خانه > خیابان > شهرـ پرسهنگار > باریکاندامی | |||
باریکاندامیامین بزرگیانیک: «لاغرى» و باریکاندامی از ارزشهاى مدرنیته متأخر است. مىتوان گفت که لاغری یکى از مهمترین شاخصههاى سبک زندگى در نیمقرن اخیر است. ارزش رو به افزونی لاغری در میان طبقه متوسط ایران نیز در چند سال اخیر و تشدید اهمیت گفتمان پزشکان تغذیه ـ در قالب نشانهی دکتر کرمانی ـ و جراحان لاغری که چربیها را از بدن تخلیه میکنند، در رسانههای رسمی و مطبوعات و همچنین گفتوگوهای هرروزه، بهوضوح قابل مشاهده است. گروگن با ارجاع به تحقیقى از پیر بوردیو مى نویسد: «در جوامع غربى، باریکاندامیصفت باارزشى براى زنان تلقى اما روایتهاى باقى مانده از گذشته نشان میدهد که اساسآ چنین تأکیدى بر «لاغرى» در کار نبوده است. مثلا در آثار چارلز دیکنز، نویسنده انگلیسى، تمام قهرمانان خوب و نیکوکار افراد چاق و تنومندند و برعکس، افراد لاغر مردمانى جنایتکارند. در تراژدی ژولیوس سزار شکسپیر نیز وضع ظاهرى کاسیوس، سزار را ناراحت مى کند اما آنتونیوس که مىخواهد به او اثبات کند که ترس و واهمه اش بىاساس است، به او مىگوید که اگر او از این چاقتر هم بود، همین اخلاق را میداشت. عکس زنان حرمسراهاى پادشاهان ایران، بىشک، صریحترین نشان قبح لاغرى و ارزشمندى زیباشناختی چاقى در گذشته بوده است.
دو: بدن زنان در طول تاریخ، محدود و کنترل شده تا از طریق لباسهاى تنگ و مخصوص و اخیرآ از طریق رژیمهاى غذایى وحشتآفرین، با معیارهاى زیباشناختى همخوان شود. به تعبیر فوکو، بدن زنان به عنوان سرمایهاى اجتماعى، تحت تأثیر فشار اجتماعى که ارزش و شکل آن را تعیین مىکند، تغییر شکل میدهد و این تغییر شکل به منزلت یا وضع اجتماعى آنان، کمکى شایان توجه مىکند. فوکو با این تز متداول که درجوامع سرمایهداری و بورژوازی، قدرت، بدن را به نفع روح، آگاهی وکمال مطلوب انکار کرده است، مخالفت میکند و معتقد است که هیچ چیز به اندازه اعمال قدرت، مادی، جسمانی و فیزیکی نیست. تاکید او براین نکته است که باید دید چه نوع سرمایهگذاری بدنی در یک جامعه سرمایهداری، ضروری و کارآمد است. او معتقد است که ازقرن هجدهم تا اوایل قرن بیستم فرض غالب این بود که سرمایهگذاری بدنی قدرت، سنگین و شدید، دشوار و مداوم است. رژیمهای رعبآور انضباطی درمدارس، بیمارستانها، پادگانها، کارخانهها، شهرها، منازل وخانوادهها نمونه بارز آن بودند. تبارکاوی فوکو نشان میدهد که رفته رفته ناکارآمدی اشکال سخت و دستوپاگیر قدرت آشکارتر شد و جوامع صنعتی دریافتند که میتوانند از صور ملایمتر اعمال قدرت بر بدن استفاده کنند. ازاین رو، بر آن شدند که با بهرهگیری ازتدابیرجدید، کنترل بدنها را با روشهای نامحسوستری انجام دهند. بیشک یکی از مهمترین این روشها حاکم شدن ارزش «لاغری» در جامعه جدید، بالاخص برای زنان، است. ساخته شدن اجتماعى «بدن»، بیشک، فرآورده قدرت و دانشى است که بر ذهن و بدن فرد اعمال مىشود. جالب آنکه این اعمال قدرت براى تغییر بدن در جهت ارزش اجتماعى حاکم و عدم تخطى از آن، برعهده خود «زن» است.
در جامعه، زنان بعد از مدتى، خود اصلىترین سوژه مراقبت از خویش (سلطه بر خود) مىشوند، چراکه مراقبت دایم از بدنها به نحوى که حتى اگر مراقبتکننده (نگرنده مرد) دیده نشود، آنچنان درونى میشود که آنان خود به بهترین مراقبان خود براى عدم تخطى از لاغرى و «خوشاندام» بودن، تبدیل میشوند؛ یا به قول فروید: «استقرار عاملی خاص دربطن – نفس – برای نظارت بر آن، همچون پادگانی مستقر در شهری تسخیرشده». این دقیقا همان روش نامحسوسی است که فوکو بدان اشاره میکند. سه: به نظر برایان ترنر، رشد نظریههاى «رژیم غذایى» و جلوگیرى از «چاقى» کاملا همسو با رواج این تلقى است که «بدن» نوعى «ماشین» است که باید منظم کار کند و داراى بدنهاى زیبا باشد. فرد در دوره جدید، آگاهانه، رژیم غذایى مىگیرد و رابطهاى برقرار مىکند میان بدن، هویت شخصى (تشخص) و غذا. هرگاه که غذا مىخورد یا خوردنى را مىبیند، اولین چیزى که به یاد میآورد «بدن» و «رژیم غذایى»اش است ، نه لذت احتمالى از طعم آن خوراکى. اولین نتیجه تداوم این رابطه سه سویه، شکلگیرى «وسواس خوردن» است. افراد وقتى احساس مىکنند بیش از آنی که در رژیم غذاییشان آمده است مىخورند، «احساس گناه» مىکنند و افسرده مىشوند. دوره مدرن، چیزی از تصور انسان به مثابه موجودی گناهکار نکاسته است. این پروژه عظیم که انسان را از بند بسیاری از ترسها و وحشیگریها رهانیده، نتوانسته او را از بند گناهانش برهاند؛ لیکن معنای گناه را عمیقا متحول کرده است. در دوران جدید، گناه ازسلطه احکام دینی جدا شده و صورتهای دیگری جایگزین صورتهای سنتی آن شدهاند. بنیامین در مقالهای باعنوان «سرمایهداری به مثابه دین» به این شباهت و تفاوت اشاره میکند. او یکی از وجوه تشابه دین و سرمایهداری را در مواجهه با «گناه» میداند. بنیامین مینویسد که سرمایهداری نیز مرحلهای از تاریخ است که در آن تثبیت تصویر انسان به مثابه گناهکار، یکی از روندهای درونی عمیق و موثر آن است. در جهان مدرن، تعداد احکامی که فرد را گناهکار تشخیص میدهند کمتر میشود، ولی در ازای این کاهش، احساس پیچیده، مبهم، مجهول و کلی گناه مینشیند. در واقع، در دوران جدید احساس «گناه» از بین نرفته بلکه شکلی پیچیده به خود گرفته است. گناهکاران دوران جدید، همچون «راسکولنیکف» بیشتر قربانیاند تا مجرم، قربانیانی که در برابر نظام ارزشی جدید، هر روز نحیفتر و هماهنگتر میشوند. مدرنیته متأخر و بدن آگاهى، انسانهایى تولید کرده است که در دریایى از محصولات و خوردنىها گرسنگى مىکشند تا ماشین بدنشان بدنههاى جذاب داشته باشد. پانوشتها: ۱- Grogan, S. (1999), Body Image: Understanding Body Dissatisfaction in Men, Women and Children, London and New York, Rutledge. ۲- فوکو،میشل/اراده به دانستن/ترجمه افشین جهاندیده/نشرنی/ ۱۳۸۵ ۳- فروید، زیگموند/ تمدن و ناخرسندیهایش/ ترجمه امیدمهرگان/ انتشارات گام نو/ ۱۳۸۶ ۴- Turner, Bryan (1992), Regulating Bodies: Essay in Medical Sociology, London and New York, Rutledge. ۵- Benjamin, Walter (1999), Selected Writings, ed. by Marcus Bullock and Michael W. Jennings, Cambridge Harvard University Press ۶- شخصیت اصلی در رمان جنایت و مکافات داستایوسکی
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
بالاخره کنترل تغذیه و ورزش و نهایتا بدن خوش فرم و سالم چیز خوبی است یا بد ؟!
-- بینام ، Apr 27, 2010آره واقعا که مقاله ی جالبی بود تا حالا از این زاویه به این قضیه نگاه نکرده بودم. این مقاله باعث شد که کمی متفاوت به قضیه نگاه کنم. اما آخه نمیشه ، چیکار کنیم. من گاهی دلم میخواد اونقدر بخورم که بترکم. اما همین احساس گناهه نمیذاره. خیلی خوب به قضیه پرداختید.مرسی
-- ساقی ، Apr 27, 2010مقاله خواندنی بود.اونجوریکه بنده متوجه شدم مکانیزم لاغری یکی از سیاستهای نظام مصرفی وگفتمان مدرنیته است.مساله ای که مطرح میشه اینست که این بدن آگاهی ازسویی دیگرکارکردهای مثبتی مثل اهمیت پیداکردن آرمانهای فمینیستی نیزداشته است.
-- مجید رسولی ، Apr 28, 2010مقاله ی بسیار جالبی بود ، گویی انسان هیچ گاه از بند مازوخیست احساس گناه رهایی ندارد ،
-- vahid ، Apr 28, 2010مقاله ی خوبی بود. به نظر من خیلی خوب رابطه ی نظام سرمایه داری و سیستم لاغری را توضیح داده اید. از یک طرف نظام سرمایه داری هر روزه در حال تبلیغ انواع خوراکی هاست و از طرف دیگر با نمایش زنان و مردان خوش اندام این تمایل به لاغری را میان افراد بازتولید میکند. من که از وقتی این مقاله رو خوندم محتوای اون رو به هر کسی از دوستام رسیدم بیان کردم چون به نظرم این ارتباط به خوبی نشان داده شده.
-- بدون نام ، Apr 28, 2010خیلی خوب بود. ممنون از این تحلیل.
-- نیما ، Apr 28, 2010آره واقعا درسته. انقدر برامون مفاهیم گناهی صادر شده که این قضیه ی کم خوردن و احساس گناه بعد از خوردن هم فاجعست هر چن که مربوط به مدرنیته است اما به نظر من به همون اندازه ی احساس گناههای مذهبی زیانباره.
-- بدون نام ، Apr 28, 2010no. this is an old story. men have made women to look for boob jobs and have a curvy body nowadays. so being skinny is not a point any more. ridiculous, but true.
-- بدون نام ، Apr 28, 2010درباره پاراگراف اول مقاله: فقط طبقه متوسط؟ نه ... برای زنان همه طبقات، بالا و پایین، لاغری ارزش تلقی می شود.
-- sayal ، May 4, 2010