خانه > پرسه در متن > ادبیات ایران > حالا حکایت عمران صلاحی است | |||
حالا حکایت عمران صلاحی استپیمان برنجیتازهترین کتاب از مجموعهی «تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران» به کوشش محمد هاشم اکبریانی توسط «نشر ثالث» با عنوان «عمران صلاحی» به تازگی منتشر شد. گفت و گوی این کتاب را کیوان باژن به عهده داشته و نسبت به سایر مجلدات، این مجموعه از ضعفهایی رنج میبرد. اساس این کتابها بر کنجکاوی در احوالات شخصی یک چهرهی مشهور و نامی ادبیات معاصر دور میزند، چه در زمانی که شخص در قید حیات نیست مثل: هدایت و گلشیری و بهرنگی؛ از سری های اول این مجموعه، و چه زمانی که وی در قید حیات است و خود میتواند پاسخگوی سوالها و ابهامات احوال و آثارش باشد.
دفترهای قبلی این مجموعه که شاخصترین آنها، گفت و گو با لیلی گلستان است و دیگری گفت و گو با محمد شمس لنگرودی در نوع سوالها، علیرغم اینکه پرسشگران به اصول مصاحبه وفادار مانده بودند از جذابیت در تیپ سوالهای ثانویه استفادههای بسیاری بردند و مصاحبه شونده را به حس و حال برده، خود از آن دریا نهنگ خویش به صید زدند. عمران صلاحی، شاعر و طنزپردازی که در نوشتار آدم بسیار طنازیست در گفت و گو با باژن به طور مکانیکی و انگار به اجبار به سوالها پاسخ میدهد. عمران به گواهی سالهای نشریه «دنیای سخن» و صفحهاش که عنوان «حالا حکایت ماست» را داشت، در نوشتن بسیار تیزهوش و دانا بود. اما بر عکس در مراودات حضوری بسیار خجول و کمحرف بود که گفت و گو با وی شگردهای خاص خود را داشت که متأسفانه در این کتاب از این شگردها خبری نیست و گفت و گو به حس و حال منجر نمیشود و همه چیز در حد بیرون کشیدن اطلاعات صرفاً تاریخی از زبان اوست. در این کتاب هیچگاه ما به حوزهی تحلیل و نظرگاه شاعر دربارهی شعر و شاعری نمیرسیم و این ایراد است برای مجموعهای که قرار است ماندگار شود و بماند برای ثبت در تاریخ. شاید همچون عمران صلاحی فرصت آخر باشد برای حرف زدن منسجم و یکپارچه در همهی حوزههای فکری یک شاعر یا داستاننویس که جای این نوع پرسشها در این مجموعه خالی است. از دیگر ضعفها از جمله تکرار بعضی از مبحثها در هر دوره که بگذریم، نفس جمعآوری اینگونه کارها ستودنی است و جای تقدیر دارد و دقت و حرفهایتر بودن در مجموعههای دیگر از انتظاراتی است که از این مجموعه و دبیر آن میتواند داشت.
از ضعفها حرف به میان آمد و به نقطه قوتها پرداخته نشد که البته دو مبحث پرویز شاپور و بیژن اسدیپور از زبان زندهیاد عمران صلاحی در این مجموعه بسیار بکر است و گوشههای نهفتهای از این دو تن را آشکار میسازد؛ مخصوصاً درباره پرویز شاپور و این تکه از زبان عمران که میگوید: «من از معدود کسانی هستم که با سابقهی ۳۳ سال دوستی با شاپور، هیچوقت حتی یکبار و یک کلمه دربارهی فروغ از او سوال نکردم. آخر خیلیها شاپور را میخواستند فقط به خاطر فروغ. ولی من شاپور را فقط به خاطر خودش میخواستم. به خاطر همین مطلقاً دربارهی فروغ از او سوالی نمیکردم.» او در ادامه میگوید: «شاید علت تداوم دوستیمان هم، این مسأله بود. فقط گاهی ـ بعضی شبها ـ خودش چیزی میگفت دربارهی فروغ که البته گفتنی نیست که بخواهم بگویم. فقط این را میتوانم بگویم که شاپور تا آخرین لحظه حرمت فروغ را حفظ کرد و از او با احترام یاد میکرد. گاهی به سلامتی فروغ اقداماتی هم میکرد! میخواهم بگویم چیزی اگر میخورد به سلامتی او میخورد. در حالی که او وجود نداشت...» |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|