خانه > پرسه در متن > شعر > شعر جیغ، شعر جنگ | |||
شعر جیغ، شعر جنگناصر غیاثیناصر غیاثی: شبکهی جهانی «شهرهای امن» بورسی است که توسط بسیاری از کشورهای اروپایی، از جمله آلمان به شاعران و نویسندگانی که در وطن خود از امنیت کافی برای زندگی و کار برخوردار نیستند، اهدا میشود. این بورس، یک فرصت مطالعاتی دست کم یک ساله است که امکان خواندن، نوشتن و پژوهشهای ادبی را در محیطی آرام، امن و به دور از خطر و تهدید فراهم میکند. تا امروز نویسندگانی از کشورهای ایران، روسیهی سفید، السالوادور و کوبا از این بورسیه بهرهمند شدهاند. سال ٢٠٠٩ این بورس برای دو سال به پگاه احمدی، شاعر، مترجم و منتقد ادبی ٣٥ سالهی ایرانی تعلق گرفت. او که در دانشگاه تهران ادبیات فارسی خوانده و سال ٧٥ فارغالتحصیل شده، از سپتامبر ٢٠٠٩ مهمان شهر فرانکفورت و نمایشگاه کتاب این شهر است. پگاه احمدی در آلمان وقتی از او دربارهی روزهایش در فرانکفورت میپرسم، میگوید: «هم حال خوب دارم، هم حال بد. لحظههایی هست که خیلی غمگین میشوم. دوری از ایران آزارم میدهد. مثل همه نگران هستم به خصوص نگران وضعیت زندانیان سیاسی و علاوه بر آن، نگران وضعیت بچهها در ایران در این شرایط هستم. طبیعیست که در چنین وضعیتی، کمتر احساس شادی و رضایت میکنم چون سخت به جمعیت آن خاک گره خوردهام. با این همه سعی میکنم بنویسم، بخوانم، تجربه کنم ، امیدوار باشم و فرو نروم.» احمدی که دارد آلمانی یاد میگیرد، در پاسخ به دعوت کانونهای ادبی و هنری شهر فرانکفورت، شهرداری، نمایشگاه کتاب فرانکفورت و مرکز ادبیات آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین همراه با مترجم آثارش جلسات شعرخوانی داشت که با استقبال مخاطبان آلمانی و ایرانی مواجه شد. او هدف از برگزاریی چنین جلساتی را چنین توصیف میکند: «مخاطب غیرفارسی زبان نسبت به بخشی از شعر امروز ایران یا سایر کشورها شناخت حاصل میکند.» طبیعی است که کار و زندگی در فرانکفورت باب آشنایی با همکاران ِ آلمانیاش را باز کرده باشد. «در این مدت با تعدادی از آلمانی زبانها حشر و نشر داشتهام که دغدغهی اصلی شان هنر و ادبیات است.» وقتی از او دربارهی میزان اطلاع آلمانیها از ادبیات معاصر ایران میپرسم، پاسخ او چنین است: «حقیقتاش را بخواهید معتقدم که شناخت آلمانیها از شعر و نثر فارسی، شناختی کلیشهای و غیرمتدیک است. این شناخت از یک دورهی تاریخی به بعد، متوقف شده. از شاعران کلاسیک، اغلب مولانا، حافظ و تا حدودی خیام را میشناسند و نه حتی فردوسی یا سعدی یا نظامی را چه برسد به شاعران ادوار بعدی. در حوزهی شعر مدرن، نیما را نمیشناسند اما غالبا با شاملو و فروغ آشنا هستند. اما به عنوان نمونه اخوان و سهراب را نمیشناسند. پارهای از شناختها هم مبتنی بر تصادفات است. از این که بگذریم تعدادی بنگاههای ادبی یا صاحبان نشریههای ادبی -هنری غیر فارسی زبان هستند که تلاش میکنند بهروز باشند. چنان که به عنوان نمونه در حوزهی ادبیات داستانی آثاری از دولتآبادی، گلشیری و اخیرا هم آثاری از امیرحسن چهلتن، شهریار مندنیپور و زویا پیرزاد به آلمانی منتشر شده است. اما اگر از مخاطب آلمانی زبان ِ ادبیات بپرسید کدام نویسندهی ایرانی را میشناسی و خواندهای، کما این که من چندین بار این پرسش را پرسیدهام، پاسخ خواهد داد: صادق هدایت؛ یا با میزان بیشتری از شناخت پاسخ خواهد داد: صادق هدایت و بزرگ علوی! پس این پروسهی معرفی و ترجمهی ادبیات معاصر ایران، از یک دورهای به بعد بیشتر صوری بوده است و محض خالی نبودن عریضه.»
احمدی معتقد است، علاقهی آلمانیها به ادبیات ایران با شروع جنبش سبز نبوده، « بلکه با این جنبش تقویت شد و نمود بیشتری یافت. نام کتابی که حدود شش سال قبل منتشر کردم، بود "این روزهایم گلوست ". جنبش سبز،این بغض را ترکاند تا بیش از این در گلو نماند. اساسا گرایش غالب در شعرهای من نقد وضعیت است در این نقد وضعیت، جامعه و تاریخ در شعرو در زبان به چالش کشیده میشود.» این شاعر معاصر در مورد واکنش ِ آلمانیها در مورد خودش، شعرهایش و وقایع اخیر ایران میگوید: «غالبا علاقهمند هستند ، استقبال میکنند و تقریباً بعد از هر یک از این سه برنامه ، دعوتهای دیگری پیش آمده است. در مجموع با واکنشهای خیلی مثبتی روبه رو شدهام. وقایع اخیر ایران را به دقت و با حساسیت دنبال میکنند. حالا میخواهند بدانند شاعری که در این وضعیت تراژیک از ایران آمده وضمناً زن است و ضمناً جوان هم هست، در پس و پشت آن همه زخم و ترس و حجاب و حصار وسانسور ومیله و باتوم، اصلاً فرصت کرده است چیزی ببیند، بنویسد؟ در این صورت چه نوشته است؟ چطور به جهان نگاه میکند؟ حساسیتهای انسانیاش چیست؟ چه تلقیای از مفاهیم بنیادینی مثل عشق یا آزادی دارد؟ بحران، به آفرینش ِ چه صدایی در شعر این شاعرمنجر شده است و ... پرسشهایی از این قبیل. بخش دیگری از پرسشها هم در حیطهی خود شعر به مثابهی موجودیتی مستقل از بحران، مطرح میشود.» پاسخهای احمدی به این پرسشها چنین است: «به گمان من به این پرسشها هم نمیشود به گونهای تفکیک شده یعنی با جدا کردن شعر از بحران و به تعبیر زنده یاد محمد مختاری "وضعیت اضطراب " پاسخ داد. صرف نظر از وقایع جاری ( پس از انتخابات اخیر در ایران) شعر نسل من سالهاست که در این وضعیت به سر می برد. وضعیتی که تنگناها، غامض بودن، لجام گسیختگی و قانونمند نبودن آن، مستقیماً به شعر هم سرایت کرده است. نگاه من به شعر امروز بیشتر از همین منظر است. شعرهای ما اغلب جیغ است، در شعر اغلب در حال جنگیدن هستیم، در غالب شعرهای این نسل عصبیت و میل به تکه تکه کردن میبینید. غالب تصاویر تکه تکهاند، روایتها در شعر با برشهای تند، مدام یکدیگر را قطع میکنند. دایرهی واژگانی شعر این بیست سال اخیر، پر از بسامد بالای واژگانی است که بیشتربه حیطهی " جرمشناسی " تعلق دارند. در چنین شرایطی شعر به شکلی اجتنابناپذیر امری سیاسی است. من شخصا چشم انداز دیگری را برای شعر متصور نیستم. عاشقانههای ما هم سیاسیست چون در ابعادی همه جانبه از خفقان، حتی به عاشقانههای مان هم مجال بروز داده نشد. این شعر را آنقدر تحریکاش کردهاند و آزارش دادهاند که حالا درهمه ی اشکال گوناگون خود فقط واکنش نشان می دهد.» پگاه احمدی در لندن نیز شعر خوانده است: «در برنامهی لندن از مجموع چهارشعر، سه شعر را به انگلیسی خواندم چون تقریبا هیچ مخاطب فارسی زبانی در مراسم حضور نداشت و یک شعر را به شکلی نمادین و در همصدایی با جنبش سبز مردمی در ایران به فارسی خواندم. در آن مراسم عمدتا مخاطبان انگلیسی و آلمانی زبان و شاعرانی از ترکیه و یمن حضور داشتند.» پگاه احمدی تاکنون سه مجموعه شعر به نامهای "روی سل پایانی،" "کادانس" و "این روزهایم گلوست"، دو عنوان ترجمهی شعر با نامهای "آوازعاشقانهی دختر دیوانه" (گزیدهای از شعرهای سیلویا پلت) و"صد و یک هایکو از گذشته تا امروز" و همچنین یک اثر پژوهشی دربارهی شعر زنان ایران با عنوان "شعر زن از آغاز تا امروز" انتشار یافته است. میگوید: کار ترجمهی برخی از آثارم شروع شده و مجموعه شعر"سردم نبود" را برای ترجمه به خانم یوتا هیملرایش سپردهام. هیملرایش پیش از این نیز ترجمهی آثاری مثل " جن نامهی " هوشنگ گلشیری را در کارنامهی کاری خود دارد.» او ضمن اظهار تاسف از این که نمیگذارند "سردم نبود" در ایران منتشر شود، خبر میدهد، نشر باران در سوئد به زودی کتاب را منتشر خواهد کرد. احمدی میداند دوری از ایران بر افکار و آثارتان تاثیر خواهد گذاشت، اما بر این باور است که «این تاثیر در دراز مدت اتفاق میافتد. فعلا هنوز غرق ایرانام و به قول ایرانیهای مقیم اینجا هنوز فرنگی نشدهام.» و "فرنگی شدن" را این طور توضیح میدهد: « شاید خیلی از ابعاد را در بر میگیرد، چیزهایی که با من درآمیخته است و عشق افراطیام به استفاده از عناصری در شعر که به سنت و جلوه های شرقی،عناصر بومی و کاملا ایرانی تعلق دارند و در آن محدودهی جغرافیایی تعریف میشوند. در شعرهای من با کلمات یا ترکیبهایی مثل شمس العماره ،منجوق،ارسی، چهل تاس، شاهنشین، تذهیب، معرق ، پنجدری، ازاره ، چاروادار، گلوبندک، سنگلج ، لاله زار، قمه ، ساطور... و از این قبیل مواجه میشوند و شاعری که قصد فرنگی شدن ندارد! خب اینها را که من نساختهام ،این ها با آن فرهنگ و از دل آن جامعه درآمده است .این عناصر درشعر من هم طرح میشود هم مورد نقد قرار میگیرد. من به اینها یک حس توامانی از تعلق خاطر و نفرت دارم.» و توصیف او از تاثیر بلاواسطهای که هم امروز احساس میکند، چنین است: «طبیعیست که شاعر یا نویسنده بعد از مدتی، ذخیرهاش را از دست میدهد. تنها تاثیری که مشخصا حس میکنم این است که بعد از سالها دارم بدون دغدغهی ممیزی مینویسم. آن چشم پنهانی که گویی همیشه ناظر شخصیترین حریمهای ذهنی ماست، اینجا غایب است. به تدریج حس کردم که امنیت دارم و میتوانم بدون واهمه و پرهیز درتخیل ونوشتن رها شوم.» آخرین مجموعه شعر احمدی با عنوان ِ " این روزهایم گلوست"، در سال 82 توسط نشر ثالث منتشر شد. «یک سال بعد از چاپ آن کتاب، همین مجموعهی "سردم نبود" را در شکل اولیهی آن به نشر ثالث سپردم، قریب به یک سال در ارشاد ماند و وقتی بیرون آمد تقریبا چیزی از کتاب باقی نمانده بود. طبیعی است که از چاپ بیست صفحهی باقی مانده خودداری کردم. دو سال بعد، کتاب را با افزودههای فراوان و با عنوان " آهوخوانی " توسط نشر آهنگ دیگر به ارشاد فرستادم، بعد از قریب به یک سال همان اتفاق تکرار شد اما این بار، موارد بیشتری مشمول ممیزی شده بود. فهمیدم که باید قید شعرچاپ کردن در ایران را بزنم. در این شش سال فقط ترجمهای از هایکوهای جهان را منتشر کردم.» پگاه احمدی این روزها مشغول آماده کردن مجموعه شعر بعدیاش "سینما تهران" است. این دفتر تعدادی از شعرهای جدید او و برخی از شعرهایی را دربرمیگیرد که مجوز نگرفته بودند. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
کسانی که این جور بورس ها را می دهند، معمولا شناخت دقیقی از ادبیات کشورهایی مثل ما ندارند. این جور بورس ها معمولا با واسطه تراشی های کارداران فرهنگی درست می شود. این ها غلب با حلقه بسته ای از آدم ها و به اصطلاح روشنفکران "خاص" سر و کار دارند و غالبا چشمشان را بر تنوع و گستردگی هنر و ادبیات می بندند و بر روی نوع خاصی از اطرافیانبه که به آنها "معرفی" و در حقیقت "توصیه" می شوند می گشایند. مشکل سانوسر فقط مشکل احمدی نبوده، سانسور گریبان هزاران شاعر و نویسنده ارزنده را گرفته است. کسانی که به "محفل" های خاص دسترسی نداشته اند و نتوانسته اند با کارداران فرهنگی ارتباط برقرار کنند، سرشان از همه طرف بی کلاه می ماند. احمدی نه نماینده شعر معاصر است و نه آن چه که بر او رفته قابل مقایسه با رنج و ستمی است بر آنها که نه تنها از هستی نویسندگی ساقط شدند، بلکه به زندان افتادند و با "خطر" واقعی دسته و پنجه نرم کردند. افسوس. افسوس و صد افسوس که غربی ها همچنان "سله" خویش را به آن حلقه ای می دهند که زنگ خانه آنها را بلدند خوش بنوازند. گرچه شاعران واقعی، مدایح خود را بی صله می سرایند.
-- بدون نام ، Apr 23, 2010درود برخانم احمدی شاعر شجاع ایرانی که این روزها در اروپا مشغول مبارزه علیه جمهوری اسلامی است.وی درداخل ایران هم شاعری روشنفکر بود که مبارزه با جمهوری اسلامی را فراموش نمی کرد.
-- بهروز ، Apr 23, 2010ای کاش چند شعر مشهور این شاعر جوان را نام می بردید ویک نمونه مهم از شعرشان را نقل می کردید تا بدانیم که نماینده شعر جوان ایران در آلمان چه کسی است وچگونه شاعری است ودر چه سطحی قرار دارد.ممنونم
-- بدون نام ، Apr 24, 2010کاملا با آنچه در کامت اول گفته شد موافقم. منطق سودآوري سرمايه همان است. آنچه برايشان سودآور است انتخاب مي شود. محفل گرايي فقط يک مسئله ي جامعه شناختي نيست. و با آنچه تجارت هنري مي توان ناميدش ارتباط مستقيم دارد.
-- بي نام2 ، Apr 24, 2010آقا یک شعر و چند تا نمونه کار از ایشون لطفا. مابقی قضایا رو بهتره بعدا صحبت کنیم. از قرار این مقاله هم همون پروسه راه یابی خانم شاعر رو به آلمان طی کرده. قبلا از اینکه بگین خانم دقیقا چیکاره ست و کارنامه کاریشون چیه یهو از اینکه در آلمان دارن کارای مهم مهم میکنند مینویسید. ضمنا اگه لطف کنید آدرس کوچه ای که خانومو به اونجا رسونده بنویسید خیلی ممنون میشم.
-- بدون نام ، Apr 24, 2010با تشکر
آن آقای بهروزی که نسنجیده اظهار عقیده میکنند که خانم احمدی گویا "در اروپا مشغول مبارزه با جمهوری اسلامی هستند" قضاوت نادرست و بلکه مغرضانه می کنند . گویا گفتگو را نخوانده اند . ایشان بطور روشن و بدون پیچیدگی توضیح دادند که شاعر هستند و شعر مینویسند و از آنجا که در کشور ..و و و .
-- سوادکوه ، Apr 28, 2010سازمان امنیت جمهوری اسلامی از این نوع کلیشه سازی در مورد نویسندگان و هنرمندان سپاسگذار حواهد بود. به این باید گفت "ستایش خاله خرسه"
من هم با اجازه تون با نظر اول موافقم. نمونه ی بسیار شاخص آن هم خانم شیوا ارسطویی ست و سوئد رفتنشون. من هم خارج از کشور نگاه می کنم و دستی در ادبیات دارم. به هر طرف که این چند ساله نگاه کردم روابط بخش مهمی از دریچه ی شناخت غربی ها را نشان می دهد. البته شاید آن ها این قدر مورد سرزنش نباشند که رفیق بازی های خودمان است. من هم جوانان شاعر و نویسنده ی بسیاری رو می شناسم که شعرشان عالی بوده اما چون ناشر معتبر نداشته اند و چون در جلسات ادبی چهارشنبه و پنج شنبه و دوشنبه ها شرکت نداشتند و خلاصه "بزرگی" را نمی شناخته اند و کسی را خارج از کشور نداشته اند خودشان و شعرشان در آن فضا خاک خورده است. البته که همه حرف ها را نمی شود در یک کامنت گفت و این ها همه کار فرهنگی و ریشه یابی و درمان اخلاقی می خواهد اما به هرحال در مجموع با کامنت اول بسیار موافقم. مرسی
-- لاله ، Apr 29, 2010به نظر من خانم احمدی یکی از شاعران خوب و موفق حاضر ایران است.متاسفانه فضای ادبی ما پر از تنگ نظری و قضاوت های غیرمنصفانه شده. من شعرهای این خانم را سالهاست که می خوانم و اگر نگویم همه آنها را دوست دارم تعداد زیادی از آنها را خیلی پسندیده ام و در خاطرم مانده است.حالا هم عوض تنگ نظری باید بگوییم چه خوب که ایشان رفته آنطرف کتاب ها و شعرهای تازه ای منتشر کند.
-- م.شسهواری ، Apr 30, 2010بادرود