تاریخ انتشار: ۲۹ شهریور ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
گفت‌وگو با حسین باستانی، روزنامه نگار و تحلیل‌گر سیاسی

«کشف پتانسیل روز قدس، هوشمندی مردم بود»

حسین علوی
alavi@radiozamaneh.com

در روز قدس با وجود هشدارهای قبلی رهبر جمهوری اسلامی، سپاه پاسداران و نیروهای امنیتی حرکت اعتراضی گسترده‌ای در خیابان‌های تهران و تعدادی از شهرهای بزرگ ایران برگزار شد.

از حسین باستانی روزنامه‌نگار و تحلیل‌گر سیاسی مقیم پاریس پرسیدم که ابعاد وسیع این تظاهرات و شعارهای آن، آیا نشان از این دارد که حرکت‌های اعتراضی ماه‌های اخیر به جنبشی دوام‌دار و با پایه‌های اجتماعی شکل‌گرفته تبدیل شده است؟

Download it Here!

بله. در واقع می‌توان گفت که بعد از انتخابات ریاست جمهوری دهم، این پایه‌های اجتماعی شکل گرفت. البته خب زمینه‌های یک چنین حرکتی در جامعه‌ی ایران وجود داشت، اما کسی نمی‌تواند انکار کند که آن چیزی که باعث به فعلیت‌ درآمدن این پتانسیل‌ها در جامعه‌ی ایرانی شد، عبارت بود از میزان و نوع تخلفات انتخاباتی که صورت گرفت و به حدی هم بود که تمام جامعه را به حرکت واداشت.

شاید اگر بخواهیم آن را با آن‌چه که در گذشته رخ داده است مقایسه کنیم، می‌توانیم این تمثیل را به کار ببریم که گویی بعد از انتخابات دوم خرداد ۷۶ به جای مثلاً سید محمد خاتمی اسم علی‌اکبر ناطق نوری به‌عنوان رییس‌جمهور اعلام می‌شد.

شاید در همان زمان هم دور از انتظار نبود که عین همین حرکت‌ها به وجود بیاید. تخلف انتخاباتی در کشور ما چیز عجیب و غریبی نیست. تخلف همیشه صورت گرفته است. ولی میزانش این بار به گونه‌ای بود که انگار جامعه احساس می‌کرد که عمیقاً مورد تحقیر قرار گرفته است و گویی عده‌ای هیچ حد و مرزی برای تحقیر آن نمی‌شناسند.

در نتیجه این حرکت بدون این‌که واقعاً کسی آن را پیش‌بینی یا هدایت کرده باشد، شکل گرفته و به مرور ادامه پیدا کرد و نقطه‌ی اوجش هم ۲۵ خرداد بود که یک جمعیت سه میلیونی، به اعتراف شهردار محافظه‌کار پایتخت، حداقل در تهران به خیابان‌ها آمدند. قطعاً در هیچ زمانی در تاریخ بعد از جنگ، و به عبارت مشخص‌تر بعد از فوت آیت‌الله خمینی، هرگز چنین جمعیتی در خیابان‌های ایران نیامده بود.


حسین باستانی، روزنامه نگار و تحلیل‌گر سیاسی

ولی مسأله ظاهراً الان محدود به مخالفت با دولت آقای احمدی‌نژاد و اعتراض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری نمی‌شود. مثلاً شعارهایی که در مورد مسأله‌ی قدس در قیاس با شعارهای متداول سال‌های قبل مطرح می‌شد، شعار «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران» بود و یا در ارتباط با حامیان بین‌المللی دولت آقای احمدی‌نژاد هم شعار «مرگ بر روسیه» به صورت گسترده‌تری این بار مطرح شد. آیا این نشان نمی‌دهد که این حرکت یک هویت سیاسی مشخصی فراتر از انتخابات پیدا کرده است؟

ببینید، این شعارهایی که مردم در تظاهراتشان دارند بیان می‌کنند، سالیان سال حرف دل مردم بوده است. یعنی این شعارها چیزهایی نیست که بعد از انتخابات در ذهن مردم ایجاد شده باشد که حکومت این اشکالات را دارد. منتها تفاوت الان با گذشته این است که در واقع انگار یخی که در خیابان ریخته بودند، شکسته است.

انگار مردم متوجه شده‌اند گذشته از ابزارهایی که در سابق وجود داشته است، (ابزارهای دیگری هم وجود دارد.) این که در گذشته، هرازگاهی انتخاباتی برگزار می‌شد و در مقاطع انتخابات هم حداقل کاری که در جامعه صورت می‌گرفت این بود که عده‌ای می‌گفتند شرکت کنید و عده‌ای می‌گفتند شرکت نکنید و مدتی با همدیگر بحث می‌کردند و بعد انتخابات آن طور که حکومت می‌خواست برگزار می‌شد، و می‌رفت تا انتخابات بعدی که دوباره همین داستان تکرار شود.

فعالیت سیاسی معمولاً به این جاها محدود می‌شد. اما بعد از انتخابات مردم گویی پتانسیل دیگری را کشف کردند که کشف این پتانسیل مدیون تقلب در انتخابات بود. یعنی آن بود که باعث شد یک‌دفعه مردم به خیابان بریزند و وقتی هم به خیابان ریختند، برای اولین بار فهمیدند که در خیابان‌ها هم می‌شود ابتکار عمل را از دست حریف گرفت.

بعد از آن بود که دیگر شروع کردند خواسته‌های خودشان را در تظاهرات‌های خیابانی مطرح کردن. خواسته‌های متنوعی که شامل مسائل سیاست خارجی و داخلی می‌شد.

برای درک اهمیت آن‌چه بعد از انتخابات رخ داد، کافی است به یاد بیاوریم که پیش از انتخابات و حتی زمانی که اصلاح‌طلبان در رأی‌گیری‌های متعدد با اکثریت خیلی بالایی محافظه‌کاران را شکست می‌دادند، حتی در آن زمان توان جمع کردن نیرو در خیابان‌ها را نداشتند. هم‌چنین توان تجمع اعتراضی میان اصلاح‌طلبان و محافظه‌کارانه قابل مقایسه نبود و محافظه‌کاران به مراتب در سطح بالاتری قرار داشتند.

نمونه‌ی خیلی واضح‌اش این بود که به دعوت گروه‌های سیاسی اصلاح‌طلب و اصولاً تحول‌خواه مردم جمع می‌شدند. در کل دوره‌ی آقای خاتمی، تنها اولین سالگرد دوم خرداد بود که مردم جمع شدند.

آن زمان مردم دراوج امید بودند. حداکثر اگر ۴۰ هزار نفر جمع می‌شدند. در حالی که در همان زمان وقتی جناح مقابل می‌خواست نیرو جمع کند، حالا بله درست است از ابزارهای حکومتی هم استفاده می‌کرد، سازماندهی‌شده می‌آورد و غیره و ذلک، اما می‌توانست جمعیت خیلی زیادی جمع کند.

نمونه‌ی خیلی واضح‌ترش بعد از ۱۸ تیرماه بود که بعد از آن شوک بسیار عظیمی که به جامعه وارد شد، در هیچ کدام از تجمعات اعتراضی تهران بیشتر از پنج هزار نفر جمع نشدند.

در حالی که به نظر می‌آید آقای خامنه‌ای به محضی که اراده کرد، یک جمعیت ۳۰۰ـ ۲۰۰ هزار نفری را در ۲۳ تیر به خیابان‌های تهران آورد. انگار همه قبول کرده بودیم و انگار همه قبول کرده بودند که این معادله تغییر نمی‌کند و خیابان‌ها مال آن‌هاست و بعد از این انتخابات اخیر بود که کم کم مردم این قابلیت را کشف کردند که گویی خیابان‌ها را هم می‌شود از حریف گرفت.

شما از تصمیم مردم برای ریختن به خیابان‌ها و در حقیقت به نوعی ریختن ترسشان از حضور اعتراضی در خیابان‌ها یاد کردید. گزارش‌های جمعه و شنبه هم حاکی است که اگرچه نیروهای انتظامی برای متفرق کردن جمعیت به صورت چشم‌گیری حضور داشتند، ولی سرکوب گسترده به نحوی که در حرکت‌های خردادماه پیش آمد، هنوز گزارش نشده است. اگر این گزارش‌ها درست باشد، دلیل این را شما فقط آمادگی سیاسی مردم برای حضور می‌دانید یا دلایل دیگری را هم قائل هستید؟

اصولاً سرکوب در تجمعاتی مثل تجمع روز جمعه نسبت به تجمعاتی مثل فرض کنید تجمعات هفته‌ی اول بعد از انتخابات مشکل‌تر است.

یک دلیل امنیتی خیلی ساده هم دارد و آن این‌که در آن نوع تجمعات تنها جمعیت تظاهرکننده‌ای که در خیابان‌ها هستند، جمعیت معترض است. در نتیجه هیچ مشکلی از نظر نیروی سرکوب‌کننده پیش نمی‌آید که گیریم عده‌ای را به رگبار ببندد.

اما در تجمعی مثل تجمع جمعه به هر حال جمعیت دو طرف، هر دو با هم در خیابان‌ها حضور داشتند، اگرچه هم‌زمان در یک‌جا حضور نداشتند، ولی در خیلی از موارد هم به نسبت‌های مختلف و البته با توجه به این که جمعیت معترض بسیار بیشتر از جمعیت طرفدار دولت بودند، حضوری هم‌زمان در خیابان‌ها داشتند.

در یک چنین شرایطی سرکوب مشکل‌تر می‌شود و این اصولاً به نظر می‌آید که هوشمندی مردم در کشف این پتانسیل بوده است. نخستین تجربه‌ از این نوع هم در واقع آن نماز جمعه‌ی معروفی بود که خطیبش آقای هاشمی رفسنجانی بود.

مردم در چند تجمع انبوه شرکت کرده بودند و قدرت خودشان را به رخ حکومت کشیده بودند. ولی حکومت بعدش گفته بود که دیگر ما اجازه‌ی تجمع نمی‌دهیم و مجوز جمع شدن نمی‌دهیم. البته این در حالی است که اصلاح‌طلبان هم تأکید داشتند می‌خواهند در چهارچوب قانون حرکت کنند.

طبیعتاً یک مقدار برگزاری راهپیمایی‌های بعدی مشکل شده بود، تا این‌که انگار یک پتانسیل جدید کشف شد و آن این که بسیار خوب، ما در مناسبت‌های رسمی حکومت شرکت می‌کنیم؛ همان جاها را ازشان می‌گیریم. برای آن‌ها که دیگر نباید ازشان مجوز بگیریم، برای نماز جمعه که نباید مجوز گرفت، برای روز قدس که نباید مجوز گرفت؛ و از این‌جا بود که اولین موردش همان نماز جمعه‌ای بود که گفتم و دومین مورد انبوه‌اش اتفاق روز جمعه بود.

به نظر می‌آید این تجربه‌ای است که مردم انجام دادند و در آینده هم این تجربه را قابل تکرار خواهند دانست.

نکته‌ی جالب این است که معمولاً این مناسبت‌های حکومتی تا حالا محل قدرت‌نمایی حکومت در مقابل مخالفانش بوده، حالا محل قدرت‌نمایی مخالفان حکومت در مقابل آن‌ها شده است و انگار تمام این مناسبت‌ها، از این به بعد به کابوس‌هایی برای محافظه‌کاران حاکم تبدیل می‌شوند.

ما ۲۲ بهمن را بعداً خواهیم داشت؛ ۱۶ آذر را خواهیم داشت و مناسبت‌های بسیار دیگری که در خصوص همه‌ی آن‌ها، نیروهای سرکوب‌کننده همین مشکلات را خواهند داشت.

Share/Save/Bookmark

در همین زمینه:
روز قدس، ثبت حضور در مقابل جریان حاکم
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)