و بازی‌های مداوم آنها ایجاد نشده است. مشخصه‌ی اصلی آسکر در این است که با علاقه‌ی زائدالوصفی از بازی کردن با عروسک‌های دخترانه لذت می‌برد.

ذکر این نکته لازم است که «آسکر» یک پسر بسیار پرانرژی است که از دیوار صاف هم بالا می‌رود و در اوقاتی که عروسک‌بازی نمی‌کند، یا در حال بالا رفتن از درخت و دیوار حیاط خودشان است، یا در حیاط خانه‌ی ما بازی می‌کند. صد البته از توپ و شمشیر و ماشین بازی و قهرمانان افسانه‌ای چون «مرد خفاش» نیز لذت می‌برد.نکته‌ی جالب توجه، برخورد پدر و مادر « آسکر» است (مادر آلمانی‌الاصل که دکتر محققِ بهداشت عمومی است و پدرانگلیسی‌الاصلِ نجاری که البته دکترای تاریخ دارد) که بدون هیچ ترس و نگرانی برای کادو جشن تولد پسرشان و به درخواست او بدون هیج مقاومتی عروسک‌های مورد علاقه‌اش را می‌خرند.

تراژدی از سال دومِ مدرسه برای آسکر شروع شد، چون مادر آسکر بعد از غیبت کمابیش طولانی پسرش برای بازی با دخترمان با ما تماس گرفت و گفت: «آسکر از طرف بعضی از پسران همکلاسی‌اش مداوم مورد نکوهش قرار می‌گیرد که چرا با دخترهای کلاس عروسک‌بازی می‌کند و برای همین تصمیم گرفته است از این به بعد فقط با پسرها رفت و آمد کند».


پدر و مادر آسکر در ملاقات بعدی در گفت‌و‌گویی که با هم داشتیم توضیح دادند که خودشان نیز از رفتار پسران هشت ساله‌ی مدرسه در شگفت هستند و متأسف بودند از اینکه هجوم پرقدرتِ توقعات فرهنگِ غالب از سنین بسیار پایین بر پسران و دختران تحمیل ‌می‌شود.

والدین آسکر در ضمن به صراحت اعلام کرده‌اند که تاکنون مداخله‌ای در سلیقه‌های رفتاری پسرشان نداشته‌اند و همیشه خواسته‌اند فضایی برای او ایجاد کنند که روابط دوستانه و اوقات بازی‌اش باب طبع و به میل او باشد. آنها هر چند می‌دانند و حس می‌کنند که آسکر از محدودیت اجتماعی که دوستانش به او تحمیل کرده‌اند خرسند نیست، اما با این حال از تصمیم جدید پسر‌شان مثل همیشه حمایت و استقبال می‌کنند.

در ضمن آنها به طور کلی این نوید را داده‌اند که دیر یا زود آسکر دوستی با دختر ما را تجدید خواهد کرد. در نیمه‌های سال بود که آسکر به خانه ما زنگ زد و از دخترمان خواست تا برای بازی به منزل‌شان برود و همه چیز به حالت اول برگشت. بی‌شک شخصیت پسرانه‌ی «آسکر» در این ماجرا کمابیش با توقعاتی که همسن و سال‌های او به عنوان پسر ابراز کردند، صیقل خورده است.

بی‌تردید «آسکر» همچون همه‌ی پسرانِ اجتماع معاصر در هر مرحله از زندگی‌اش تأثیرات ناخواسته‌ای را بر روی شخصیت خود خواهد پذیرفت. بی‌تردید پسرانی چون آسکر به کمک والدین تحصیلکرده و روشن‌بین خود در آینده این امکان را پیدا می‌کنند که از ذهن انتقادی که بتواند مدافعِ حریم شخصی و ذاتی آنها باشد برخوردار گردند و با کمک این ذهن انتقادی بتوانند در برابر طبل پر سر و صدای کلیشه‌ها و توقعات ناگواری که از مردان در جامعه وجود دارد مقاومت کنند.

ادامه دارد

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

بیچاره خانمها هم مدام به کنج آشپزخانه و عروسکبازی رانده میشود. دختر بچه هم اگر عروسکبازی نکند میگویند یک عیبی دارد! جامعه انسانی ما هر در کشور و آیینی پر از این آت آشغالهاست. اصلاحش هم هم ساده است و هم سخت. و آن اینکه هر کسی از خودش شروع کند.

-- بدون نام ، Oct 29, 2010

جنگجو یا تهاجمی بودن آدمها بستگی به میزان هورمون تسترون بدن شان دارد. تا اونجایی که عقل ناقص من قد می دهد میزان این هورمون در بدن مردها چند برابر زن هاست
نتیجه اخلاقی: جنگجو بودن مردها واقعیت بیولوژیکی است و ربطی به جامعه مردسالار ندارد.اتفاقأ آن کسانی که توقع دارند مردها خلاف بیولوژی شان رفتار بکنند خواسته شان غیر اخلاقی است
نتیجه سینمایی:لطفأ فیلم «فایت کلاب» را یکبار دیگر تماشا کنید

-- بدون نام ، Oct 29, 2010

خانم یا آقای ونداد، چطور شما به خودتان اجازه می دهید که در اظهار نظرتان از واژه ی »بی تردید« استفاده کنید. »بی‌تردید «آسکر» همچون همه‌ی پسرانِ اجتماع معاصر ...«. آیا هنوز نمی دانید که هیچ چیزی مطلق نیست؟ حتا در 2 ضربدر 2 مساوی 4 هم شک رواست.

-- علی ، Oct 30, 2010

فیلم که نشد استدلال! اینجوری باشه منم می گم فیلم مانستر(هیولا) رو تماشا کنید! ارتباط میزان هورمون مردانه وخشونت فکت مورد مناقشه ای است. بساری تحقیقات بر اساس آمار است که اصولا در اینجور موارد نمی شه بشون استناد کرد. به علاوه بالا رفتن میزان هورمون در یک جنس می تونه ناشی از کلیش های انتخاب جفت باشه که خودش در بساری از موارد امری فرهنگیه

-- دن سیفون ، Oct 30, 2010

ممنون از مطلب تون، ولی شما که دارین از یه فرهنگ مردسالارانه انتقاد می‌کنید نباید از واژه‌هایی که بار جنسیتی و مردسالارانه دارند استفاده کنید. مثل همین "ناجوانمرادانه" که شما در نوشته‌تون آوردید.
منتظر ادامه‌ی این مطلب هستیم...

-- کاوه ، Nov 5, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)