Jun 2007


مشهد، فقط سه ساعت مانده تا سهمیه‌بندی

نزدیک به پمپ بنزین بلوار معلم با باتوم جوانی را می‌زنند. ظاهرن در حین آتش زدن او را دیده‌اند و دنبالش کرده‌اند تا اینجا گیرش انداخته‌اند. هنوز یک پمپ مشتعل است. کپسول‌های آتش‌نشانی وسط پمپ بنزین ولو هستند. کارگران پمپ آتش گرفته را خاموش می‌کنند. چهار دستگاه پمپ بنزین از جا کنده شده و وسایل دفتر وسط خیابان ریخته است.



گپ‌وگفت با شاعر و روزنامه‌نگاری در قم
اینجا زندگی چیز قابل توجهی نیست

«چیزی که اینجا برای من هم جلب توجه می‌کند، روحیه‌ی مرده‌ای است که صبح در شهر قم احساس می‌شود و بعدازظهر هم به‌رغم اینکه شلوغ‌تر می‌شود قابل لمس است. اصلاً انگار نه انگار که در این شهر چیز جالب توجه یا نکته‌ای که آدم را به وجد بیاورد وجود دارد. تفریحی به آن معنا وجود ندارد. نهایت اجتماع مختلط در روز چهارشنبه‌سوری در آخر سال است که تبدیل به یک درگیری می‌شود. بسیاری هم که می‌افتند در وادی تفریحات غیرمتعارف. خلاف می‌کنند.»



قم به روایت من و به روایت حاج خانم

هیچ آمار رسمی از جرائم و بزهکاری در قم پیدا نمی‌کنید. بی‌خود وقتتان را هدر ندهید. اینجا بنا نیست که چیزی جز اخبار دنیای اسلام به جهان مخابره شود حتا مطبوعات محلی هم از حوادث و جرائم نمی‌نویسند و یا به خلاصه خبری در این زمینه بسنده می‌کنند. یک راننده تاکسی در مورد خبر کشته شدن یک قاچاقچی در شهر صحبت می‌کرد و اطلاعاتی هم در مورد زمان و مکان و دیگر مسائل می‌داد و اشاره می‌کرد این قبیل اخبار را از طریق مسافران‌اش به دست می‌آورد.



میهمانی سفارت انگلیس به روایت یک شاهد
حرکتِ خودجوشِ ازپيش‌اعلام‌شده

یکی از حاضران در میهمانی سفارت انگلیس به مناسبت تولد ملکه می‌گويد: «تا آنجا که من مطلع هستم هیچ‌گونه حرکتی از سوی پلیس برای جلوگیری از حرکات معترضان به ميهمانی انجام نگرفت. کما اینکه از بسیاری افراد انگار که کار ناشایستی کرده‌اند عکس هم گرفته می‌شد و پلیس هم هیچ دخالتی نمی‌کرد. شما حتی اگر در همان عکس‌ها هم نگاه کنید می‌بینید پلیس به صورت مظلومانه‌ای ایستاده است و نگاه می‌کند.»



نجف دوم یا خونین شهر فراموش‌شده

روی دوم خرمشهر در پس‌کوچه‌ها است. خانه‌های ترکش‌خورده، کوچه‌های ویران، و فاضلابی که در خیابان‌ها جاری است. فؤاد یکی از شهروندان خرمشهری است. وقتی در سؤالم از کلمه‌ی «شهروند» استفاده می‌کنم، می‌خندد و می‌گوید: «شما اول ببینید تعریف شهروند در مورد ما مصداق پیدا می‌کند، بعد از این کلمه استفاده کنید.»



خرمشهری را که خدا آزاد کرد، چه کسی آباد کند؟

صمیمیت خوزستانی راننده زود خودش را نشان می‌دهد. منتظر سؤال نیست و سفره‌ی دل باز می‌کند. اول کمی فحش می‌دهد و بعد از بچه‌اش می‌گوید که از دیشب زیر سرم بوده. می‌گوید آب خرمشهر و آبادان غیر قابل شرب شده و دو روز است که چون آب تصفيه‌شده نخریده، کودک از آب شهری خورده و بیمار شده.