عشق، سوءظن و دیکتاتوری
ناتالی لشنکو برگردان: ونداد زمانی
دو روز بعد از آنکه رمان «پارانویا» بر روی قفسه کتاب فروشیهای پایتخت «جمهوری بلاروس» قرار گرفت به شکل مرموزی نایاب شد.
فروشندگان و متقاضیان کتاب نیز جواب مشخصی برای این حادثه ندارند. گویی اصلا کتابی با این نام، توسط «ویکتور مارتینوویچ» نوشته نشده است.
ولی رمان «پارانویا» در واقعیت وجود دارد و رسما در مسکو به زیر چاپ رفته و توسط انتشاراتی معروف (آسترال س.پ.ب)، به بازار کتاب فروشیهای پایتخت بلاروس «مینسک» فرستاده شده و با وجود ناپدید شدن نسخههای چاپی، با سرعت تمام در دنیای اینترنت، در حال تکثیر میباشد.
«پارانویا» رمانی است در باره رابطه عاشقانه و زیبای یک زن و مرد در درون یک حکومت دیکتاتوری. اما در موازات آتش عشقی که در پیشزمینه داستان، خوانندگان را به تپشی داغ و جذاب سمت و سو میدهد در لایههای درونیتر قصه، نویسنده داستان، تصویر بدیمن و سیاهی را از رژیم زورگو و انحصارطلب خلق میکند که تمام وجودش آکنده است از احساسات منجمد شده، واقعیتهای دستکاری شده و نامانوس.
توهماتی که رژیم دیکتاتوری در جامعه ایجاد کرده است از چنان قدرت تاثیرگذاری برخوردار است که شهروندان مملکت قادر به تفکیک بین اوهامات بمباردمان شده و حقیقت نیستند.
آنها نمیتوانند تشخیص دهند که کدام یک از افکار ترسناک و نگران کننده، ساخته ذهن خودشان است و کدام آن ساخته و پرداخته حکومت است.
دولتمردان بلوروس بی دلیل نبود که سراسیمه دستور جمعآوری و انهدام رمان فوق را در دستور کار خود قرار دادند با وجود آنکه، قدغن کردن رمان «پارانویا»، بزرگترین ضربهای است که رژیم مدعی مردمداری به ناچار به آن تن داد.
همه انرژی دولت کنونی بلاروس، که به شکل فوقالعادهای از حمایت مردمی دم میزند، در این نهفته است که از اعتماد بین خود و مردم نکاهد وبه همین خاطر با همه خرابی که جمعآوری کتاب برایش داشت نتوانست به مردم اجازه خوانده شدن رمان را بدهد.
دولت دیکتاتور بلوروس که شدیدا مشغول تحمیل دروغ بزرگ آماده سازی کشور برای پیوستن به اروپا است در تفاوتی آشکار با دولت دیکتاتوری درون قصه « پارانویا» رودررو میشود.
حکومت درون قصه سرشار است از دغدغه های غیر قابل کنترل، حکومتی که تلخ و منزوی گشته است. این نوع حکومت در تقابل آشکاری در برابر دولت واقعی بلاروس قرار میگیرد که از شادابی و انرژی بیکرانش برای پیوستن به جهان آزاد میگوید.
رمان « پارانویا» تصویری صمیمی و حقیقی میدهد ازشخصیتهای ساکن در دیکتاتوری که در فضای متوهم و بسته حتی قضاوت خود را نیز به زیر سوال میبرند.
مردمان خلق شده در داستان« پارانویا»، در حکومت سوسیالیستی پیشین، قادر بودند با تا با وانمود کردن از اینکه آدمهای بیخطری هستند به زندگی ادامه دهند ولی در حکومت دیکتاتوری داستان، همه چیز در هاله غلیظ سوظن قرار گرفته است تا آنجا که مرز بین واقعیت و توهم برای مردم مخدوش میگردد.
رمان فوق با چیره دستی تمام به این مضمون پرداخته است که بقای یک رژیم دیکتاتوری، در داشتن پلیس امنیتی خشن نیست بلکه در داشتن شهروندانی است که استقلال شخصیتیشان دستخوش توهم شده است.
ویکتور مارتینویچ
به عبارتی، نویسنده جوان ویکتور مارتینویچ، ادعا میکند که برنده انتخابات سیاسی در درون جعبههای آرا شکل نمیگیرد بلکه در درون شعور افراد جامعه نقش میپذیرد.
دولت رسمی بلاروس با قدغن کردن کتاب پارانویا اشتباه بزرگی کرده است و به دام هدف اصلی رمان «پارانویا» در غلتیده است.
ادبیات بلاروس ثابت کرد که دارای ذهن مستقلی است و در همهمه تبلیغاتی رژیم دیکتاتور، از استقلال فکری برخوردار شده است و دیر یا زود هویت مستقل خویش را به درون صندوقهای رای خواهد کشاند.
پانوشت:
Short biography of the author:
Victor Martinovich was born in Belarus in 1977. In 2008 he received his PhD in the History of Art. At the present time he works as a guest professor of Lithuanian universities, combining a teaching job with working as an editor of one of the Belarusian daily periodicals. Victor Martinovich speaks English and French. He loves cinema and knows it well due to his experience as a film critic.
این مطلب ترجمهای است از: Natalia Leshchenko, Belarus: love and paranoia, Open Democracy, 15 January 2010
|
نظرهای خوانندگان
fortunately Iranian past that era that their government could confuse them.
-- Rahim ، Jan 23, 2010من رمان را نخوانده ام ولی منتظر ترجمه اش به زبان فرانسوی هستم . کنجاوشده بودم که بدانرزوم دیگران چه چیزی در باره رمان پارانویا گفته اند. سایت زیر داستان را با مزرعه جورج اورول مقایسه کرده و پیشنهاد فیلم شدن انرا هم داده است.
-- آرزو ، Jan 25, 2010http://market.poff.ee/est/bookstofilms/paranoia