خانه > پرسه در متن > ادبیات و طنز > «احمدینژاد هنوز هم دنبال رای میگردد» | |||
«احمدینژاد هنوز هم دنبال رای میگردد»اردوان روزبهa.roozbeh@radiozamaneh.comفرورتیش رضوانیه روزنامهنگاری است که از سال ۸۲ در روزنامههای شرق، هممیهن و کارگزاران طنزنویس بوده است. دروغ ۱۳، کجشدن برج میلاد، و سمند طلایی یک میلیون دلاری از معروفترین کارهای او بود. کتاب «۱۲سپتامبر»، مجموعه داستانهای اوست.
این کتاب در تیرماه ۸۸ منتشر شد و نویسنده در مراسم رونمایی از آن در مقابل تعجب حاضران، با لباس مامورین آتشنشانی وارد سالن شد. چندان تعجب نکنید، اصولا فرورتیش رضوانیه همین است، گاهی با لباس اچ ۱ ام ۱ در افتتاحیهی تونل در کنار شهردار تهران ظاهر میشود و گاهی اوقات با لباس ضدشورش. برای او چندان عجیب نمیآید، در این مراسم رونمایی او با پخش کلیپی در مورد ۱۱سپتامبر کار خودش را آغاز کرد، این کتاب از روز بعد بدون تبلیغات توزیع شد و چاپ نخست آن تماما به فروش رفت، اما دیگر تجدید چاپ نشد. طرح روی جلد ۱۲سپتامبر، هواپیمای مسافربری را در حال برخورد با برج میلاد نشان میداد. به دلیل اینکه چندین حادثهی هوایی به فاصلهی کمی در ایران رخ داد و حوادث پس از انتخابات نیز باعث افسردگی مردم شده بود، تصمیم گرفت در چاپ دوم ایدهاش را تغییر بدهد. با ادامهی دستگیریها و به خصوص روزنامهنگاران در ایران، تجدید چاپ کتاب ۱۲ سپتامبر در ایران منتفی شد و فرورتیش نیز ایران را ترک کرد. اکنون با توجه به اظهارات اخیر محمود احمدینژاد در جمع کارکنان وزارت اطلاعات مبنی بر دروغبودن حادثهی ۱۱سپتامبر، بیشک تجدید چاپ کتاب ۱۲سپتامبر نیز به طور کلی منتفی خواهد، چرا که پس از این حادثه و مسئلهی تروریستیبودن حمله به برجهای دوقلوی منهتن وقتی همانند هولوکاست نفی میشود، هر کسی که خلاف آن بگوید مخالف دولت شمرده میشود.
فرورتیش یکی از کسانی است که دربارهی نظر احمدینژاد ایدههایی دارد، گفتوگوی حاضر با فرورتیش رضوانیه، طنزنویس چند روزنامهی ایرانی است که در حال حاضر بیرون از کشور به سر میبرد: فرورتیش، میدانی که رییس جمهوری ایران اعلام کرد که ۱۱سپتامبر یک بلوف تاریخی است، قبلا در مورد هولوکاست هم این را گفته بود، البته من نوک حمله را یکجورهایی سمت تو میبینم، زیرا از تو کتابی با نام ۱۲سپتامبر دیدیم، حالا میشود بفرمایید نبودن ۱۱سپتامبر، چه خطرتاتی میتواند برای ۱۲سپتامبر داشته باشد؟ طبیعتا اگر ۱۱سپتامبر نبوده است، ۱۲سپتامبری هم نبوده است، وقتی میگویند هولوکاست مظلومنمایی یهودیان را تبلیغ میکند و حقیقت نداشته است، پس مظلومنمایی آنها نیز نباید باشد، از آن طرف ۱۱سپتامبر نبوده پس ۱۲سپتامبر هم کذب است، من نمیدانم آینده چه اتفاقی خواهد افتاد. از فردا خبرگزاری فارس و ایرنا و رجا نیوز، در خبرهایشان راجع به ۱۱سپتامبر مثلا مینویسند حادثهی ساختگی ۱۱سپتامبر و همهی اینها را در خبرهای گذشتهشان هم کپی پیست میکنند و بعد طبیعتا وقتی کتابی با ایدهگرفتن از این اتفاق بزرگ میآید طرح جلدش را انتخاب کند، طرح تبلیغاتش را دارد و از آن طرف یکی از داستانهایش نیز بر همین اساس است. مشخص نیست سرنوشتش چه میشود. ۱۱سپتامبر بزرگترین حادثهی زندگی من بود، زیرا هنگامی که شبکهی خبر داشت تصاویر آن را نشان میداد، از شب تا صبح بیدار ماندم و یکییکی هواپیماها را میدیدم و نمیدانستم چه وقت میخواهد تمام شود. آن موقع به آن صورت نه اینترنت پرسرعتی در ایران بود و نه یوتیوبی در ایران جا افتاده بود، پس مجبور بودی هرچه که شبکهی خبر نشان میدهد ببینی، آنهم به دلیل اینکه ابهت آمریکا مثلا زیر سوال رفته بود، خیلی قشنگ منعکس کردند. بازتاب این قضیه در ایران مثل دیگر جاهای دنیا بود و قبول داشتند که این یک فاجعه است. اما الان وقتی آقای احمدینژاد میآید این را مطرح میکند، دنبال اهداف احمدینژادی خودش است، حالا آن وسط، بقیه هم باید تابع ایشان باشند حتی کسانی که از این به بعد هم میخواهند ۱۱سپتامبر را تایید کنند، ممکن است عدهای خیلی راحت بگویند که بله ما هم در این قضیه شک داریم.
من نمیتوانم بدون اینکه مدرک مستدلی داشته باشم، بگویم به دلیل اینکه آقای احمدینژاد گفته است ۱۱سپتامبر ساختگی است، پس ساختگی است و من غلط کردم، کتابم را پس میگیرم روی جلد آن هم عکس واتو واتو میگذارم. یعنی تو با این شرایط فکر میکنی بهزودی برای چاپ جدید کتابت حتما باید عکس واتو واتو بگذاری دیگر؟ با توجه به اینکه در چاپ اول کتابم مسائلی مطرح شده است، من اصلا دنبال چاپ دوم نیستم، زیرا میدانم یا چاپ دوم نمیگیرد یا آن را قیچی میکنند، اما در هر صورت میدانم که طرح جلد کتاب را نمیتوانم بگذارم، داستان را باید کمی تغییر دهم. خودتان میدانید وقتی که گفته شد هولوکاست ساختگی بوده است، هر کسی در ایران در مورد هولوکاست حرفی زد، سریع با او برخورد کردند، سانسور کردند، نگذاشتند حرفش را بزند و خبرگزاریها و سایتها مطلبی منتشر نمیکردند و میگفتند این مخالفت با آقای احمدینژاد است. ما نباید گمانهزنی کنیم زیرا به ما ربطی ندارد، کسی نباید در مسائل داخلی ما دخالت کند، خبرنگار خارجی را به زندان میاندازند ولی از آن طرف وقتی نوبت خودشان میرسد در مورد همهچیز و همهی کشورها اظهار نظر میکنند. به اعتقاد من وقتی آقای احمدینژاد این حرف را زده است، دو هدف را پیگیری میکند، یکی مظلومنمایی است که آن موج منفی که علیه او راه افتاده است و در خارج از کشور، دختران و پسران دنبال محافظهای او در خیابانهای نیویورک میافتند، شعار میدهند و فیلم میگیرند، در یوتیوب میگذارند، از آن طرف به سردر سفارتها رنگ سبز میپاشند، شخص سفیر درگیر میشود و پلیس ضدشورش وارد عمل میشود. اینها همه به احمدینژاد برمیگردد که آن سخنرانی تاریخی در دانشگاه کلمبیا هم در پروندهاش ثبت شده است. از آن طرف میآید با مظلومنمایی این هدف را دنبال میکند که اگر دفعهی دیگر به نیویورک رفت، به دیدار خانوادههای قربانیان جنگ افغانستان برود، در واقع میخواهد دل یک گروه کوچک را به دست بیاورد که وقتی به آمریکا میرود تصاویرش را بگیرند، در ۲۰:۳۰، واحد مرکزی خبر، جام جم، پرس تیوی و اینها نشان دهند و بگویند بله، وقتی احمدینژاد به آمریکا رفت گروهی از آمریکاییها در حمایت از او آنجا بودند و یک عدهای هم مخالف بودند.
فقط به دنبال رای جمع کردن است و هنوز به دنبال رای میگردد، حالا شده رای آمریکاییها و فقط هم برای فریب افکار عمومی خارجی است زیرا برای مردم ما اهمیتی ندارد ۱۱سپتامبر واقعی بود یا نبود زیرا مشکلات بیشتری در زندگی، مسائل کاری و مسائل سیاسی کشور خود دارند. اما برای یک آمریکایی خیلی مهم است، احمدینژاد هم وقتی در جمع کارکنان سرویس اطلاعاتی ایران میآید، از یک طرف میگوید وزارت اطلاعات ایران پاکترین نهاد اطلاعاتی جهان است، هر کسی هر جای دنیا چنین جملهای را راجع به سازمانی بشنود، کنجکاو میشود که یعنی چی؟ یک رییس جمهور آمده گفته است ما پاکترین هستیم، بعد از آنطرف بگوید سناریوی ۱۱سپتامبر بسیار پیچیده و امنیتی بود، به هیچ چیز هم اشاره نمیکند و هیچ مدرکی رو نمیکند، تنها حرفی میزند زیرا هر چه، حتی اگر روی هوا بگوید نیز مشتری دارد. هر چه که به ذهنش میرسد یا دیگران میگویند را مطرح میکند، همینطور شد که وقتی جنبش سبز در خیابان بودند عکس او روی صفحهی اول یاهو آمد، قبل از آن حتی زمان هولوکاست نیز این اتفاق نیافتاده بود. احمدینژاد برای هدف گرفتن نظر مثبت در خارج کشور، آمریکا را نشانه رفت تا دوباره تعریف کند این ماشینهای سیاه که من در آنها نشسته بودم و رد میشدیم دختری گفت این محمود است، این دفعه که بین سپاهیها صحبت کند میگوید ۴ دختر بودند که میگفتند این محمود است. وقتی به جنبش سبز میگویند «سران فتنه»، حتی گروهک جندالله را «جندالشیطان» مینامند، وقتی در خبرگزاری این کار را میکنند آنگاه خبرنگار خارجی یا ایرانی که جندالله را در اینترنت جستجو میکند، با مشکل روبهرو میشود. کسی نیست بگوید تو داری فرمت را تغییر میدهی، یعنی جندالله به جندالشیطان تبدیل شده است؛ با این کارت داری برای خودت ادبیات خلق میکنی.
یعنی آن سردبیر خبری شعور آن را ندارد؛ فقط برای آنکه برای مدیران دولتی و احمدینژاد حرفی برای گفتن داشته باشد و بگوید ما به جندالله جندالشیطان گفتهایم، اصول خبرنگاری و رسانه را زیر سوال میبرد. چیزی را که به درد مملکت میخورد را مطرح نمیکند، دنبال هدف خودش است و خودش را توجیه میکند. پس به نظر تو آقای احمدینژاد با در نظر گرفتن بازار مصرف داخلی، دارد بازار بینالمللی ایران را از بین میبرد؟ آقای احمدینژاد بازار داخلی را کاملا از دست داده است و درصدد این است که تفکرات خود را صادر کند، یعنی وقتی در ایران نمیتواند دل کسی را به دست بیاورد، پس سعی میکند در دنیا خودش را توجیه کند. به همین دلیل بود که وقتی ایشان به اهواز رفت، یک دفعه یک شال سبز روی دوش خودش انداخت و هنگام سخنرانی هم شال سبز را داشت. هدف او این بود که آن خبرنگار خارجی که شال سبز را تا آن هنگام نشان ایستادگی در مقابل احمدینژاد، آزادیخواهی، جنبش سبز و موسوی میدید، یک دفعه ببیند خود احمدینژاد هم آن را دارد یعنی اگر فردا دوباره شال سبز دید، فکر نکند که اینها مخالف احمدینژاد هستند. آقای احمدینژاد فقط راجع به مسائلی صحبت میکند که برای خودنمایی است و هیچ سودی نه برای ما و نه برای دنیا دارد، فقط آقای احمدینژاد مطرح میشود، میتواند خودش را خبرساز کند، اما نه به این دلیل که مثلا با تقلب در انتخابات پیروز شده است، به این دلیل که کسی است که ۱۱سپتامبر را زیر سوال برده است. اخیرا یک فیلم اکشن در تهران اکران شد که هنر پیشهها و خوانندگان زیرزمینی در مراسم نخستین نمایش آن شرکت کرده بودند، از طرفی تیپها و لباسهایی که میدیدیم اصلا چیزی نبود که از حوادث و شلوغیهای انتخابات قابل انتظار باشد. ذهن هنرمند از این قضایا پاک شده است، گفته است ما باید نان بخوریم، جلوی دوربین برویم، مطرح شویم و مصاحبه کنیم. دو روز دیگر هم مردم میگویند رای برده شد، این خورده شد، مهم نیست و ما باید زندگیمان را بکنیم. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
فرورتیش همیشه طنزنویس محبوب ما که روزها و لحظه هامان را با شرق و هم میهن گذراندیم میماند, چه داخل ایران باشد چه خارج ایران. مهم این است که باشد و بنویسد
-- رضا منصور ، Mar 17, 2010این آقا تا تو ایران بود گاهی مجیز احمدی نژآدرا هم میگفت همچین که پاشو بیرون گذاشته دل شیر پیدا کرده؟
-- فرشته ، Mar 18, 2010خیلی هنر کرده والا