تاریخ انتشار: ۷ فروردین ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
گفت و گو با هادی خرسندی، شاعر، طنزپرداز، نویسنده، روزنامه‌نگار:

دوساله بودم که به دنیا آمدم

فرنگیس محبی
mohebbi@radiozamaneh.com

در مجله این هفته که مصادف با تعطیلات عید نوروز است با هادی خرسندی شاعر، طنزپرداز، نویسنده، روزنامه‌نگار و در چند سال گذشته، کمدین سرشناس ایرانی که مقیم لندن است گفتگو کرده‌ام.

Download it Here!

من، هادی خرسندی، نوروز ۱۳۸۷ را به شنوندگان رادیو زمانه شاد‌باش می‌گویم و برای آنها سال خوشی را آرزو می‌کنم.

هادی جان، عید را به شما تبریک می‌گویم. تازه از آمریکا برگشتید و آنجا مثل اینکه با پرویز صیاد - صمد آقا - تور گذاشتید. چطور بود؟
ما قبل از آن یک توری در اروپا داشتیم که اتفاقاً همکاران شما در شهر کلن به ما پیوستند و شهزاده و معصومه عزیز رپرتاژ هم تهیه کردند و با فیلم‌هایی در رادیو زمانه گذاشتند. و ما در برنامه اروپایی در حدود ۷۰ اجرا داشتیم. به خیلی از شهرها رفتیم که ایرانی‌های آنجا، خیلی دسترسی نداشتند و کسی هم به سراغ آنها نمی‌رفت.

برنامه‌های بعدی شما برای عید در لندن چیست؟
من یک برنامه خرسندآپ کمدی دارم. می‌دانید که‌ این برنامه‌های استندآپ کمدی که هست، من اینها را به خرسندآپ کمدی دوبله به فارسی کردم و برای ۱۰ و ۱۱فروردین یعنی آخرهای این ماه مارس در لندن برنامه دارم و هموطنان می‌آیند و می‌گوییم و می‌خندیم.

هادی جان، قبل از اینکه به سوال‌های دیگر بپردازم، می‌خواهم یک مقدار شما از خودتان بگویید. کی فهمیدید که اهل شعر و طنز هستید؟ چند سالتان بود؟
سوال جالبی است و چون قبلاً چنین سوال جالبی از من نشده، ‌جواب آماده‌ای هم ندارم. اما می‌توانم بگویم که دقیقاً کلاس چهارم دبیرستان که می‌شود کلاس دهم، در سن ۱۸-۱۹ سالگی بود؛ روزنامه توفیق بود آن موقع‌ها که روزنامه فکاهی بود. در آن زمان طنز به این شکل ادبی‌اش رایج نبود ولی فکاهی یعنی خنده‌دار یا کمدی بود، سیاسی هم بود. آن را که می‌خواندم، هوس کردم و به شوق افتادم که برای اینها یک چیزهایی بنویسم و بفرستم.


اول با کشیدن کاریکاتور شروع کردم. منتها کاریکاتور کشیدن سخت بود؛ کاغذ می‌خواست، قلم می‌خواست، میز می‌خواست، مرکب مخصوص می‌خواست. آن موقع‌ها این خودکارهای بیک و روان‌نویس‌ها این جوری نبود و من چون فقرم اجازه نمی‌داد که اینطور ابزار و وسایل را داشته باشم، دیدم که خیلی راحت‌تر است که همین مداد جوهری را به زبانم بزنم و طنز، یا آنچه که آن موقع‌ها می‌گفتند فکاهی بنویسم.

شاید که حدود سال ۱۳۴۰ که شاید خیلی از شنونده‌های شما که سنشان حدود من یا یک خرده از من بیشتره فکر میکنند که چرا من از مداد جوهری و فقر وسایل صحبت می‌کنم به جای ماژیک و روان‌نویس ولی خب، لابد در آن گوشه و کنار و آنجایی که من بودم، این چیزها آنقدر هم نبود. نه، نه، نه، ماژیک که اصلاً نبود. خودکارها هم در زمستان اصلاً نمی‌نوشت، بکسوات می‌کرد. بیک هم تازه درآمده بود و باید سه دفعه فوت می‌کردیم ته خودکار، تا یک کلمه بنویسد در زمستان. چون گلیسیرین را می‌زدند در جوهر و می‌کردند توی تیوب‌های خودکار و این گلیسیرین در زمستان خلاصه راه نمی‌داد و حال نمی‌داد و کار نمی‌افتاد روی کاغذ.

از دوران کودکی خود بگویید. دوران کودکی‌تان چطور بود؟ کجا متولد شدید؟ کجا درس خواندید؟
من وقتی به دنیا آمدم، دوساله بودم. این ممکن است که اسباب خنده باشد ولی آن موقع‌ها، بچه قبلی که از دنیا می‌رفت، آن زمان‌ها هم بچه‌ها زیاد از دنیا می‌رفتند. بهداشت درست نبود و بچه‌ها تند تند از دنیا می‌رفتند، درست مثل ایران امروز؛ در آن موقع‌ها، پدر و مادرها شناسنامه بچه قبلی را می‌گذاشتند برای بچه بعدی خود.



چون به هرحال بچه بعدی یا در راه بود یا قرار بود بیاید. این بود که خیلی از ایرانی‌ها چنین هستند که شناسنامه آنها بزرگ‌تر و نه کوچک‌تر از سن خودشان است. با تفاوت یک سال، دو سال، سه سال. و حتی ایرانی‌هایی داریم که اسم آنها، آن اسم مناسب جنسیتی‌شان نیست، یعنی اگر مرد هستند اسمشان کمی آنوری است یا بالعکس و به همین خاطر هم خانواده‌ها زبلی می‌کردند، پیشگیری می‌کردند و اسم بچه‌ها را دوپهلو می‌گذاشتند. مثلاً می‌گذاشتند عزت که یا عزت‌الله می‌شد و یا عزت الملوک. به هرحال من دوساله بودم که به دنیا آمدم...(خنده)

هادی جان، شما مرتب بعد از انقلاب نشریه طنز منتشر می‌کردید. اول طاغوت بود و بعد هم اصغرآقا. اما مدتی است که انتشار اصغرآقا نامرتب شده و درعوض بیشتر در اینترنت فعال شدید. حیف نیست که این نشریه را دیگر چاپ نمی‌کنید؟
ممنونم از محبت شما. من دقیقاً پریدم وسط حرف شما که بگویم راست می‌گویید. من رفتم به طرف برنامه‌های نمایشی خرسندآپ کمدی و برنامه های نمایشی پرویز صیاد تا بودجه انتشار اصغرآقا را دربیاورم ولی انگار نقض غرض شد. انگار رفتم آن طرف، فرصت نشد بیایم این طرف.

به قول سعدی که می‌گوید؛ شد غلامی که آب جو آرد - آب جو آمد و غلام ببرد. من رفته بودم که پول دربیاورم برای اصغرآقا، ولی خوب...(خنده). اما الان آمدم لندن و خوشحالم که به شما مژده بدهم و اولین شماره آن را هم تقدیم شخص شما بکنم و برای رادیو زمانه هم بفرستم که اصغرآقا، انتشار ماهانه خودش را به طور مرتب از سر می‌گیرد و واقعاً درست می‌گویید. حیف است به ویژه برای من حیف است. به این دلیل که برای احساس من حیف است. من این اینترنت را خیلی دوست دارم و خیلی هم کار رویش می‌گذارم اما تا یک چیزی با مرکب روی کاغذ چاپ نشود، به من آن حالی را نمی‌دهد که روی سایبر و اینترنت و اینها روی هوا برود.

حالا صحبت از روزنامه شد، شما به عنوان شاعر و طنزپرداز مشهور شده بودید. بیشتر کار شما هم نوشتن بود و این تغییر کاری که دادید و یک دفعه استندآپ کمدین شدید، برای شما سخت نبود؟
سوال درستی است. ببینید استندآپ کمدی، یک نوع مدیا است. ببینید عارف قزوینی شاعر بود حالا اگر با موزیک شعر خودش را می‌خواند، ‌حافظ و سعدی شاعر بودند و حالا اینها اگر شبی در مجلسی هم می‌رفتند در جای بلندتری می‌ایستادند و با صدای بلندتری، شعر خودشان را می‌خواندند؛ فقط آن رسانه است که حالا می‌تواند کتبی باشد یا شفاهی یک مقداری فرق می‌کند. یعنی اینکه من یک گردش ۱۸۰ درجه‌ای نکردم. بلکه آمدم از یک مدیا دیگر کمک گرفتم که این شعرم را و این گفته خودم را، به جای اینکه چاپ کنم، اینطوری به یک عده‌ای که در آن سالن جمع هستند بدهم. این مدیا می‌تواند مثلاً رادیو یا تلویزیون باشد یا میکروفون یا دوربین. خب، طبیعتاً این، تغییراتی را هم به وجود می‌آورد. یک مقدار بدیهه‌گویی به وجود می‌آورد، به هرحال بادی لنگواج یا زبانِ تنی هم یک مقدار قاطی قضیه می‌شود.

شاید هم این استعداد در من بوده و بیخودی از اول رفته بودم دنبال مشق، کتابت و روزنامه. اما به نظر من، همه اینها، حلقه‌های یک زنجیره‌اند و این زنجیر در مجموع آن چیزی است که دایره ذوقی آدم را تشکیل می‌دهد و همه در راه گفتن یک سری درد است، به صورتی که قابل شنیدن باشد. برای اینکه اگر درد را همینطوری برای دیگران بگوییم، ممکن است که نخواهند گوش بدهند اما درد را اگر که یک مقداری با شیرینی بگویید، خوب با شما همدردی می‌کنند. و بعد می‌بینند که خودشان هم این درد را دارند.

نظر شما درباره کمدین‌های ایرانی نسل جدید چیست؟ مثلاً دختر شما، شاپرک یا پیوند، پسرتان. ماشاالله خیلی کار و بارشان هم گرفته است.
این ماشالله شما امیدوارم بیشتر اثر کند ولی (خنده). نسل جدید ما امید جلیلی هست که پیشروتر از همه اینهاست. البته یک مقدار هم نسل‌اش به جدیدی اینها نیست. بعد مازیار جبرانی است در لس‌آنجلس، که او هم دارد خوب کار می‌کند. یک جوانی است به اسم نیاورانی در وین که هم به آلمانی و هم به فارسی کار می‌کند. پیوند خرسندی به انگلیسی و به فارسی کار می‌کند و من آخرین بار، آخرین شوی (نمایش) او را در برکلی دیدم در شمال کالیفرنیا و شاپرک خرسندی که الان در یک دورانی است که به اصطلاح ما ایرانی توی بورس است، یعنی پیشنهادهای مختلف به او می‌شود.


به هر حال من خوشحالم که جوان‌های ایرانی، نسل دوم یا سوم ایرانیها در خارج از کشور، هرکدام‌شان توانسته‌اند در یک زمینه‌ای موفق شوند. مثلا بچه‌های آقای نوری زاده، امید نوری زاده، من شنیدم در کار موزیک خیلی جلوه کردند و اینها همه باعث خوشحالی همه ما پدر و مادرها است و یا پدربزرگ ها و مادر بزرگ ها که ما هستیم.

شاپرک و پیوند، این کارها را از شما یاد گرفتند یا خودشان یاد گرفتند، چقدر شما در پیشرفت‌شان تاثیر داشتید؟
یک مقدار جواب این سوال سخت است. من خودم در خانه‌مان، کسی نبود که از او یاد بگیرم. گمان می‌کنم که شاپرک و پیوند هم اگرچه دیدند من چه می‌کنم، ولی من فکر می‌کنم فقط باعث شد که یک مقدار ترس آنها از بین برود. اما همانطور که من از کسی یاد نگرفتم، فکر نمی‌کنم که آنها هم از من یاد گرفته باشند. به ویژه شاپرک خیلی دارد به جلو می‌رود و هدف‌های خیلی بلند دارد؛ باور می‌کنید نه یک کلمه از من می‌پرسد و این رابطه پدر و دختری هیچ فرق نکرده، چه زمانی اگر او الان اگر یک دندانپزشک بود یا الان که استندآپ کمدین هست.

اصلاً او شاید نمی‌خواهد که احساس کند که‌ من می‌توانستم معلم او باشم یا مشوق او باشم. این برای من تلخی‌هایی دارد. اما آن بخش خوشحال‌کننده‌اش که خیلی بر تلخی‌هایش می‌چربد، این‌ست که می‌بینم که یک دختر ایرانی، یک زن ایرانی، اینطور مقتدر و بی‌اعتنا به اینکه نیازی بخواهد به کسی داشته باشد، کار خود را می‌کند و روی پای خودش ایستاد، مثل خیلی از زن‌ها و خیلی از دخترهای ایرانی، حتی بی‌نیاز از پدرش دارد راه خودش را می‌رود، خیلی برای من تفکر برانگیز، تامل‌برانگیز و در عین حال زیبا‌ست.


هادی جان، برنامه شما برای آینده چیست؟ چه چیزهای جدیدی دارید؟

والا در این سن و سال ، شما بهتر است‌ زیاد نپرسید از آینده... (خنده). ولی برنامه آینده من، احیای گذشته‌هایم است. یعنی یک مقدار شعرهایم را می‌خواهم کتاب کنم. یک مقدار می‌خواهم دوره‌های قدیمی روزنامه‌هایم را تجدید‌چاپ کنم و فکر می‌کنم اگر بتوانم همین جا خودم را نگه دارم که یک مقداری به خواست‌های مردم جواب بدهم که می‌گویند چرا شعرهایت جمع نشده، چرا کتاب خاطرات علم که تو نوشتی، یا انشاهای صادق صداقتت چرا یک مجموعه کتاب نیست که بدست ما برسد و از این قبیل سوال‌ها؛ من به اینها که جواب بدهم و برسم، فکر می‌کنم در سن و سالی هستم که نیاز نباشد که برنامه‌ریزی درازمدت‌تر بکنم... (خنده)

حالا که ایام عید است، رسم است که همه برای سال نو یک آرزویی داشته باشند، آرزوی شما چه است؟
آرزوی من این است که سال دیگر در همین موقع‌ها و همین روزها، شما تلفن کنید و یکبار دیگر با من مصاحبه کنید و من هم خیالم راحت باشد که یک سال دیگر بودم در این دنیا و توانستم که در وضعیتی باشم که شما همچنان مرا قابل مصاحبه کردن بدانید... (خنده) و ضمناً ببینم که رادیو زمانه هم یکسال دیگر دوام پیدا کرده و به عمرش اضافه شده است... (خنده)

این مهم است!
دقیقاً، دقیقاً. بگذار یک چیزی بگویم. من در این ایام عید، مصاحبه‌های زیادی کردم و هر وقت هم مصاحبه می‌کنم، بعد زنگ می‌زنم و می‌گویم تو را خدا این را پخش نکنید. این یکی از بهترین مصاحبه‌هایی بودکه من کردم.

خیلی ممنون آقای خرسندی، حالا قبل از اینکه با شما خداحافظی کنم؛ شما شعرهایی دارید که فراموش نشدنی است. ممکن است یکی از آخرین اشعار خودتان را که خودتان هم دوست دارید برای شنوندگان رادیو زمانه بخوانید.
والله فراموش‌نشدنی‌ها را که فراموش کرده‌ام (خنده)، ولی چون می‌گویید فراموش‌نشدنی، بگذارید که من عاشقانه‌ترین سرودم را برای شما بخوانم:

بچه‌ها، این نقشه جغرافیاست
‌بچه‌ها، این قسمت اسمش آسیاست

‌شکل یک گربه در اینجا آشناست

‌چشم این گربه به دنبال شماست

‌بچه‌ها این گربه ایران ماست

‌بچه‌ها این خانه اجدادی است

‌گشته ویران، تشنه آبادی است

‌خسته از شلاق استبدادی است

‌مرهم دردش کمی آزادی است

‌بچه‌ها این کار فردای شماست

‌بچه‌ها این کار فردای شماست


در همین زمینه:

هادی و صمد 10 سال بعد، گزارش ویدیویی زمانه از اجرای کلن

گفتگوی رضا دانشور با هادی خرسندی و پرویز صیاد - بخش اول

گفتگوی رضا دانشور با هادی خرسندی و پرویز صیاد - بخش دوم

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

ممنون فزي جان. جالب بود. فقط يادم رفت نشاني سايتم را بدهم که تبليغ شود! چون خيلي کار تويش دارم. اصغرآقا داتکام.
www.AsgharAgha.com
و با سپاس از راديو زمانه

-- Hadi Khorsandi ، Mar 27, 2008

هادي بدون شك قله رفيع طنز معاصر است، خدا طول عمرش بدهد . ماهم كه طبق معمول قدر مشاهيرمان را نميدانيم تا وقتي كه زنده اند.

-- شاه شمشاد قدان ، Mar 27, 2008

چقدر فرق است میان این » سید «« و ان »» سید «« !. ابراهیم نبوی خودمان را میگویم و این یکی سید را !!.
داوید

-- داوید. ، Mar 27, 2008

thank you

-- بدون نام ، Mar 28, 2008

that is good that you choose differrent people so we can get to know them better,thanks for your hard work
sal khoobi barayetan arezoo mikonam

-- saba ، Mar 31, 2008

Hadi khorsandi is the best in the World

-- zibap@hotmail.com ، Apr 5, 2008

خداوند به این نفس گرم شاعرانه عمر با عزت و طولانی عطا کند که اگر این عاشقان با صفا هم نبودند معلوم نبود بر سر ما چه می آمد. درود همه ایرانیان آزاده به قلمدار شریف"هادی خرسندی".

-- Iran ، Apr 6, 2008

salam/ghabl az harchiz mikhaham az shoma be khatre inhame sal faliyt tashakor konam,yaki az dalayel rohiye gerftam man khandan ashar va tanzhaye shomast.
yek soal dashtam mishvad inkar ra ba amozesh yad gerft?
aya shoma shagerd mipazirid?
lotfan javab ra barayam befrestid.
dar payan omidvram sal no bar shoma morak bashad sali toam ba movafaghiyhaye rozafzon ba salamati va tavan ziyad,ta bishtar betavanid khande bar labhaye pajmorde iranian biyavarid va nish zabanetan ham sozantar ta bishtar va biishtar hal akhondha va ayadi anha ra ja biyavarid
ba sepas

-- nahid ، Apr 6, 2008

سلام و میدانید که سایت شما نیز در ایران جزو سایتهای فیلتر شده توسط دولت آزاد اندیش وقت میباشد.خدا پدر این فیلتر شکن ها را بیامرزد که ما را یاری میدهند تا به سخنان و اخبار منتشره توسط شما دسترسی پیدا کنیم و آنها را در Word،کپی و بعد Pastکرده و برای هموطنانی که به فیلتر شکن دسترسی ندارند بفرستیم. امیدوارم بعنوان یک ایرانی دستی پهلوی دستتتان گذاشته باشم. با احترام نازی کمالی

-- Nazi Kamali ، Apr 7, 2008

هادی خرسندی عزیز سلام. ببین عزیز شما هنرمند متعهدی هستی و افتخار ایران! اولش میخواستم بی تفاوت بگذرم ولی دلم نیامد آخه برای شما ارزش قائلم. میخوام بگم حیفه که با این رادیو زمانه مصاحبه میکنی. اینها از الف تا یا زیر چتر رزیم ایرانند. شما اول از اینها بپرس ببین موضع شون راجع به جنایتکاران اسلامی حاکم بر ایران چیه؟ اگر بپرسی با هزار لطایف الحیل از پاسخ دادن در می روند. اینها فقط برای حفظ رژیم درست شدند. بدست فرح کریمی که باصطلاح پناهنده ی هلند بوده و تا بحال 5 بار به ایران سفر کرده . هادی عزیز مصاحبه شما با رادیو زمانه به اینها مشروعیت میده. دوست دارم جوابم را بدهی یا خصوصی ویا علنی مهم نیست . قربانت علی

-- ali ، Apr 8, 2008

سلام بر هادی خرسندی. من هم با علی موافقم. رادیو زمانه بقدری رسواست که صدای مجلس هلند را در آورده و اعلام کردند که دولت هلند را سرکیسه میکنند و پول میگیرندولی از رژیم ایران طرفداری میکنند. هادی جان همه ما از جمله خودت در برابر "هادی خرسندی" مسئولیم. سرفراز باشی

-- siamak ، Apr 8, 2008

با سپاس از این مصاحبه خوب. میدونید چرا رادیو زمانه را دوست دارم و همیشه بهش مراجعه میکنم، چون بغیر از مطالب خوبی که داره میذاره همه حرفشون را بزنند و نظرهای همه را چاپ میکنند حتی آدمهای کوته نظر و با غرضی که این بالا نظر داده اند. اینا مشخصه که اصلا مطالب سایت را چک نمیکنند که جه حملاتی به جمهوری اسلامی میشه. فقط همه را می بندند به جمهوری اسلامی اگر که مثلا مقاله ای ببینند که مخالف افکار خودشونه، و بعد روی می آورند به تهمت و ناسزا. ممنون از شما که به قضاوت خوانندگانتان احترام میگذارید و اطمینان دارید. با چاپ این نظرهای باغرض و بیفایده خودبخود اینا را ضایع کردید. یعنی با یک تیر دو نشون زدید. هم سانسور نکردید و هم ابنها را افشا کردید.

-- موسوی ، Apr 11, 2008

آن چیز که عیان است چه حاجت به بیان است...@!!!!علی و سیامک خان

-- گل سرخ ، Apr 14, 2008

آن چیز که عیان است چه حاجت به بیان است...@!!!!علی و سیامک خان

-- گل سرخ ، Apr 14, 2008

سلام اقاي هادي خرسندي عزيز
ارزومندم هميشه سبز باشي
نوشته هات وبرنامه هات فوق العاده است

-- دنيا ، Apr 19, 2008

دوستان عزیز ؛ سلام
من اقای هادی خرسندی عزیز را با شعر پریای خاک تو سر شناختم ( البته قسمتی از شعر )
دوست دارم باز هم از ایشان کار بخوانم . اگر کاری از ایشان در اینترنت هست لطفاً لینک بدهید!! ممنون .
نکته ی بعدی آنکه سایت اصغر آقا فیلتر شده است ( البته مطمئناً می دانستید ؛ فقط می خواستم بگویم که یک وقت لینک اون سایت را ندهید !! )

-- شهروز ، Nov 29, 2008

واقعا از اينكه از داشتن هادي خرسندي ها در وطن محروميم متاسفم.براي خودم متاسفم كه قدر هادي و هادي هاي ايران رو ندونستيم.

-- مهدي ، Feb 18, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)