خانه > پرسه در متن > ادبیات جهان > من میتوانم یار دلخواهم را مجددا بدست آورم! | |||
من میتوانم یار دلخواهم را مجددا بدست آورم!ونداد زمانینکته قابل اشاره این است که ادبیات داستانی و رماننویسی در زمانی که داستان عاشقانه فانتامینا به چاپ رسید، سال ۱۷۲۴، هنوز سالها از خلق داستانهای رئالیستی که ریچاردسون با داستان «پاملا» در ادبیات انگلیسی پایهگذاری کرد دور بود. برای همین تکنیکهایی که «هیوود» در فانتامینا به کار میبرد در نوع خود سنتشکنی را تمرین میکرد که پیش از آن سابقه نداشت.
داستانهای نوشته شده قبل و همزمان این نویسنده، معمولا به فانتزی نزدیک بود؛ قهرمانان معمولا شاهان، درباریان و شوالیهها بودند و ماجراهای آنها، معمولا داستانهای بیسر و تهای مملو از جادو و حوادث غیرقابل باور با سر انجامهای یکنواخت بودند. نویسنده داستان فانتامینا با قرار دادن قهرمان زن قصه، در نقش تصمیمگیرنده و کسی که کنترلکننده حوادث و ماجراهای ایجاد شده ناشی از تصمیم مستقل یک زن است، در حقیقت نقش همیشگی یک مرد را به فانتامینا میدهد. خانم «هیوود»، با دقت و ریزبینیای خاص، تمام دغدغههای روحی قهرمان قصهاش را ضبط میکند. به عنوان مثال از احساسات فانتامینا در نقش روسپی میگوید وقتی که بعد از فریب مرد دلخواهش او را به امید دیدار بعدی تشنه رها میکند: «مرد مغموم به خانهاش میرفت تا خود را در احساسات کامیاب نشدهاش غرق کند و فانتامینا سراسیمه به سمت صندلی تابدار خانهاش میرفت تا با خوشایندی تمام اعمال خود را مرور کند.» (صفحه ۲۶۱) خانم «الیزا هیوود»، سه نوع لباس مبدل به قهرمان اصلیاش، فانتامینا میپوشاند؛ یک روسپی، یک خدمتکار و یک بیوه. در حقیقت این سه زن، سمبل سه نوع از زنان محرومی هستند که در جامعهی انگلیس اوایل قرن ۱۸ حضور دارند. خانم هیوود با دادن آزادیهای معمول ولی مردانه عصر خود به فانتامینا، فرصت مستقل و شکوهمندی را برای زنان خلق کرده است. اعمالی نظیر حق انتخاب یار دلخواه، تهیه تدابیر جهت آشنایی برای جذب یار مورد علاقه، امکان تهیه و اجاره محل ملاقات دو نفره و از همه مهمتر اینکه این بار، فانتامینا به عنوان یک زن در جستجوی بهرهوری جنسی است. این موضوع، داستان را به یک متن تابو شکن تبدیل کرده است. هنوز مدت درازی از رابطه آتشین فانتامینا و مرد مورد علاقهاش نگذشته که او حس میکند مرد دلخواهش به تبع فرهنگ مردسالار جامعه، فیلش یاد هندوستان خواهد کرد و در تلاش برای یافتن یک رابطه جدید خواهد بود. به خصوص زمانی که مرد میبایست برای تجارت و کار به یک شهر نه چندان دور برود. فانتامینا بلافاصله و به سهولت تمام به شهر کوچک «بعث» میرود تا یکبار دیگر مرد مورد علاقهاش را در هیبت «سیلیا»، خدمتکار یک مسافرخانه به چنگ آورد. مدتی آتش رابطهشان آنطوری که فانتامینا میخواهد گرم است، ولی مرد باید به شهر خودش برمیگشت و بالتبع قهرمان زن قصه نیز باید به این رابطه پایان میداد. فانتامینا برای بار سوم در نقشی جدید، به عنوان یک زن بیوه در برابر کالسکه مسافری مرد قرار میگیرد و با لحن و لهجه و حتی آرایش جدید در مسیر برگشت همسفرش، او را به دام خویش میاندازد. «مویش را که در دو دفعه قبلی رها شده بر روی شانههایش بود کاملا تغییر داد. این بار موهایش را محکم از پشت جمع کرد و لباس موقر ولی مرتب یک بیوه زن را بر تن کرد.» (صفحه ۲۷۵) فانتامینا هر چند در پایان داستان درون ماجرای درهم کلاف شده برای حفظ نقشهای سه گانهاش گیر میکند و به دختری مجرد ولی حامله تبدیل میشود؛ ولی پایانی کاملا سنتشکن مییابد. مادر که از سفر برگشته به کمکش میشتابد، فانتامینا به سلامت بچهاش را به دنیا میآورد و پس از رویارویی با پدر بچه و فاش شدن رازش، به ازدواج با او تن نمیدهد؛ چون میداند که: «او فرق زیادی با مردهای دیگر ندارد و مثل بقیه وقتی زنی را تصرف کنند میل آتشینشان پس از مدت کوتاهی فروکش خواهد کرد.» (صفحه ۲۸۶) خانم هیوود حتی تنبیه زیادهرویهای قهرمان قصهاش را به عهده زنان گذاشته است و خبری از دخالت پدر خانواده نیست. برای حفظ آبروی خانواده اشرافی هم، فانتامینا مدتی را باید در مدرسه مذهبی دور از شهر طی کند تا آبها از آسیاب بیفتد. داستان «فانتامینا» روی وب بخش نخست: • «ای زنهای فراموش شده؛ روش من را بکار ببرید» |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
مرسی رادیو زمانه... مقاله خیلی خیلی خیلی جالبی بود.
-- m.sh ، Nov 16, 2009در یک نوع دیگر از نقد داستان ، فانتامینا به سمبل فانتزی جنسی مردان ربط داده شده است. گفته شده که نویسنده داستان آرزوی مردان رابه تصور در آورده وقتی سه زن مظلوم ولی با انرژی جنسی مثل فاحشه، خدمتکار هتل و زن بی شوهر را برای فانتامینا در نظر گرفته. نکته مهم این است که مردان به هرحال فانتزی جنسی به همه زنها دارند و فرقی نمی کرد نویسنده چه نوع زنی را انتخاب می کرد...
-- سمیرا ، Nov 16, 2009«داستانهای نوشته شده قبل و همزمان این نویسنده، معمولا به فانتزی نزدیک بود؛...ماجراهای آنها، معمولا داستانهای بیسر و تهای مملو از جادو و حوادث غیرقابل باور با سر انجامهای یکنواخت بودند.»
-- بدون نام ، Nov 16, 2009آره،آره؛خیلی بی سر و ته بودند.لابد همه کسانی هم که درباره ارزش فانتزیا در ادبیات نوشتند چیزی حالیشون نمیشده.اصلأ هر داستانی که نرود سر اصل مطلب(سکس آزاد)بی ارزش و یکنواخت است