تاریخ انتشار: ۱۶ آبان ۱۳۸۵ • چاپ کنید    

دعوا سر هلیم و حلیم و ازدحام تغاربدستان!

گوش دهید و دریافت کنید

وقایع وبلاگیه دوازدهم بعلاوه یک


یک دعوای قدیمی سر آنکه آن غذایی که با گوشت و گندم لهیده شبها پخته و صبح ها خورده می شود به چه نحوی باید نوشته شود، این روزها در وبلاگستان بالا گرفت. از قرار، روزی پرستوباجی خانوم دوکوهکی که از محترمات وبلاگستان است اعلان رسمی داد که اینجانبه بعد تاملات و تفحصات مفصل از این به بعد در صف آنهایی هستم که هلیم می نویسند و منبعد هم واجب است که هلیم پزها اکیدا از نوشتن حلیم (با حاء حطی) اجتناب کنند و بعد هم هشدار داد که مبادا کسی اظهار و سوال کند که این مساله چه اهمیتی دارد که خون ایشان به جوش می آید از این حرف. هنوز کلام معظی الیها کامل منعقد نشده بود که جماعت عظیمی تغاربدست در عمارت زن نوشت ایشان بصف شدند که خیلی عجیب می نمود و تا بحال سابقه نداشت بخصوص از آن جهت که این پرستو باجی خانوم، از آن بانوان فعال در حقوق نسوان و اطفال و محکومین و مطرودین و حیوانات و نباتات و خلاصه اکثر مخلوقات عالم امکان بود و بهمین جهت خیلی مورد توجه و وبلاگ ایشان هم علیرغم فیلترجات حکومتی علی الدوام محل رفت و آمد و سرکشی اهل وبلاگستان بود، اما هیچوقت به این وجه مورد هجوم و ازدحام جمعیت واقع نشده بود. اول صف هم جناب حامد اوغلی قدوسی بود که معتقد بود واجبتر از آنکه هلیم با ه دو چشم باشد، آنست که با نمک باشد و با شکر نباشد و چند صد نفری که پشت وی بوده و هنوز هم هستند و هر دم بعددشان اضافه می شود هر یک عقیده ای دارند و لاکن در این متفق القولند که آن خوراکی باید گرم و لذیذ و زیاد و ترجیحا مفت باشد، چه با حا چه با ه.


دیگر آنکه شادی خاتون ضابط که وبلاگ وار تحت اداره اوست و زنی مستفرنگه و مستعلمه است در باب پیغام های مراجعین مسمی به کامنت، اظهاراتی نمود و معترض شد به پیغام گذارانی که بجهت اختلاف سلیقه و عقیده شان با بلاگر، بنای پرخاش و توهین و تهمت را می گذارند. و خیلی اظهار تاسف کرد از اینکه کثیری از کامنترها تحت تاثیر تفسیر لینک دهنده ها و بلکه کامنترهای متقدم قرار گرفته، و بعد هم دایما اول هر انتقادی این لفظ را تکرار می کنند که «از شما که محصل علوم جدیده در فرنگ هستید بعید است که فلان جور باشید و بهمان طور تفکر کنید»!


و مضاف بر اینها، مصداقا از یکی از پیغام دهنده ها که هر بار بضمیمه پیغامش بوسه (:-*)برای مشارالیها می فرستد هم شدیدا گلایه کرد و گفت که این درست است که من فرنگ دیده و متجدده هستم ولاکن شاید این کار را خوش نداشته باشم و این جور بوسه گرفتن ها در شان من نیست. که البته برای این خفیه نویس حقیر کاملا موضوع واضح و مشخص نشد که مشارالیها از کامنت بوسه دار ناراحت می شود یا از بوسه در معیت کامنت؟ که به محض اطلاع راپورت می شود.


دیگر آنکه از قرار اخبار موثق، قلاع معظم بلاگفا که زمانی تحت اداره علیرضاخان شیرازی و معونت رفقایی مثل شهرام خان شریف بکمال مقبولیت اداره و پذیرای مشتاقین به بلاگریت بود، اخیرا روزبروز بی نظم تر و بی سامان تر شده است بنحوی که خیلی از بلاگرهای ساکن در بلاگفا، عطای فضای آن را به لقای خطای آن بخشیده از آن خارج می شوند. و از جمله معترضین به اوضاع بلاگفا، میرزا کورش خان ضیابری بود که حالات اخیر را به فاجعه تشبیه کرد و بنای اعتراض به صاحبان آن را گذاشت و گفت که یکهفته است که هر چیز که ما بزحمت فراوان در وبلاگ خود جمع می کنیم، بطرفه العینی غیب شده و از اداره وبلاگ خود عاجز مانده ایم. بعد هم از همه، چه آنها که در بلاگفا ساکنند و چه از دیگران درخواست نمود که محض نوعدوستی هم که شده، عریضه ای که بهمین جهت مفتوح است را امضا و حمایت کنند بلکه فرجی حاصل شود.


دیگر آنکه ریتا خاتون اصغرپور که از نسوان فرقه گل آقائیه وبلاگستان می باشد اعلام کرد که مطابق کشفیات و شهودات معزی الیها خیلی از بلاگرهایی که باسم مستعار و هویت مجازی در وبلاگستان حاضرند، جنسیتشان غیر آن جنسیتی است که علی الظاهر واجد آنند. به قرار اظهارات وی، اکثر ما بعد تولد، طبق آلات زنانه و مردانه خدادادی غیر قابل کتمان، تعلیم می شویم که اناثیت کنیم یا ذکوریت و لاکن در وبلاگستان که امکان کتمان آن آلات و هویت فراهم می شود، خیلی از آنها که به ظاهرمَردند شروع می کنند به زن گریّت و بالعکس. و البته مشارالیها موکد کرد که منظورش از زنانگی کردن مردان و مردانگی کردن زنان در اینجا، بهیچ وجه آن مسایل مطبوع الفیه و شلفیه جات نیست و یک چیز دیگری است. و بعد برای واضحتر شدن منظورش اظهار داشت که از این جهت به زعم وی پيامبران و شاعران و آهنگ‌سازان و نقاشان زن ترند و بعد هم اضافه کرد که گاندی و بلکه نیچه را هم از این جهت زن می داند. که البته این ادعا علی الخصوص در مورد نیچه که مبدع ابرمردهای موهش بود و توصیه می کرد همه را که وقتی سراغ نسوان می روند تازیانه را فراموش نکنند و کرامات از این دست زیاد داشت یکمقداری نمی گنجد. مگر اینکه فرض شود به الله بختکی پراندن این مصداق، که آنهم از شان ریتاخاتون دور است.


تمت. شانزدهم آبان 1385 جلالی مطابق هفتم نوامبر 2006 سال مسیحی


میرزا محمود، خفیه نویس دارالصوت زمانه

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

خدمت میرزا محمود خان خفیه نویس -دامة افاضاته
سلام علیکم

مرجوع به بند ختام فرمایشات آن جناب مستطاب، این بنده‌ی سراپاتقصیر عارض می‌گردد خدمت آن بزرگوار:
1)
از باب آنکه نیچه معرف "ابرانسان" بوده است و نه "ابرمرد" (علی قول "حکیم الملکوت" فی ترجمة الرسالته الزرتشتیة) از این جهت سخنان آن مرحوم را نمی‌توان علیه زنان قلمداد نمود و حتا با وجود آن دو جمله معروف (به سراغ زنان می‌روی، تازیانه را فراموش نکن)، امروز فراوان‌اند جماعت فمینیستی که نیچه را در جرگه‌ی هم‌پیالگان می‌دانند و از این گناه او در برابر باقی آثار چشم می‌پوشند. (رجوع شود به "فصلنامه‌ی مدرسه: شماره 4، صص 7-8، "بازآفرینی نیچه") و بدین جهت حرف آن سرکار علیه را نمی‌توان بدین قرار برسهولت مردود شمرد.
2)
مطابق گفته‌ی آنکه درباره‌ی مترجمی نوشته بود، که: "هر کس نوشتن بداند کتاب می‌نویسد و آنکه نداند ترجمه می‌کند و من که ترجمه نمی‌دانم در باب "ترجمه نمودن" می‌نویسم." می‌توان فرمایشات نیچه از باب "اراده‌ی معطوف به قدرت" را در این راستا، تا حدودی در جهت مدعیات خانم اصغرپور شمرد.
3)
آنکه در این دنیای وانفسا هر ادعایی (مشروط به رعایت ساختار ادعاکنی) می‌تواند منقول ذهن گردد و بدین لحاظ نمی‌توان بر سواد مدعی خرده گرفت. فی‌المثل ادعای آنکه بنیان اخلاقی کانتی مسبب بی‌اخلاقی است، یا نظریات راولز بنیان‌نهی بر بی‌عدالتی است، یا آنکه مدرسه از آموزش جلوگیری می‌کند، با عرف معمول ناسازگار، اما فارغ از "الابختکی" بودن است.
تمت

-- محسن مؤمنی ، Nov 8, 2006

هدف خاصی در این وقایع وبلاگیه دنبال می شود یا فقط دعواها یا مطالب جالی است؟ آیا میرزا محمود در این مورد می اندیشد؟ یا صرفا خفیه نویس است؟

-- هادی فرنود ، Nov 8, 2006

خدمت مستطاب ميرزا هادي فرنود و محسن خان مومني سلام و اميد توفيقات الهي براي آنجنابان مستطابان. و اما بعد، چونانكه بنظر اين خفيه نويس حقير مي‌رسد، حضرات راپورت‌هاي اين بنده را زيادي جدي گرفته، خرده‌جات حكيمانه‌اي گرفته‌اند. عرض شود كه ما خود هم اين قدر عرايضمان را جدي نمي‌گيريم و از اين بابن كمال امتنان حاصل است. ضمنا محسن خان! چنانچه آن حكيم آلماني را فمينيسميون محترمه از خود بدانند، لاجرم همه ابناي بشر، منجمله مرحوم والد كه 3 زن اختيار نمود و كتك و سخط راه دست و زبانش بود هم داخل به اين فرقه شوند و دعوا حل است!
ميرزا محمود

-- ميرزا محمود ، Nov 9, 2006

این نوشته ها بدون لینک هاشون هیچ ارزشی نداره.

-- شادی ، Nov 9, 2006

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)