تاریخ انتشار: ۱۹ آبان ۱۳۸۵ • چاپ کنید    

محکمه صدام و خصیتین بازی وکلای ما


وقایع وبلاگیه چهاردهم

گوش دهید و دریافت کنید


از قرار اخبار، چندروز قبل ناغافل جریده سایبرنیکی روز که صاحب شهرت و محبوبیتی است بسته می ماند و جماعت مراجعین یک اعلانی را روی عمارت روز می بینند که روی آن مرقوم بوده که بعلت ندادن دیون و قروض صاحبان آن جریده به عوامل و فعله جات، فی الحال روز تعطیل است. اول کار مشخص نبود که ماجرا از چه قرار است تا اینکه میرحسین خان ابوالبلاگر در وبلاگ خود عیان کرد که این انسدادٰ کار مشارالیه بوده و گفت که چون صاحبان روز شش ماه است که از دادن حق من که معمار و کلیددار آن عمارت هستم، استنکاف نموده اند، من هم آن را معطل کردم تا زمانی که حق مرا بدهند و آن وقت آن را مفتوح می کنم. بعد این خیلی ها علیه جناب ابوالبلاگر موضع گرفته و وی را سرزنش کردند بجهت این کار و به خصوص میرزا نیکان صاحب دیوان که از قبل هم زد و خوردهای مفصلی با میرحسین خان داشتند، یک حمله های جدیدی را علیه وی سامان داد. لاکن یک عده ای هم طرف میرحسین خان را گرفتند و معتقدند که اگر قرار به این باشد که وضع به این منوال باشد، پس کسی مثل میرحسین خان که نان از این راه می خورد، باد هوا باید بخورد که البته آن هم به خاطر تند و "تیزی" زیاد آن، ممکن نیست.


معهذا، بعد یک مدت اندکی ، مشارالیه اعلام کرد که علیرغم آنکه روزیون اقدامی نکردند در دادن روزی وی، بجهت نمودن حسن نیتش روز را باز می کند و این کار را هم کرد، که به محض فتح باب مجدد، میرزا حسین آقای باستانی که مباشر موسسه معظمه هیفوس و جریده روز تحت اداره اوست، سریعا عمله و بنا و معمار جدید آورد تا عمارت روز را از هیاتی که میرحسین خان ابوالبلاگر بنا کرده بود درآورند که هنوز مشغول بکارند.


دیگر آنکه خیلی از حضرات بلاگرها و اهل وبلاگستان، از عریضه‌ای که ملتمس حذف مراسم سنگسار از مقامات عدلیه بود حمایت و آنرا امضا کردند. و این سنگسار که همان رجم است به این نحو است که زن و مرد زانی را گرفته و در نهایت احترام و عطوفت با آب نیم‌گرم غسل داده و لای کفن طیب و طاهرپیچیده و بعد در معیت هم تا شانه، عینهو دو ساقه گل دماغپرور در خاک می کنند و بعد چند سنگ و کلوخ و پاره خشت را بتوسط افراد محترم و خیر به طرف آنها می اندازند که بابت آن ابداً هیچ مشکلی متوجه راجمین نمی‌شود و حداکثر بعد از چند ساعت مرجومین هم هیچ مشکلی از آن بابت ندارند. لاکن خیلی‌ها با این رسم پرعطوفت موافق نبوده و خیلی وقت است که بنای اعتراض به آن را گذاشته‌اند و الان هم که عریضه علیه آن پر می‌کنند.


دیگر آنکه یک زد و خورد هولناکی بین آقا سید ابراهیم خان نبوی و میرزا داریوش خان سجادی درگرفت. از قرار اخبار، میرزا داریوش خان در خلال یک مصاحبه ای، یک حرف هایی علیه آقا سید ابراهیم صاحب دوم دام ابراز و از جمله وی را لوده و مسخره خطاب کرد. آقا سید ابراهیم هم به وی حمله کرد و گفت که این داریوش خان بخلاف آنچه می گوید اصلا ژورنالیست نیست و دروغزن است و در خدمت مرتجعین و استحفاظیون بوده و هست و خلاصه مبسوطا خشتک داریوش خان را به سرش کشید. میرزا نیکان صاحب دیوان هم که سابقه رفاقت و معاونت طولانی با آقا سید ابراهیم خان داشت به طرفداری وی، حمله کرد به داریوش خان و مفصلا منکوب کردند وی را. لاکن بعد یک مدت کمی داریوش خان هم به کمال قوتی که می توانست حمله ایشان را پاسخ داد و گفت اصلا شما کی باشید که از من مدرک ژورنالیستیت بخواهید و این آقا ابراهیم به ناموس مردم کار دارد و "با جماعت نثوان"، "دون ژوئن بازی" مي‌کند و دست آخر هم نفرین کرد وی را که ان شاالله بمیرد. که باز آقا سید ابراهیم خان حمله متقابل کرد و قصد خشتک‌سرکشی مشارالیه را کرد که چون از دفعه قبل هنوز روی سر داریوش خان بود لاجرم نتوانست و مجبور شد آن‌را بادبان کند، که به وضوح رویت می‌شود و از قرار تا مدت بعید همانجا خواهد بود.


دیگر آنکه امیر سابق عراق که قرار بود مطابق دعای نفوس ما، به دست لشکری از فرشتگان الهی نابود شود و این کار بدست لشکریان امریکایی و اروپایی صورت گرفت را قاضی حکم به دارزدن داد. این موجب خوشحالی خیلی از مردم شد و لاکن در وبلاگستان بعضی از حضرات به آن اعتراض کردند. از جمله آن عده که اصولا با حکم اعدام مخالفند و بخصوص خیلی ها که معترض اند به آنکه محکمه این حکم را بخاطر کشتن چند نفری از اتباع شیعه عراقی صادر کرد و مطلقا هیچ رسیدگی و اشارتی به قتل صدها هزار نفر نفوس ایرانی در جریان محاکمه نشد. حتی میرزا کورش خان ضیابری که به طور قطع در آن ایام که صدام به مملکت ایران قشون کشیده بود، در کمال راحتی و طیب خاطر در صلب والد گرامی اش روزگار می گذرانید هم به این امر معترض شد و یک حرفهای مختصر ولی پر مغزی را درباره گفت. هیچ هم معلوم نشده که وکلای ایرانی و مدعی العموم ما این میان جز بازی با خُصیتین مبارکشان به چه کاری مشغول بوده اند!


تمت. نوزدهم آبان 1385 جلالی مطابق دهم نوامبر 2006 سال مسیحی


میرزا محمود، خفیه نویس دارالصوت زمانه

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)