خانه > پرسه در متن > پرسه در متن > رهایی ادبیات اروتیک | |||
رهایی ادبیات اروتیکبرگردان: ناصر غیاثیسلوی النعیمی در دمشق به دنیا آمد و در دانشگاه آنجا ادبیات عرب خواند. پس از آن به پاریس رفت و تئاتر تحصیل کرد. وی هم اکنون به عنوان ژورنالیست در پاریس زندگی میکند. سلوی النعیمی داستانها و اشعار زیادی منتشر کرده است. «بوسهی عسلی» نخستین رمان اوست که در سال ۲۰۰۷ در لبنان انتشار یافت و باعث سر و صدای زیادی در کشورهای عربی شد. ترجمهی گفتگوی او با سایت قنطره را میخوانید.
برخی از رمان «بوسهی عسلی» اثر نویسندهی سوری سلوی النعیمی به عنوان سنگ بنای ادبیات ِ مدرن عرب تجلیل و برخی دیگر آن را به عنوان اثری مایهی ننگ محکوم کردند. وی در گفتگو زیر میگوید، رمانش در پشت ِ سهولت ِ ادبی در زمینهی سیاست و روشنفکری پرسشهایی بنیادین مطرح میکند. رمان نخست شما «بوسهی عسلی» به یک اندازه توجهی زیاد ِ خوانندگان و منتقدان را برانگیخت. همواره «شجاعت» شما در پرداختن ادبی به یکی از بزرگترین درونمایههای تابوزدهی فرهنگ عرب در درجهی اول اهمیت قرار دارد و ارزش ادبی رمان شما را کمتر مورد توجه قرار میدهند. به نظر شما عامل اصلی این توجه چه بود؟ ممنون برای این پرسش. من خودم همیشه میگویم، موفقیت کتاب در وهلهی اول براساس زبان و سبکاش است. من چنین ادعایی میکنم، گرچه بیشتر منتقدان مرتب به درونمایهی رمان و رد شدناش از خط قرمز اولویت میدهند. متأسفانه به خود متن علاقهی کمتری دارند. گو که برخی از منتقدان حرف از آزادی عقیده میزنند، اما اغلب اوقات چنین حرفی تنها نفس وجود آزادی عقیده را به نمایش میگذارد. وقتی پای متنی معاصر در میان باشد، اغلب تنها بر اساس مقولههای اخلاقی ارزشگذاری میشود. و این چیزی نیست مگر سانسور. رمان شما «بوسهی عسلی» در مدت زمان کوتاهی با توجه به اوضاع و احوال جهان عرب به چنان شمارگان بالایی دست یافت که کسی گمان نمیبرد و به زبانهای بسیاری نیز ترجمه شده است. اهمیت انتشار اثرتان در سطح بینالمللی برای خود شما چیست؟ «بوسهی عسلی» را در وهلهی اول برای خوانندگان عرب نوشتهام. رمان را خوب پذیرفتند و بسیار خواندند، چه به شکل کتاب و چه در اینترنت؛ اگرچه این رمان به استثنای مغرب در جهان عرب ممنوع شده بود. از این بابت بسیار خوشحال شدم، بالاخره دارم به عربی مینویسم. تازه پس از اینها بود که کتاب به نوزده زبان ترجمه شد. ناشران خارجی که علاقمند به ترجمهی این کتاب بودند، علاقهشان را اینگونه مستدل میکردند که رمان تصاویر کلیشهای فرهنگ عرب را در هم شکسته است. از این بابت هم خوشحالم. چرا که میخواستم با محور قرار دادن ِ کلاسیکهای قدیمی ِ ادبیات ِ اروتیک عرب در کار ادبیام، ثابت کنم که به خوبی میشود به عربی از مسایل جنسی و محرمانه نوشت. مگر نه اینکه میل جنسی همواره جایگاه والایی در فرهنگ عرب داشته است؟ آن هم ورای همه افکار ِ گناهآلود و ناپاک؟ قصد من به یادآوردن ِ استادان ِ از یادرفتهی اروتیک عرب مثل السوجوتی و الجهاز هم بوده است. غالب ناشران غربی بیش از همه به درونمایههای جنجالبرانگیز و به اصطلاح تابوشکن از جهان عرب علاقمنداند، بهویژه وقتی موضوع دین یا سکس باشد. فکر نمیکنید چنین نگاه تنگی به جهان عرب گوناگونی این فرهنگ را نادیده میگیرد؟ یعنی ناشران غربی به کتابهای شجاعانهی عربی علاقه دارند؟ چرا نه؟ بالاخره این کتابها که یک دفعه پیدا نشدهاند. اینها جزو ادبیات معاصر عرب محسوب میشوند و برای خوانندگان عرب نوشته شدهاند. علاوه براین مایلم به این توجه بدهم که آثار نویسندگان مهم عرب که آغازش با استاد ما نجیب محفوظ بود، مدتهاست به زبانهای دیگر ترجمه شدهاند. میبینیم اینها نویسندگانی هستند که در جهان عرب هم ادبیات را تحت تأثیر قرار دادهاند. بنابراین اگر واقعاً کاهشی در التفات به ادبیات عرب وجود دارد، باید در وهلهی اول آن را به زاویهی دید تنگ ِ خالقان فرهنگ عرب برگرداند. متأسفانه هنوز هم برخی از نویسندگان و منتقدین معروف عرب بنا را براین میگذارند که ترجمهی کتابهایی که مطابق دیدگاههای خودشان نیست، حاصل خرابکاری غرب است که میخواهد عمداً تصویر فرهنگ عرب را مخدوش کند.
اگر رمان من این چنین مورد توجهی خوانندگان عرب قرار نمیگرفت، ناشران خارجی هم متوجهی آن نمیشدند. بدون این بحثهای تند و تیز که طی آن در مواردی کتاب را به عنوان ِ نخستین رمان اروتیک عرب، سنگ بنای ادبیات ِ مدرن عرب و نثری مایهی ننگ و غیرو توصیف کردهاند، کتاب به بازار جهانی کتاب دست نمییافت. تنها نوشتن دربارهی به اصطلاح درونمایههای تابوزده مثل سکس یا دین هرگز ادبیات خلق نمیکند، دست بالا میشود موضوع یک گفتگو. در طول انتشار «بوسهی عسلی» کتابها و رمانهایی پدیدار شدند که درونمایهشان مسایل جنسی بود، مثل ِ مجلهی «جسد» اثر شاعرهی لبنانی جومانا حداد یا پیش از آن مجموعه اشعار «اروتیکا» از سعدی یوسف یا رمان «باغ احساسات» اثر عبدو وزین. آیا این اتفاقی است یا این که در حال تجربهی لحظهی رهایی ادبی از تابوکردن مسایل جنسی هستیم؟ در این مورد باوری به اتفاق ندارم. ادبیات در خلأ بهوجود نمیآید، بلکه همواره به جریانات روز اجتماعی میپردازد. با وجود این ابتدا از سنگینی ِ هیجانات در مورد «بوسهی عسلی» غافلگیر شده بودم، چون فکر میکردم، نوشتن در مورد مسایل جنسی دیگر جزو تابوهای جامعهی ما نیست. شاید هم این غافلگیری ناشی از این بود که سانسور عرب را در عصر اینترنت دیگر جدی نگرفته بودم. بنا را بر آن اندازهای از آزادی قرار داده بودم که در ادبیات اروتیک کلاسیک عرب به چشمام خورده بود. علاوه براین این آزادی را در ادبیات معاصر هم میتوانستم پیدا کنم، از جمله نزد نجیب محفوظ، طیب صالح و امیله حبیبی. ادبیات چگونه میتواند در به یادآوردن ِ میراث فرهنگی عرب که در عصر مدرن از دست رفته، سهیم شود؟ من فکر میکنم، «بوسهی عسلی» پرسشهایی بنیادین در مورد رابطهی ما با زبان عربی و میراث اسلامی ِ ما مطرح میکند: این گسست بین دوران ما و میراث فرهنگی ما چگونه به وجود آمد، گسستی که به ما آسیب میرساند و رابطهمان را با تنمان سمی میکند؟ این پرسش تنها یک پرسش روشنفکرانه نیست بلکه یک پرسش سیاسی هم هست که خود را پشت سهولت ادبی پنهان کرده است. امروز بیش از سه سال پس از انتشار رمانم میدانم چه شوکی به خوانندگان عرب وارد شده بود که توانسته بودند به این نحو دربارهی تجربهی جنسی بخوانند. هروقت که بحثهای داغ دربارهی رمانم را در پرتالهای اینترنتی میخوانم، به آن آگاهتر میشوم. انگار پرسشهایی اساسی دربارهی مسایل جنسی را افشاء کرده باشم، پرسشهایی که تاکنون در جوامع عربی پنهان شده بودند. وقتی یک خوانندهی جوان مینویسد: «بوسهی عسلی ما را با تنمان آشتی میدهد.»، خوشحال میشوم. من فکر میکنم، مطلقاً ضرورت داشت، با «بوسهی عسلی» و بازگشت به آثار کلاسیک ادبیات عرب سهمام را در رهایی ادبیات اروتیک ادا کنم، ورای هر گونه حکم اخلاقی یا اجتماعی. بنابراین، بله، کاملاً در توان کتابها هست، نرمهای ظاهراً تعرض ناپذیر ِ ادبی، اجتماعی و سیاسی را زیر سئوال ببرند. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|