تاریخ انتشار: ۵ دی ۱۳۸۵ • چاپ کنید    

نقل آن راوی که آقا سید نیک آهنگ را در خواب دیده بود

گوش دهید و دریافت کنید

وقایع وبلاگیه بیست و ششم

كار بازي شب يلداي اعاظم وبلاگستان بقدري بالاگرفت كه صاحب بلاگچين رسما اعلان داد كه از تکمیل سیاهه اسامي وبلاگ‌هايي كه داخل به اين بازي شده‌اند عاجز است. و لاكن بهمان نحو كه اين خفيه نويس حدس زده و در راپورت قبلي معروض داشت، كثيري از بلاگرهايي كه خِر مباركشان در ممالك محروسه گير مي‌باشد، اگر هم بقاعده اين بازي، چيزهايي از احوالات شخصيه خود نوشتند، بقدري خود مقراض‌گري به آن اعمال كردند كه نهايتا اطلاق صفات خصوصی و شخصي به آن صعب است که البته اين امر عقلاني است. في‌المثل اگر عاليجاه مهدي‌خان صاحب زمانه كه در وبلاگ خود به اين بازي داخل و اقرار كرد كه گه‌گاه شرابي مسما به ودكا مي نوشد، داخل به مملكت مي‌بود چه‌بسا كه نظميه وي را ضبط و عدليه مطابق شرع مبين –كه مقبول خود مهدي‌خان هم هست- زدن لااقل يك هشتاد تازيانه‌اي به ماتحت مبارک وي را حكم مي‌كرد، و اين فقط يك مورد از اجرام اعترافات وي بود؛ ولاكن با كمال مسرت معظي‌اليه در ممالك راقيه مسكون بوده، جز انكار هولوكاست، مجاز است كه هر عقيده و مرام و عملي را عامل و فاعل و نعوذبالله مفعول باشد!

وليكن از بلاگران ساكن به داخل، حتي يك بلاگري مثل ميرزا ناصر كبيرالدوله كه از اكراد شيردل و از آن بالاتر، وجه تسميه لقبش هم گواهی بر كبارت بعضي جوارح كه دال بر شهامت و شجاعت است، مي‌دهد؛ بجهت ورود به اين بازي در عمارت وبلاگ خود ظاهر ولي در حاليكه مثل اسافل حلاجان مي لرزيد حتي جرات به اظهار چند كلام هم در اين باب ننمود.

ديگر آنكه يك قشون و قشون‌كشي بزرگي ميان نازلي خاتون شارب مطلاو حامد اوغلي قدوسي معتمدالتجار درگرفت كه سابقه مختصر آن راپورتا به اين نحو بود كه اول اين حامد اوغلي در وبلاگ خود اعلام كرد كه مسلك فمينيستيون چپي كه بتعبير مشاراليه "اكثريت داشته و مسايل تبعيض نسوان و رجال را به رفع تبعيض‌هاي ديگر گره مي زنند" را خوش نمي دارد و بجهت همين، نازلي خاتون شارب مطلا كه همانطور كه از اسمش هويداست، شارب‌ دارد و خيلي از خلقياتش مثل مردان جنگاور و لحن كلامش هم غالبا در کمال خفنّیت است، و لاكن بلحاظ مرام و مكتب در كمال زنيت و عضو فرقه فمينيستيون است، يك حمله سختی به حامد اوغلي كرد، و مشاراليه –يعني خود مشاراليه!- را «راست» و عقايدش را مضحك توصيف كرد. حامد اوغلي هم حمله مشاراليها را بي جواب نگذاشت و وي و ساير چپي‌ها را نابلد به علم حساب و رياضيات خواند. شارب مطلا هم متقابلا حمله كرد و وي را عاشق سينه‌چاك ثروت و سرمايه توصيف نمود و ... تا في‌الحال كه راپورت ارسال مي‌شود خيلي خسارت به طرفين وارد آمده. بخصوص به جناب حامد اوغلي كه حتي بجهت صله ارحام و ديدن رفقا هم اگر دوزار و ده‌شاهي سود نداشته‌باشد وقت تلف نمي كند، چه رسد به محاربه با يك ضعيفه سيبيل‌دار!

دیگر آنکه آقا محمود فرجمکی این جلسه درس خود را مخصوص وعظ و خطابه در باب عرض و آبروی مومنین و مومنات در وبلاگستان گردانید که مختصری از آن راپرت می شود:

«... و از اهم فرایض در وبلاگستان حفظ آبروی افراد است که متاسفانه بسیار دیده می شود که این فریضه اخلاقی نادیده گرفته و پرده آبروی افراد به بهانه های مختلف و بعضا علی الظاهر موجه دریده می شود. اما بدانید ای اهل وبلاگستان که نابخشودنی ترین گناهان همین هتک حرمت وآبروی دیگران، به خصوص آن هایی که دستشان از وبلاگستان کوتاه است، می باشد. و در کتب معتبره نقل است که یک نفر مرحوم آقا سید نیک آهنگ کوثر که عمری به تعصب و تدین مشهور بود را در آن عالم در خواب دید که خیلی پریشان و مضطرب می نمود. راوی می گوید تعجب بسیاری کردم که آن سید جلیل القدر و متعصب آخر چرا در این حال و روز است و دلیل را پرسیدم. راوی نقل می کند که وقتی این کلمات از دهان من خارج شد، آقا سید نیک آهنگ یک زنجمویه ای سر داد که در عالم بیداری تا بحال حتی از اصلاح طلبان هم نشنیده ام و بعد گفت ای راوی که داری خواب مرا می بینی، بدان که این عذاب الیمی که من دچار آن شدم، نیست مگر به خاطر آنکه یک زنی از همکاران سابقم را به بهانه تحذیر دیگران و تنبیه خودش در وبلاگ خود «انتخاب» و «کامل» آبروی او را بردم و بسبب همین گناه مقرر شده که ده هزار سال – آن هم سال نوری که سیصد و شصی هزار سال معمولیست- هودر درخشان را بعنوان ملکه عذاب تحمل کنم و حالا هم برو بیدار شو تا هوس افشای تو را نکرده ام که من بیشتر از این ده هزار سال نوری تحمل این ملکه تندخوی بددهان را ندارم!...

و تازه این خوابی که عرض شد، علاوه است بر عذاب الیمی که آن بیچاره در حیاط دنیوی و در همین وبلاگستان متحمل شد و از مرد رمانتیک با کلنگ تا آن زن مستشهیه و از همه بدتر هودر درخشان همه تا بود آن بدبخت را آزردند به نحوی که از شدت اذیت ها و ایضا عذاب وجدان، نقل است که دراواخر عمر مجنون و مالیخولیایی شد، تا بجایی که خود را به هیات کلاغ ها هم درآورده بود و حتی قاروقار وی هم مضبوط است...»

تمت. پنجم دیماه 1385 جلالی مطابق بیست و ششم دسامبر 2006 سال مسیحی

میرزا محمود، خفیه نویس دارالصوت زمانه

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.