تاریخ انتشار: ۱۲ بهمن ۱۳۸۶ • چاپ کنید    

رادیو تاکسی: از انقلاب که نمی‌شه به آزادی رسید!

Download it Here!

بازهم این دهه فجر شد و با این آهنگ‌های انقلابی دهه زجرش می‌کنن واسه ما...آقا، کجا میری؟

آقا آزادی در بست

داداش از چه مسیری برم خوبه؟

از انقلاب برو خب

بابا دلت خوشه، از انقلاب تو این خرتوخری بهمن ماه هیچ وقت به آزادی نمیرسی، داداش، جون تو بزنی بری پایین، می رسی به جمهوری، ولی خدایی اش کار ما یه جوری شده که بخواهی از انقلاب برسی به آزادی، فقط باید مسیر غرب رو بگیری، از اون اول هم که گفتن، نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی...

برادر من، من فقط می خوام برم میدون آزادی چرا بیخود بحث سیاسی پیش می‌کشی

داداش، انگار حالیت نیست، از همین میدون آزادی، ۲۹ سال پیش، همه بزبیاری‌های ما شروع شدش، معقول نشسته بودیم نون و ماستمونو می خوردیم، آقا اومد، گفت دولت تعیین می‌کنه، از دهنش هم پرید که به پشتوانه ملت تعیین می‌کنه، نمی‌دونم امروزشو خونده بود که دولتش داره ملت رو تعیین می کنه یا نه؟

آقا، بی خیال، ما فقط می خوایم بریم میدون آزادی‌ها...

عزیزجون، انگاری حالیت نیس! اسم این میدون بیخودی آزادی شده! آزادی‌مون کجا بود؟ به خدا خام بودیم، حرف اینا رو باور کردیم، من خودم اون موقع تاکسی تیلیفونی کار می کردم، همه‌اش هم دور و بر خیابون ایران و مدرسه علوی و هر از گاهی هم مدرسه رفاه، اون شبی که از پشت بوم مدرسه صدای رگبار اومد، این یارو پاسداره که سوار اتول ما شدش، گفت اعداما رو شروع کردن، من خشکم زد، اون روزا هر وقت رادیو رو می‌گرفتی اطلاعیه این شیخ صادق رو پخش می‌کرد، می‌گفت "بسم‌الله المنتقم"، آقا! اینا اساسو بر انتقام گذاشتن...

لا اله الا الله! آقاجون، ضبط مبط که تو ماشینت نداری بعدا واسه ما پرونده درست کنی که؟

نه بابا... ضبطم کجا بود؟ جونم واسه‌ات بگه، اون روز دیدن میدون آزادی، چی می‌گفتن اون روزا، آهان شهیاد، شلوغه، آقای خمینی رو با هلیکوپتر بردن بهشت زهرا، انگاری همیشه آقا رو هلیکوپتر می‌بردن اونجا، آقا تو بهشت زهرا گفت، این شاه مملکتو ویران کرد، و قبرستونا رو آباد، به خوابمون هم نمی دیدیم که بهشت زهرا این هوا گنده بشه و آباد...جون تو اینا سرسلسله آبادگران بودن...

آقای عزیز بابا بیخیال شو، این حرفا که تو میزنی روزگار منو سیاه می کنه که دارم گوش می دم تو ماشینت
نترس بابا، داریم یه درد دلی می کنیم تو راه، دلمون واشه،حالا تو چرا ترسیدی؟

هیچی، میگن شما شوفرا دستتون تو دست اطلاعاته

نه قربونت برم، ما با کیهان حال می کنیم. هر چی بازجو و اون کاره هست رفتن کیهان، اطلاعات پاکه پاکه جون تو

چه عرض کنم؟

داداش، ماجرای ما شده داستان اون بچه‌هه که دعا می‌کرد مادرش بمیره، زد و باباش مرد، مادره هم یه شوهر گردن کلفت گرفت، که هم پدر مادره رو در می‌آورد و هم پدر پسره رو، آخر سر گفت چی، گفت: چی فکر می‌کردیم، چی‌ شد...

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

بابا آخر راننده ای! حال کردم.

-- مرتیا ، Feb 2, 2008

زمانه اگر نيک آهنگ کوثر را نداشت چي داشت؟ گلوله نمک که ميگن خود خودشه باپوزش از بقيييه!

-- نمک شناس ، Feb 2, 2008

نخستين بار از شاعر دانشجوئي به نام فرامرز حجازي شنيديم در دانشگاه شريف كه مي گفت اگر بخواهي از امام حسين صاف به آزادي بروي لاجرم بايد از انقلاب بگذري كه وقتي رسيدي ديگر نمي تواني برسي و ... و رابطه انقلاب با رسالت و جمهوري و ... را هم گفته بود مخش تاب داشت خوب و گمانم هنوز هم دارد

-- من ، Feb 2, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)