خاطرات زنان مجرد
رِبِکا تریستِر برگردان: ونداد زمانی
موجی از خاطرهنویسی به دست زنانِ مجرد و تحصیلکرده شهری، در حال ترسیم دنیای جدیدی است که برای اولین بار، فکر و ذکر دختران موفق و شجاع آن، محدود به پیدا کردن شوهر و مادر شدن نیست. از مشخصات بارز کتابهای خاطرات زنان مجرد نسل جدید، درک آگاهانه و واقعی آنها نسبت به وضعیت خودشان است.
رِبِکا تریستِر
دو تصویر کلیشهای چون حبابی نورانی، بر زندگی زنان مجرد هالهای غیرواقعی افکندهاست. از یک سو بر طبل جلال و جبروتِ لذت، شهرت و ثروت این زنان میکوبند که نمونه بسیار بارز آن مجموعه تلویزیونی «سکس در شهر» است که تمام زندگی زنان جذاب و موفقِ شهرهای بزرگ را در خرید، مُد و رابطه جنسی خلاصه میکند و از سوی دیگر تفکرِ تلخ و تاریک زندگی زنان تحصیلکردهای است که بعد از دستیابی به موفقیت حرفهای و اجتماعی، پا به سن میگذارند و به عذاب تنهایی و بیشوهری و بیفرزندی مبتلا میشوند.
مجموعه مقالات «اسلوان کروزلی» در کتاب «عجبا، سی ساله شدم» که به سبک خاطرات شخصی نوشته شده، از جمله نوشتههایی است که از آن دو مسیر شایع و مرسوم فاصله میگیرد. در این کتاب، نویسنده چند ماه مانده به تولد سی سالگیاش، بدون پیشبینی و در حالتی کاملاً تصادفی انگشت خود را روی نقشه جهان میگذارد تا قرعه به نام محلی بیفتد که این زن مجرد و جوان با سبکبالی تمام به آنجا سفر کند. قرعه به نام لیسبون میافتد.
مدتی بعد، اسلوان کروزلی با جمعآوری و ثبت احساسات شخصی و تاثیرات سفر ماقبل سی سالگی، فرصت مییابد تا نگاهی داشته باشد به موقعیت زنان مجرد و موفق شهرهای بزرگ، تا به بهانه آن با پیشداوریهای رایج در این باره به ویژه در بین زنان همنسل خود روبرو شود.
ماجراجوییهای جالب این زن جوان که بدون هیچ غم و غصه و وابستگی به خانواده و یا حتی مشکل مالی به سفر میرود، تمثیلی است از مزیتهایی که زنان نسل جدید در زندگی برخوردار هستند. بازتاب واقعبینانه و دور از خودفریبی به لحن نوشتههای خانم کروزلی غمی را میپراکند که بیش از هر چیز حکایت از این دارد که نسل جدید نمیدانند در انتظار چه نوع آیندهای باشند.
سفر فیالبداهه به شهری اروپایی و پرسه زدن در کوچههای تنگ و کلیساها و قصرهای زیبا، به گفته خانم کروزلی: «در مجموع تجربه و خاطره شادی بود ولی در گشت و گذارهای روزانه، هیچ وقت اینقدر احساس تنهایی نکرده بودم». سفری که به خاطر محدودیت زبان او را از بقیه جامعه جدا کرده بود، سفری کمابیش سورآلیستی که «پناه بردن به هتل کوچک محل اقامت و تماشای فیلم سکسی در تنهایی، بخش غمگینانه و لاجرمی از آن بود.»
اسلوان کروزلی
سفر یک زن مجرد که در نهایت قدرت و اختیار و بدون هیچ زد و بند اجتماعی و اخلاقی صورت گرفته بود، در حقیقت نمادی از وضعیت پریشان و نامشخص زنان نسل جدید و گذارشان به دنیای بعد از سی سالگی است. به عبارت مشخصتر، سفر به لیسبون الگوی گذار از بزرگسالی اولیه و قدم گذاشتن به مرحله جدیدی از زندگی و بلوغ فکری در نسل جدید زنان مجرد است.
شیوه روایت غیرخودپسندانه که علاقهای نیز به خودفریبی ندارد و سرشار از کنایه و رندی است، به یک سبک خاطرهنویسی تبدیل شده که به گونهای فراگیر به دنیای کتاب چاپ و نشر راه یافته و با استقبال عمومی نیز مواجهه شده است. سبک و سیاقی که منعکسکننده احوالات، آرزوها و از همه مهمتر بازگوکننده درونیترین امیال و احساسات زنان مجرد امروزی در شهرهای بزرگ است.
کتابهای خاطرات جدید بر خلاف موج قبلی «زندگینامهنویسی»، به دنبال شوکه کردن و تهییج احساسات نیست. قهرمانان زن این یادداشتهای خصوصی از تلاش خستگیناپذیرشان برای دستیابی به سکس آزاد و مواد مخدر و حتی معتاد شدن نمیگویند. افشای فعالیتهای بیپروا، ارضای غریزههای موجود در ضمیر ناخودآگاه و عقدههای سرکوبشدهشان نیست که انگیزه آنها برای درج زندگیشان در قالب کتاب باشد.
خانم کروزلی و همقطارانش به دنبال ترسیم زندگی آدمهای خارقالعاده نیستند. مجموعههای جدید خاطره و زندگینامهنویسی میخواهند بگویند که زنان جوان، متخصص و حرفهای که از نظر اقتصادی و حتی جنسی کمبودی ندارد چه احساسی دارند.
نگاه شخصی زنانی که در زنجیره بچهداری و تعهدات زناشویی نیستند. زنانی که به دلیل وجود شرایط برابر اجتماعی که نسلهای پیشین فمینیستها برایشان فراهم کردهاند بدون هیچ عمل انقلابی و یا حتی فداکاری، قادر به عرض اندام هستند. جذابیت و عمق نوشتههای زنانی که با درآمد مالی، سلیقه شخصی و آینده کاملاً مستقل «زندگی» میکنند، از تازگیای برخوردار است که این نوشتهها را منحصر به فرد میسازد.
خانم «میگن دائوم» حدود ۱۰ سال پیش، افکارش درباره یافتن کار، پول در آوردن و رابطههایی که با مردان داشته بود را در کتاب «جوانی هدر رفته» منتشر کرد، کتابی جذاب از درد دلها و دغدغههای اولین نسل زنان بین ۲۰ تا ۳۰ ساله آمریکایی که جامعه از آنها توقع ندارد ازدواج کرده و مادر شده باشند؛ خاطراتی شخصی که هم نمیخواهد تنهایی و بلوغ فکری زنان جوان معاصر را انقلابی و قهرمانانه بپندارد و هم نمیخواهد آنرا حقیرانه ببیند و برای تنهایی آنها دلسوزی کند.
رِبِکا تریستِر
«امیلی گولد» در کتاب خاطرات شخصیاش به نام «قلب میگه هرچه بادا باد»، به درگیریهای شغلی و روابطش با مردان پرداخته است و «کارلین بائر» در کتاب «از اون نوع دخترها» سرگذشت دختری سرشار از امید و آرزو را تصویر میکند که در حال تطبیق زندگیاش با شهر بی در و پیکر و «بیاخلاق» نیویورک است. کتاب «تنها» نوشته امیلی وایت، از دید یک زن مستقل به ابعاد مایوسکننده تنهاییِ زنان جوان میپردازد.
نگارش احساسات خصوصی زنان جوان و فهرست بلند بالای چنین کتابهایی، بیانگر ضرورتی است که شرایط جدیدِ زندگی برای زنانِ مجرد ایجاد کرده است و به همان نسبت نیز باید توسط این نسل منحصر به فرد بازگو شود. دستاوردهای زندگی مستقل و موفق زنان مجرد با همه ارزشهایی که فقط میشود رد آن را در رویای زنان نسلهای پیش جستجو کرد، با صراحت تمام توسط همین نسل هوشمند به نقد کشیده میشود.
در لابلای خاطرهنویسیهای فوق، بیش از هر چیز میتوان سایههای غمگین نوعی سردرگرمی برای یافتن خواستههای اصلی را مشاهده کرد. از نظر«هلن اندرو»، یکی دیگر از نویسندگان موج جدید خاطره نویسی: «زنان موفق جامعه معاصر میدانند و با قدرت تمام نشان دادهاند که چه کارهایی میتوانند انجام دهند ولی متاسفانه نمیدانند چه میخواهند.»
پانوشت:
Rebecca Traister, The new single womanhood, Salon Magazine 1- "How Did You Get This Number" 2- "Not That Kind of Girl" 3- "And the Heart Says Whatever" 4- "My Misspent Youth" 5- “ Lonely”
|
نظرهای خوانندگان
خوش به حال شان
-- فریبا ، Aug 4, 2010چه اصراری وجود دارد که این زنان مجرد و موفق نگران آینده باشند. مگر آینده چیزی است جدا از لحظه های که اکنون در حال سپری شدن است. آزاد و رها و مستقل زندگی کردن یک حق انسانی است که مردان مدت های مدید قبل ا ز زنان نسل جدید بدون بازخواست و توقع اجتماع آنرا نصیب خود کرده بودند.
-- م ، Aug 4, 2010یه سری به این وبلاگ های دخترای ایرانی هم بزنین می بینین که خاطره نویسی های زیادی تو همین سبک توسط دخترای ایرانی داره نوشته می شه
-- آدم ، Aug 4, 2010این جور کتابها بیشتر با دید اقتصادی نوشته می شوند
-- آذر ، Aug 4, 2010به همان خصلت زنان نسل قبل از خودشان این نسل از زنان هم بعد از افراط و تفریط راه خود را پیدا خواهند کرد.
-- بدون نام ، Aug 5, 2010مجرد یودن خیلی خوب است اگر خوب پول جمع کرده باشی که محتاج کسی نباشی و اگر دیگران بگذارند زندگی کنی
-- مریم ، Aug 19, 2010