خانه > پرسه در متن > نويسندگان > «با تقسیمبندی ادبیات، به زنانه و مردانه مخالفم» | |||
«با تقسیمبندی ادبیات، به زنانه و مردانه مخالفم»اختر قاسمیچندی پیش مهشید امیرشاهی، نویسنده بهنام ایرانی ساکن فرانسه ضمن سفری به آلمان در دو شهر مونستر و کلن برنامه داستانخوانی داشت.
دو رمان «در حضر» و «در سفر» از آثار مشهور او هستند. رمان «در حضر» روایت تاریخی و طنزآمیزی از انقلاب ملتیست که شیرجه وارد سیل عظیمی شدهاند که نمیدانند به کجا خواهند رفت؟ و در رمان «در سفر»، ملتی که آثار ویرانی این سیل را در سفر و یا در تبعید، بهدنبال خود کشیدند و نیاز به مرهمی بر روی زخم خود دارند ولی گویی هر کس انتقام این زخم را از زخمی دیگر می خواهد بگیرد. رمانهای «درحضر» و «در سفر»، صفحات تاریخ نسل ما را بهخوبی تصویر میکند و خواننده نه تنها بسیاری از شخصیتهای اطراف خود، که حتی بارها و بارها خود را در آینیهای که در حضر و در سفر برای او ساختهاند می بیند. آینیهای که نه از جیره و نقره، بلکه از کلمات درست شده است. سخت کوشی مهشید را در تصویر سازی شخصیت اصلی کتاب می بینیم. مهشید امیرشاهی خالق رمان «مادران و دختران»، رمانی که تصویری واضح از زندگی زنان ایران بعد از مشروطیت را به خواننده میدهد خالق داستانهای کوتاه نیز هست. او چند کتاب هم ترجمه کرده که از جمله یکی هم کتاب «یکرنگی» نوشتهی شاپور بختیار است. شاپور بختیار در مقدمه کتاب در باره مهشید امیرشاهی مینویسد: «ترجمه کتاب مدیون همت خانم مهشید امیرشاهی ست. ولی این اولین دین من نسبت به ایشان نیست. در زمانیکه جنون دسته جمعی، ملیونها ایرانی را از بغض فساد رژیم سابق فرا گرفته بود، او بود ـ و فقط او بود ـ که در آن بحبوحه درمیان «اهل قلم» که خود را روشنفکر و تیزبین میدانند، جرات کرد و نوشت: "چرا کسی از بختیار دفاع نمی کند؟" من خانم مهشید امیرشاهی را نمیشناختم و هرگز او را ندیده بودم، حتی نوشته مذکور را هم یک سال بعد در پاریس خواندم.» مهشید امیرشاهی، بهدنبال موجهای اجتماعی نرفت و هیچوقت خود را در چهارچوب ایدئولوژیهای راست و چپ مهار نکرد. در همین رابطه رضا مقصدی شاعر ایرانی در پیشگفتار برنامهی او در کلن گفت: «مادرش مولود خانلری وابستگیها و دلبستگیهایی به جریان چپ دارد و پدرش آدمی سخت محافظه کار است که با چپ میانهای ندارد. او همواره خود را از هر ایدئولوژی دور نگه میدارد اما به همهی گوشه و کنارهای فکری زمان خود سرک میکشد تا بتواند اندوختههای لازم برای آفرینش خلاقهاش داشته باشد...» مهشید امیرشاهی از جمله اولین نویسندگان ایرانی بود که برای دفاع از آزادی بیان و قلم تلاش کرد و بر همین اساس بود که از همکار نویسنده خود سلمان رشدی دفاع کرد.
با مهشید امیرشاهی چندین سال پیش که برای یک پروژه عکاسی به فرانسه و نزد او رفته بودم رفتم بیشنر آشنا شدم. او زنی بسیار مهربان و مهماننواز و در عین حال بسیار جدی و سختکوش است. طنز عجیبی در گفتارش دارد. او سمبل جدی یک زن روشنفکر ایرانیست که دهههای آغازین تمدن نوین ایران را تجریه کرده و با پشتکار و تیز هوشی خوب از آن بهره گرفته است. در اولین جلسهی داستان خوانی او در کلن، حدود ۲۵۰ نفر شرکت کردند و این برای ما ایرانیان که در این شهر اقلیتی کوچک هستیم استقبالی بسیار چشمگیر بود. دیدار دوم او بعد از سه سال باز هم موفق بود؛ و حال این بار برای بار سوم مهمان ایرانیان کلن بود. دیدار و جلساتی که با همت پروانه حمیدی در کلن، و شقایق کمالی در مونستر برگزار شد. سالن «تاترهنر» در منطقه «ارنفلد» در کلن پر از جمعیت بود. ابتدا رضا مقصدی شاعر ایرانی ساکن این شهر سخنانی ایراد کرد. رضا مقصدی با بهره از هنر خود، شعری بسیار زیبا در باره مهشید گفت که به راستی توصیف اوست: در زمانی که من از فاصلهها دلگیرم بعد از سخنان رضا مقصدی که با استقبال شرکت کنندگان مواجه شد؛ مهشید امیرشاهی همانند همیشه با چهره ای بسیار آراسته و خندان به روی صحنه آمد و برنامه اش را شروع کرد. او چند فصل از مجموعه چند جلدی مادران و دختران را خواند: از جلد اول: عروسی عباسخان، بخش معروف حمام زنانه را خواند. این بخش را نویسنده یکی از زنانهترین بخشهای کتاب میداند. در بخش دیگر امیرشاهی با شیرینی خاص خود خطاب به مردان حاضر در سالن گفت: این بخش کمی مردانه است تا اینطور نباشد که فکر کنید ما فقط به زنان پرداختیم. او در این بخشی از کتاب «دده قدمخیر» را خواند. و سپس بخشی از جلد چهارم کتاب مادران و دختران را بهنام «حدیث نفس مهر علیا» که هنوز به چاپ نرسیده است.
جلد چهارم رمان مادران و دختران زندگی کنونی زنان را تصویر می کند. زنانی که ناخواسته دیار خود را ترک کردهاند ودر تبعید و مهاجرت به سر میبرند. پاریس محل زندگی شخصیتهای داستان است. بنا به گفتهی نویسنده، جلد چهارم رمان «مادران و دختران» به زودی چاپ خواهد شد. در آخرین قسمت از داستان خوانی طنرهایی کوتاه از داستان های سوری خوانده شد. او ابتدا در مورد طنز صحبت کرد و طنز را به دو نوع روزنامه ای و دائمی تقسیم بندی کرد. مهشید امیرشاهی گفت: طنز روزنامهای طنزیست که در همان دوره که گفته می شود معتبر است و یا به اعتبار طنز نویس مدتی باقی میماند؛ ولی وقتی واقعهای که طنز در مورد آن گفته شده از بین می رود و یا شخص طنزگو از بین میرود؛ آن طنز هم از بین میرود. او اضافه کرد: طنز دائمی، طنزیست که هیچ ارتباط وجودی با بهوجود آورنده طنز ندارد و قائم به ذات است و هر وقت بهیاد آورده شود خنده آور است. طنز روزنامهای در ایران از دوران مشروطیت شروع شد. در آخر جلسه مهشید امیرشاهی به سوالات شرکت کنندگان پاسخ داد. از او در مورد اینکه آیا به ادبیات معاصر درون ایران آشنایی دارند سوال شد و اینکه آیا به مرزبندی بین ادبیات داخل و خارج از کشور معتقد است یا نه؟ مهشید امیرشاهی در پاسخ گفت: «اطلاع دارم که درایران کتاب خیلی چاپ میشود و تعدادی هم به دستم میرسد که بخوانم. ولی متاسفانه من آشنایی چندانی ندارم چون وقت زیادی ندارم تا بتوانم دنبال کنم. در مورد مرزبندی ادبیات برون و درون ایران هم راستش من با هر نوع تقسیمبندی که غالبا هم کاذب است مخالفم. مثل تقسیمبندی ادبیات زنانه و مردانه!. این درست مثل این است که بگویید هنرمندانی که چپ دستاند و نویسندگانی که راست دست هستند! نوشتهای که خوب نوشته شده باشد به خالق آن هم نویسنده میگویند. در مورد ادبیات اینترنتی و وبلاگنویسی از او سوال شد. در این مورد گفت: «متاسفانه وقت اینکه وبلاگ بخوانم را ندارم ولی معتقدم هر چیزی که در هر دوره ای بهوجود بیایید ضرورت همان دوران است و وبلاگنویسی هم خوب است و هیچ صدمهای به کتابهای چاپی نمیزند. درست مثل زمانی که عکاسی بهوجود آمد و خیلیها فکر کردند عمر نقاشی به پایان میرسد، در حالیکه چنین چیزی نبود. جلسه تا ساعتی مانده به نیمهشب ادامه داشت و بعد از پرسش و پاسخ به اتمام رسید. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
خانم امیرشاهی نه تنها نویسنده ارزشمندی بلکه زنی بسیار شجاع و صریح هست. من بخاطر این شهامت و شجاعتش تحسین اش می کنم و براش احترام قائلم. واقعا در آن زمان که تب انقلاب همه را گرفته بود و کمتر کسی متوجه حساسیت شرایط شد و آنهائی هم که شدند جرأت نکردند که نظرشان را ابراز کنند چه رسد به اینکه بخواهند از بختیار حمایت کنند، ایشان تنها کسی بود در بین صاحب قلم ها که فریاد برآورد و هشدار داد و آن مقاله را نوشت که: چرا کسی از بختیار حمایت نمی کند؟! حالا بعد از سی سال خیلی ها تازه دارن می فهمن ...
-- کتایون ، Oct 2, 2008خانم امیرشاهی
-- همایون ، Oct 3, 2008ادبیات را می شود به لحاظ گوناگون مورد تقسیم و بررسی قرار داد. کلاسیک و مدرن، زنان و مردان، غرب و شرق و چپ و راست پس ادبیات چپ دست ها و راست نویس ها هم می تواند موضوعی برای بررسی و پژوهش باشد، اینطور نیست؟
بگذریم از شما چند سئوال دارم: نانا زولا کیست؟ لیله کوهی از کی پیدایش شد؟ و چطور شد که سرانجام شما از جشنواره تیرگان سر درآورید؟
با احترام در انتظار پاسخ شما هستم
دوست عزیز آقای همایون
-- پروانه ، Oct 6, 2008ادبیات را می توان به ادبیات طهارت بگیران وطهارت نگیران هم تقسیم کرد ونه تنها شرق وغرب بلکه شمال و جنوب والی آخر.
ولی درمورد سوال هایتان: لطفا آنها را به فارسی ترجمه کنید که ما فارسی زبانان هم بفهمیم.
مهشید امیرشاهی خدای بانوی زبان فارسی است ولی شک دارم که اگر هم گذارش به این سایت بیفتد؛ زبان شما را بفهمد.
آقای همایون لطفا برای من بنویسید که حضور خانم امیر شاهی در جشنواره تیرگان چه اشکالی داشته که شما اینگونه مطرح کرده اید!!!!!
-- شقایق کمالی ، Oct 7, 2008خانم پروانه حمیدی بنده نظر شما را در مورد ادبیات طهارت بگیران نپرسیده بودم، گمان می برم که بیشتر این شما هستید که بایست حرفهایتان را برای اهالی ادبیات ترجمه کرد.
-- همایون ، Oct 7, 2008خانم شقایق کمالی با شما هم بحثی ندارم چرا که شما را نمی شناسم و دلیلی ندارد با فردی ناشناس وارد بحث شوم، سئوال من مستقیماً از شخص خانم امیرشاهی بود و نظر شما اگر لازم شد از شما مستقیماً خواهم پرسید.
خانم امیرشاهی توانایی و شجاعت پاسخ گویی ندارید مثل همیشه سکوت کنید. توجه داشته باشید که خورشید یا ماه پشت ابر پنهان نمی ماند.
آقای همایون شما از من نظر نخواسته بودید ولی اجازه بدهید من هم نظر خودم را بگویم مگر خانم امیرشاهی ازشما نظر خواست.
-- پروانه ، Oct 9, 2008شما ادبیات را به ادبیات چپ دست ها و راست دست ها تقسیم می کنید من هم به ادبیات طهارت بگیران و نگیران. فکر نمی کنم تقسیم بندی من خنده دارتراز تقسیم بندی شما باشد.
درضمن شما چون خانم شقایق کمالی را نمی شناسید جواب ایشان را نمی دهید؛ به چه دلیلی خانم امیرشاهی باید جواب شما را بدهد
اینکه می نویسید مهشید امیرشاهی توانایی وشجاعت پاسخ گویی را ندارد هم نشانه ... است چون مهشید امیرشاهی ازجوانی ثابت کرده است که هم توانایی وهم شجاعت حرف زدن را دارد منتهی باید شنونده را قابل بداند. آقای محترم آن موقعی که شما وامثال شما دنبال خمینی افتاده بودند؛ مهشید امیرشاهی شجاعت مقابله با میلیون ها را داشت. ... هم حدی دارد