خانه > اردوان روزبه > گفت و گو > «افکار زندانیان سیاسی به قدرت خواهد رسید» | |||
«افکار زندانیان سیاسی به قدرت خواهد رسید»اردوان روزبهa.roozbeh@radiozamaneh.comباخبر شدیم که مهندس هاشم خواستار، رییس «انجمن صنفی معلمان خراسان»، به جرم دفاع از برابری دیهی زن و مرد و برگزاری سالگرد دکتر محمد مصدق، به شش سال حبس محکوم شده است. با توجه به اين كه آقای خواستار در مكاني كه هيچ تجمعی برگزار نشده و درحال استراحت بر روی صندلي پارك ملت بازداشت شده بود، پيش از اين بازپرس وي گفته بود: «وی تا زمان بازبينی فيلم های تجمعات شهر مشهد و حصول اطمينان از بی گناهي در زندان خواهد ماند» اما علی رغم اين كه هيچ مدركي دال بر حضور وی در هيچ تجمعي يافت نشد، از زندان به دادگاه منتقل و در نهایت با حكم شش سال حبس روبرو شد. بنا بر اظهارات هاشم خواستار، وی به دلیل فعالیتهای صنفی و سابقهی محکومیت قبلی به خاطر راهاندازی تحصن، به این حکم محکوم شده است. او اینک با قرار وثیقه تا رای نهایی دادگاه تجدید نظر آزاد است. طی تماسی تلفنی با آقای خواستار، دربارهی آخرین وضعیت پروندهی قضاییاش پرسیدم:
زمانی که مرا دستگیر کردند، به داخل اتوبوس بردند. البته، از ته اتوبوس، نیروهای یگان ویژه صدا برآوردند که: «حسابش را برسیم یا نه؟» گفتند: «نه، محترم است!» حقیقتش داخل اتوبوس مرا نزدند. ولی بقیهی افرادی را که سوار میکردند، میزدند. چنان آنها را کتک میزدند که واقعاً وحشتناک بود. من حتا در هیچ فیلمی به این صورت ندیدهام. بعداً هم ما را داخل اتاقهایی جای دادند که حدود ده و نیم متر مربع بیشتر نبود، در همان ده و نیم متر مربع، سی و پنج نفر بودیم. میگفتند که قبلاً چهل و دو نفر در این اتاق بودهاند. برای اینکه حالت خفگی به ما دست ندهد، هرچند وقت یک بار، کسی کت یا پیراهنش را تکان میداد تا هوا جا به جا و اکسیژندار شود. با این حال، روحیهی این زندانیان بسیار عالی بود. واقعاً قابل تحسین بود که زخمها و جاهایی را که ورم کرده بود، نشان میدادند و میخندیدند. انگار برایشان اهمیتی نداشت.
گفته میشود، زمانی که شما در زندان مشهد بودهاید، شرایط مناسبی در آنجا وجود نداشته است. ممکن است کمی در مورد شرایط زندان توضیح بدهید؟ در حضور تمام زندانیان، هم به رییس زندان و هم به بازجو و هم به منشی رییس دادگاه انقلاب که محاکمهام کردند و به شش سال حبس محکوم شدم، گفتم که تمام این مسایل را در بیرون خواهم گفت. تعداد این زندانیان را رییس زندان، هشت هزار و خود زندانیان پانزده هزار نفر میگفتند. بعضیها، حتا آمار بیش از این نیز میدادند. جیرهی غذایی آنان در روز، بیش از سیصد تومان نیست. حدود نصف یا شاید هم یک سوم نان، با یک عدد سیبزمینی (به اندازهی تخم مرغ) شام ما بود. یا اینکه سه قاشق ماست و یک تکه نان، شام شب دیگری بود. هیچ نوع میوهای در غذای ما وجود نداشت. به آنها گفتم که اگر زندانی شش ماه این غذا را بخورد و از فروشگاه زندان که قیمت اجناسش از سطح شهر بیشتر بود، خرید نکند، میمیرد. از نظر شپش، هرقدر که بخواهید، شپش، ساس و کک داشت. در بند ته کریدور که من سه، چهار شب خوابیدم، این حشرات خیلی بیشتر بودند، مرتب سوسک روی صورتم رژه میرفت و حتا تا داخل شلوارم هم نفوذ میکردند. از نظر رسیدگی بهداشتی و پزشکی، اگر کسی را دکتر میبردند، دورادور بدون اینکه پزشک را ببیند، پزشک از طریق یک واسطه میپرسید که مریضیات چیست؟ فرد از دور میگفت که مثلاً، گلویش درد میکند و دکتر هم بدون معاینه، دارو مینوشت. در سه نوبت میتوانستیم برویم دوش بگیریم. در سالنی که من بودم (بند پنج) تعدادمان ۴۶۰ نفر بود. نصف شب که همه خواب بودند، فشار آب خوب بود. در دو نوبت دیگر، نیم ساعت بیشتر آب نبود و بعد از آن قطع میشد. حساب کردم که هر زندانی یک و نیم دقیقه بیشتر وقت برای دوش گرفتن ندارد. زندانیان سیاسی را بین زندانیان عادی پخش کرده بودند. البته این زندانیان احترام زندانیان سیاسی را خیلی نگاه میداشتند. من را بین اعدامیها جای داده بودند. کلیهی زندانیها محترم بودند و من از این بابت مشکلی نداشتم، علیرغم اینکه برای تحت فشار قرار دادن خانوداهی من، مرا به بدترین زندان فرستادند. زمانی که دستگیر شدید، گفتند که قاضی پرونده، دلیل نگاه داشتن شما در زندان را بررسی فیلمها ذکر کرده است. پس به چه دلیل، الان برای شما حکم شش سال زندان صادر شده است؟ متأسفانه، من به خاطر سنی که دارم، زیاد کار با کامپیوتر و حتا موبایل را بلد نیستم. آنها خودشان هم فیلمها را که بررسی کردند، متوجه شدند که موردی ندارد. اما بعد از بازپرسیها و بازجوییها، پروندهام را برای رییس دادگاه انقلاب فرستادند. در روز محاکمه، سه نفر دیگر از طرفداران مهندس موسوی هم همزمان با من محاکمه میشدند. اتهاماتی که به من نسبت دادند، از نظر حقوق بینالملل و حقوق بشر، هیچکدام جرم نیست. یکی از اتهامات این بود که من در خانهام برای دکتر مصدق مراسم بزرگداشت برگزار کردهام. اتهام دوم، اینکه من طاهر احمدزاده، اولین استاندار خراسان بعد از انقلاب را به خانهام دعوت کردهام. ایشان هم آنجا دربارهی برابری زن و مرد و اینکه دیهی آنان باید مساوی باشد، سخنرانی کرده است. قاضی خطاب به من میگفت: «خیال کردهای آیتاللهها به حرف تو و امثال تو گوش میکنند.» به او گفتم: حالا که دیهی زن و مرد برابر شده است. بعد از تمام اینها، مرا به زندان برگرداندند. اما روز بعد دوباره مرا خواندند که دادگاه دارم. وقتی به دادگاه آمدم، منشی دادگاه، مرا صدا کرد و گفت که «به شما شش سال حبس دادهاند.» گفتم، شش سال نه، بگو صد سال حبس بدهند! در دادگاهی که محاکمهی چهار نفر، یک ساعت بیشتر طول نکشید و آقای قاضی برای هرکدام از ما حداکثر نیم ساعت وقت گذاشت، اگر به جای شش سال، شصت سال حبس به من بدهد و در زندان هم بمیرم، برایم مهم نیست. کشورهایی که زندانی سیاسی دارند، یک روز این زندانیان سیاسی آزاد میشوند و به قدرت میرسند. اگر چه من و امثال من ممکن است به قدرت نرسیم، ولی فکرمان به قدرت میرسد این پیغام را به ایشان دادم، از من امضا گرفتند، بدون اینکه حتا متن آن را خوانده باشم. پدرِ پدرِ پدربزرگهایمان برای آزادی و دمکراسی به زندان رفتند، پدرِ پدربزرگهایمان هم برای آزادی به زندان رفتند، پدربزرگهایمان برای آزادی و دمکراسی به زندان رفتند، پدرمان هم همینطور. نسل خودم هم برای آزادی و دمکراسی به زندان رفت. الان بچههای ما، جوانهای بیست، سی ساله، برای آزادی و دمکراسی به زندان میروند. آیا نوههای ما هم برای آزادی و دمکراسی به زندان خواهند رفت؟
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
درود بر شرفت درود بر آزادى و دموكراسى
-- همدرد ، Aug 7, 2009ننگ بر استبداد و جهل
آقاي خواستار مايه افتخار ماست. سخنان وي اميد دهنده است.
-- بدون نام ، Aug 9, 2009آقای اردوان مصاحبه بسیار خوبی بود درود بر همه ازاد مردان وطن ، و شرمنده ما ایرانیان دور از وطن که از دور فقط نظاره گر هستیم و بس
-- بدون نام ، Aug 9, 2009