تاریخ انتشار: ۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۹ • چاپ کنید    
ما بی‌شماریم، و تنهاتر از آن که تنهاتر شویم!

به تلخی «پنج» اعدام

مهشید راستی

آسمان سر جایش است و فاصله‌اش با زمین همان است که بود.
کوه‌ها تکان نخورده‌اند و دریایی از دیشب تا کنون خشک نشده.
تنها پنج قلب مهربان به سفاکی از حرکت باز ایستاده‌اند
و پنج جفت چشم امیدوار غروب خورشید را نمی‌بیند.
حال همه‌ی ما خوب است. ولی تو باور نکن

خشمم مضاعف می‌شود وقتی می‌بینم که دوستان اپوزیسیون، هم‌چنان که همیشه، با فریاد‌های «برید جلو هواتون رو داریم»، نه قلب دشمن که جنبش مردم ما را نشان می‌روند.

پلاکارد «نگو که بهت نگفتم» را در چنین مواردی به دست می‌گیرند و به تمسخر فریاد می‌زنند:

«جنبش ضدخشونت؟ ‌ها؟ دیدی حالا؟ مگر نگفته بودم که به جایی نمی‌رسید؟»

می‌خواهید این رژیم را اصلاح کنید؟ ‌ها؟ دیدید چی شد؟

مگر نگفته بودیم بروید انقلاب کنید. مگر نگفته بودیم بدون انقلاب ـ لابد از همان نوع‌اش که ما کردیم ـ کاری درست نمی‌شود؟ دیدید حالا؟ حالا بکشید...

و میدانم که خودشان هم درد می‌کشند. شاید این شیوه‌ی مصون کردن شخصی‌شان باشد، اما تاریخ مصرف این شیوه گذشته است.

راستش اگر قبلا هم مصرف می‌شد، عملکردی جز سی سال سکون به‌بار نیاورد.

می‌دانم که آن‌ها هم قلب دارند. می‌دانم که آن‌ها هم درد می‌کشند. ولی حس می‌کنم که در میان دردشان، احساس رضایتی از این فجایع نهفته است چرا که توانسته‌اند به دیگران نشان دهند که حق داشته‌اند.

ولی آیا واقعا حق داشته‌اند؟


تبلیغ اعمال خشونت بر علیه خشونت دولتی، حق اعتراض به خشونت را از مردم سلب می‌کند. در چنین تبلیغی فکر نقشی ندارد و صرفا احساس و احیانا منافع گروهی نقش اصلی را بازی می‌کنند

سی سال است که در خارج از کشور بر سر و کول هم می‌کوبیم. هی جنبش و جمعیت و سازمان و حزب تشکیل می‌دهیم و مدام از خودمان انشعاب می‌کنیم.

سی سال کافی نیست که بفهمیم حرفمان بی‌عمل است. سی سال کافی نیست که بدانیم حتی چوب خشکی را در داخل ایران نتوانسته‌ایم، نمیتوانیم، تکان دهیم و آتشی بیافروزیم؟

چرا دست نمی‌کشیم؟

چرا هنوز فکر می‌کنیم حقیقت نزد ماست و بس، و ماییم که می‌توانیم رهنمود بدهیم.

پنج عزیز جشمان‌شان برای همیشه به آفتاب بسته شد. و ما از این فرصت برای تصفیه حساب‌های قدیمی استفاده می‌کنیم؟

پای مخالفان، کسانی را که چشم دیدنشان را نداریم وسط می‌کشیم تا با نفی ایشان خود را اثبات کنیم؟

ساده بگویم، من با خشونت مخالفتی ندارم. من با عدم خشونت مخالفتی ندارم. من با هر آن‌چه مردم ما در راه خود مناسب برای ادامه‌ی راه خود می‌یابند مخالفتی ندارم. ولی این آنان هستند که انتخاب می‌کنند.

ولی معتقدم که این راه‌نورد‌ها هستند که حق انتخاب شیوه‌های راه‌نوردی را در اختیار دارند. و معتقدم که وقتی خود در راه نیستم، نمی‌توانم برای کسی تعیین راه کنم.

نمی‌توانیم فراموش کنیم که ضدخشونت بودن این جنبش است که توانسته است سمپاتی جهانیان را نسبت به خود جلب کند.

از نظر مراجع بین‌الملی، هر حکومتی باید قادر باشد با کسانی که بر علیه او سلاح به دست گرفته‌اند مبارزه کند.

نمی‌توانیم فراموش کنیم که اگر جنبش سبز توانسته است به صحنه‌های جهانی راه یابد، برای آن است که تصویر‌ها شاهدان خوبی هستند بر این‌که حکومت بر مردم بی‌سلاح مسلح شده است. و نه بر عکس.


ولی معتقدم که این راه‌نورد‌ها هستند که حق انتخاب شیوه‌های راه‌نوردی را در اختیار دارند. و معتقدم که وقتی خود در راه نیستم، نمی‌توانم برای کسی تعیین راه کنم

ضدخشونت بودن این حرکت، جنبه‌ی مثبت این حرکت است. کسی که جنبش مردمی ایران را خشونت‌آمیز می‌خواهد و خشونت را تبلیغ می‌کند، حداقل حرفی که من می‌توانم بزنم این است که از فکرش ـ اگر چنین توانایی‌ای را داشته باشد ـ به نفع مردم ما استفاده نمی‌کند.

تبلیغ اعمال خشونت بر علیه خشونت دولتی، حق اعتراض به خشونت را از مردم سلب می‌کند. در چنین تبلیغی فکر نقشی ندارد و صرفا احساس و احیانا منافع گروهی نقش اصلی را بازی می‌کنند.

سرود ملی خارج از کشور، «لنگش کن»، را کنار بگذاریم. تنها با این راه است که فاصله‌ی خارج از کشور و داخل کشور را کم‌رنگ‌تر می‌کنیم. نه با شماتت‌های مدام و رو کردن کارت‌های سوخته‌ی سی ساله.

‌ای مردم، سوگوار هستیم. سوگوار ۵ قلب از حرکت ایستاده. پنج جان شیفته.

سوگواری خود را با کینه‌های سی ساله لکه‌دار نکنیم. سوگواران را به کینه نگزانیم و پرچم «دیدی نگفتم» را برافراشته نگاه نداریم. بگذاریم این کینه‌ها را باد با خود ببرد.

ما بی‌شماریم، و تنهاتر از آنیم که تنهاتر شویم!

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

خانم محترم: مشکل شما دقیقا چیست؟ برعکس تصویری که شما از حمایت ایرانیان مقیم خارج از حمایت از جنبش سبز در داخل میدهید؛ ایرانیان مقیم خارج دراکثریت یزرگ خویش در تمامی کشورهایی که امکان ابراز حمایت علنی داشته اند کوشیده اند. اینکه عده ای کنار ایستاده اند و میگویند لنگش کن اصلا تصویر واقعی از اوضاع ایرانیان خارج از کشور نیست؟ خود شما مگر در این سی سال چکار کرده اید که دیگران را به بی عملی متهم می کنید.
شما میگویید:از نظر مراجع بین‌الملی، هر حکومتی باید قادر باشد با کسانی که بر علیه او سلاح به دست گرفته‌اند مبارزه کند. آیا منظورتان دقیقا چیست؟ مگر اغلب اعدامیان سالهای اخیر واز جمله اعدامیان روز یک شنبه سلاح برداشته بودند که اعدام شدند؟ شما اگر واقعا ازاین جنایات آشکار آزرده و دل شکسته هستید چرا آنرا را محکوم نکرده وصدایتان را بر صدای بقیه نمی افزایید؟

-- سالار ، May 11, 2010

هیچ اتفاقی نیافتاده ..فقط پنج قلب از حرکت ایستاده ..همین..حالا به جای این که احساسات را کنار بگذاریم و دنبال یک حرکت اساسی باشیم باز بشینیم سوگواری کنیم، شمع روشن کنیم ،ادای صوفی ها رو در آوردن از همه چی راحت ترهست، صد در صد راحت تر از تلاش برای گرفتن حقت از گلوی ظالم ،حالم از شمع روشن کردن بهم میخوره دیگه ..حالم از ادای مظلوم در آوردن به هم میخوره..حالم از نشستن و سوگواری کردن و گریه زاری کردن به جای مقابله با این هیولاها به هم میخوره

-- mina ، May 11, 2010

صحبت مقاله و من که قبولش دارم اینه که این جنبش برخواسته از خواسته های مردمه . این جنبش مورد ا ستقبال مردم ایرانه چون طبق فورموله فلان حزب یاگروه به وجود نیامده ,به بادش ندهیم, چوب لای چرخش نگذاریم, همه اش ایه ی نحس براش نخوانیم ,بریم جلو همدلی کنیم بحث کنیم تقویتش کنیم انرا داشته خود بد انیم غریبی نکنیم

وخلاصه همه اش نگوئیم مرغ یک پا دارد 30 است ما میجنگیم اما جر خرابی ویرانی و کشته های بسیار ودشمنی حاصلی نداشته .تجربه های اشتباه را دو باره و چند باره نیازمائیم

با سر سختی هیچ کاری پیش نمی رود این عملکرد هماهنگ ماست که اینده را میتواند از ان ما کند اگر بد عمل کنیم اگرسکوت کنیم اگر خشونت بوورزیم 5 شهید به 5000 تبدیل خواهد شد

-- بدون نام ، May 12, 2010

فکر می‌کنم نویسنده به یک نکتهٔ کوچک دقت نداشته که اعدام شده‌ها اعضای جنبش سبز نبودن و اتفاقا چند نفرشون (اگر نگیم همه) به حرکت مسلحانه اعتقاد داشته اند. منظور از این حرف این نیست که باید کشته می‌‌شدند، منظورم این است که این افراد اتفاقاً شیوهٔ همان فعالان سیاسی نسل قبل را پیش گرفته بودند.

-- payam ، May 12, 2010

شما با اکثریتی که به دنبال منافع بلندمدت باشه یا اصلا با این روش بار اومده باشه طرف نیستین. مقابل شما سیستمیه که تمام امکانات برای تهدید و تطمیع جماعت رو در اختیار داره و تو همین مدت تمام توانش رو بکار گرفته. از اعدام و احکام سنگین تا ساخت سریالهای تلویزیونی تا اعطای وامها و تهسیلات جهتدارو... . مطمین باشین اگه قرار باشه با این روشها پیش بریم به عقب هلمون میدن همچنان که تابحال دادن. اتفاقا این طرز فکر دچار مشکلیه که دیگران رو به داشتنش نسبت میده: ندیده گرفتن واقعیتهای جامعه. واقعیتهایی که وقایع عاشورا رو بوجود اورد ومدتها قبل از اون وجودشو تو فضای جامعه میشد حس کرد.و در بحث غم انگیز رفتار مجامع بین المللی به اصطلاح متاثر از جنبش ایران و اینکه واقعا عملکردشون نسبت به جنبش چقدر مثبت و یاری دهنده بوده روباید منصفانه و جدا از کلاهی که از این نمد این جریان برای بعضیها در اومد تحلیل کرد.

-- irani ، May 12, 2010

آقای ایرانی
توجه کنید که نویسنده میگوید که مخالف خشونت نیست . اما این تصمیم باید توسط مردمی که میان گود هستند گرفته شود و نه اینکه از خارج از کشور با شماتت و تحقیر تحمیل شود.

-- بدون نام ، May 12, 2010

پس کلا هر کس چون خارج هست خفه بشه و حق اظهار نظر نداره! در گام نخست اسم این مطلقا مقاله نیست و در حد یک یادداشت در یک وبلاگ شخصی هست. در گام بعد هم بلحاظ محتوا صرفا یک غرغر با صدای بلند هست. غرغری تکراری و ظاهرا مشروع ولی به اندازه همان کسانی که برای داخل نسخه میپیچند مضموم چرا که به همان شیوه برای خارج تعیین تکلیف میکند.

-- علیرضا ، May 12, 2010

به عقیده من در ایران چند دستگی و عدم همبستگی بین مردم برای تغییر رژیم کنونی نسبتا زیاده و باید فکری برای این مشکل شود.
مشکلات اجتماعی و خانوادگی رو که این رژیم برای مردم بوجود آورده شما اصلا نمیتونید درک کنید.
رژیم با عقب نگهداشتن فرهنگ و دانش و علم روز از مردم عامی سعی کرده همیشه عقب ماندگی خودش رو از دید مردم عامی پنهان کنه.

-- لیلا ، May 12, 2010

خطاب به شما نویسنده رادیو زمانه
به ما میگویند نسل سوخته:
ما نسل سوخته انقلاب ننگین رژیم جمهوری اسلامی هستیم.نسلی که نه لذت دوران محمدرضا شاه را برد نه خیری از خمینی بیسواد و دجال دید....
نسل اعدامها و جنگ و بمبارانها و موشک باران ها و شکنجه ها و کتک های بی دلیل تو خیابان و نسل ایست بازرسی ها و دوران خفقان مطلق ایران.نسل خلخالیها و ری شهریها و لاجوردیها و قاضی مرتضوی های جنایتکار و خونخوار...
نسلی که یا اعدام شد یا زندان افتاد و یا کشته شد یا آواره دنیا.
نسلی که در دوران شکوفا شدنش بازی شطرنج به گفته علمای آن زمان حکم ۷۰ بار زنا با مادر خود را داشت, نسلی که برای گوش دادن به هر نوع موسیقی شلاق میخورد و برای داشتن نوار کاست و همچنین داشتن ویدیو زندان میرفت, نسلی که نه حق رای داشت نه حق شکایت نسلی که تا حرفی میزد به بهانه جنگ خفش میکردند, نسلی که جوانها به جای بازی بچه گانه و تفریح باید به نمازهای جماعت اجباری و حسینیه ها میرفتند نسل گشتهای کمیته و ثاراله جنایتکار...
نسل سرباز بگیری تو خیابانها نسلی که اگر در خیابان با دوست جنس مخالف(دوست دخترت) دستگیرت میکردند باید باهاش ازدواج میکردی یا بلایی به سرت میآوردن که تا آخر عمر از یادت نمیرفت...
نسلی که برای راه رفتن با مادر یا خواهر خود باید شناسنامه همراه میداشتی نسلی که در عروسی گذاشتن آهنگ جرم بود چه برسه به مختلط بودن. نسلی که شبها تفریحش نگاه کردن به تیراندازی ضد هوایی به طرف بمب افکنهای عراقی بود. نسلی که در مدارس یا کتک میخوردی یا در جلوی انجمن اسلامی تحقیر و سرکوب میشدی...
نسلی که برنامه درخواستی رادیو آن به این صدا میگفت:
"" توجه توجه علامتی که هم اکنون میشنوید اعلام خطر یا وضعیت قرمز است و معنی و مفهوم آن این است احتمال حمله دشمن میباشد لطفا محل کار و یا زندگی خود را ترک کرده و به پناهگاه بروید"""
نسلی که تفریحش چسب چسباندن به شیشه های خانه ، آبی کردن چراغ های ماشین و سنگربندی جلوی درب و پنجره زیرزمین ها و تو کوچه ها بود.
نسلی که بیشتر عمر خود را در جلوی سفارت ها برای ویزا و یا مراکز نگهداری پناهندگان سپری کرده...
نسل دفترچه بسیج و کوپن و سهمیه بندی برق و آب...
نسل شیر خشک کوپنی , بنزین کوپنی, گوشت کوپنی, شیر با دفترچه بسیج, تخم مرغ کوپنی, مرغ کوپنی, نان سهمیه ای, حتی لاستیک ماشین با دفترچه بسیج, و بگیر تا آخر ..
به ما میگویند دهه پنجاهی و یا به عبارت دیگر نسل سوخته..
بله ما همان نسلی هستیم که جور اشتباهات دو نسل قبل را کشیدیم و و با همه سختی ها و بد بختیهایی که در زندگی داشتیم امروز دو نسل بعد یعنی دهه شصت و هفتاد هم ارث پدریشان را از ما مطالبه میکنند.
اگر چیزی از قلم افتاده بی زحمت بگویید که به این متن اضافه کنم.....


-- کاوه - ایران زمین ، May 12, 2010

اگر هم خشونتی تجویز میشود حداقل باید از سوی کسی باشد که خود پای در این نبرد بگذارد و از جانش مایه بگذارد بعد برای دیگران نسخه بپیچد. مردم از کسانی که خودشان جز مصاحبه کار دیگری نمیکنند و یا جرات کار دیگری ندارند اما مردم را به کشتن و کشته شدن تشویق میکنند متنفرند. لابد فکر میکنند که مردم هم کشته مرده رهنمودهای داهیانه ایشانند! کسی که در کنج عافیت است حق ندارد دیگران را به مسلخ بفرستد.

-- Ali ، May 12, 2010

این افراد را که اعدام کرده اند از تجریه طلبان هستند نه اینکه برای ایران می جنگند. این مهره های صهیونیسم برای برپایی قبیله خود مردم را می کشند. تا زمانیکه این خائنین با مردم ایران اینگونه رفتار می کنند و مردم ایران را دشمن و صهیونیسم را ناجی خود می دانند اعدام بر قرار خواهد بود. مرگ بر دشمنان و مهره های صهیونیسم در منطقه. نابود باد مهر ه های کثیف اسراییل در شمال عراق

-- بدون نام ، May 12, 2010

برای (بدون نام ) تف به وجدان نداشته خودت و اربابات.

-- bakhtyar ، May 12, 2010

نمی فهمم چه چیزی در متن این مقاله بود که این همه بحث و جدل ایجاد کرد.دغدغه های نویسنده دغدغه های خیلی از ماهاست .من در ایران زندگی می کنم برادرم را در اعدام های سال 67 از دست دادم.کسی که 4 سال حکم زندان داشت و به مظلومانه ترین شکلی بدون هیچ توضیحی جانش را از دست داد با این حال با خشونت مخالفم برای گرفتن حق خود حاضر نیستم کسی را به کشتن بدهم.و حاضر نیستم برای رسیدن به هدفم که آزادی و دموکراسی است با عجله و نفرت و خشم همه چیز را از اساس نابود کنم و همه را از خود برانم صرفا به خاطر این که فکر می کنم حق با من است.نویسنده مقاله خیلی همدلانه دغدغه های خود را مطرح کرده بود.چرا با دقت گوش نمی کنیم.همه فقط حرف خود را تکرار می کنیم انگار نه انگار که مکالمه براساس گوش دادن و تجزیه و تحلیل و بعد پاسخ دادن شکل می گیرد وگرنه که همه فقط داریم در یک فضایی فقط حرف خود را تکرار می کنیم.هدف همه ما یکی است و برای رسیدن به آن باید صبور و ثابت قدم باشیم.

-- مریم ، May 13, 2010

خشونت یعنی تجاوز! تجاوز به حقوقِ انسانیِ دیگران.
فرقی نمیکند در چه مقامی، رئیس - رهبر - مامور مزدبگیر و یا "آزاده". متجاوز یا خود را مالک فکر دیگران میداند و یا چون برده‌دار مالک جسم و یا حتا مجموع هر دو!
و هر سه در چند پیام فوق تجسم یافته‌اند.

سپاس

-- بدون نام ، May 13, 2010

آهای بدون نام. اینها ا خاێنند چون قوانین قرون وسطاێی ـلا ها را قبول نداشتند. اگر به مبارزه مسلحانه معتقد بودند ،... را فقط با زور اسلحه از ایران عزیزمان میتوان بیرون کرد.

-- کرد ، May 13, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)