تاریخ انتشار: ۱۹ شهریور ۱۳۸۶ • چاپ کنید    

بيانيه‌ی هیأت داوران مسابقه‌ی قلم زرين زمانه


پوستر قلم زرین زمانه

خدایگان هنر، و پدیدآورندگان ادبیات خلاقه در خانواده‌ی بزرگ بشری، در تنهایی خویش نه تنها روزگار خود را شهادت می‌دهند که وضعیت موجود را برای رسیدن به وضعیت موعود ممکن سازند، بلکه بر واژگان و فرهنگ مکتوب یک جامعه می‌افزایند تا بشر در درازای تاریخ خوشبخت و آزاد زندگی کند.

قلم بر کاغذ می‌چرخد تا برادری برادرش را نکشد، عدالت از پشت شانه‌های رنجیده‌ی عبرت لبخند بزند، مرزهای جغرافیایی و قومی و نژادی و دینی و زبانی همانند دنیای خواب و رویا از زندگی رخت بربندد، و ملت‌ها به سرنوشت‌ها و آرزوهای همدیگر آشنا شوند، در هم همچو نور عبور کنند، بر شادی‌ها و مصائب همدیگر وقوف یابند، وگرنه داستان و رمان کار دیگری در سر ندارد.

نخستین انسانی که بر دیواره‌ی غار نقاشی کرد، در ذهنش قصه‌ای می‌پرورد، و همین انسان بود که قصه را پرورد تا لحظه‌ها بر کودکان و نورسیدگان و خستگان دل‌انگیز شود، لبخندی هنگام خواب، درخشش آرزویی هنگام تماشا، پرواز ذهنیِ بلندی هنگام زندگی، ورنه داستان و رمان قصد دیگری ندارد.

با این همه، پدیدآورندگان داستان بیش از همه رنج کشیده‌اند تا کلمات را در این دنیای پرمخاطره بر کاغذ بند کنند و نگذارند کلام و سلام از جامعه رخت بربندد. ادبیات خلاقه حاصل تلاش انسان‌هایی است که به هر بهانه و دلیلی نیاز نوشتن و انتشار جان‌شان را کاهیده است؛ از بوفضل بیهقی و حکیم فردوسی بگیر تا همین داستان‌نویسان امروز دغدغه‌ای جز شهادت روزگار، و اضطرابی جز «بی‌کتابی» جامعه نداشته‌اند، زیرا می‌دانستند که جامعه‌ی بی‌کتاب، جامعه‌ای است بی‌آینده.

اگر در روزگارانی دیگر مردمان بخواهند بدانند که روزگار بر ما چگونه گذشت، داستان‌های ما را خواهند خواند و در خواهند یافت که ما برای نوشتن همین داستان ساده، برای همین قصه گفتن، یک دست به قلم داشتیم، و دستی برای کنار زدن دیوار سانسور و موانع غریب. وگرنه نویسندگان سیاست‌پیشه نبودند، هرچند که انسان موجودی‌ست سیاسی.

این‌ها همه تلاش کارگرانی است قلم به دست که در تنهایی خویش بر گستره‌ی آدم‌ها چشم دوخته‌اند تا آینده خود و دیگران را بسازد.

این‌ها همه کوشش فرهادهایی است که کوه مشکلات را با تیشه‌ی کلمات شکافته‌اند و راه نور و آب را به مردمان نشان داده‌اند، هرچند که خود در تاریکی‌ها و سختی‌های روزمره تشنگی و گشنگی را به سرنوشت خود دوخته‌اند.

این‌ها همه درایت شهرزادهایی است که برای مردمان قصه گفته‌اند و می‌خواهند بلا ار آنان بگردانند.

هیأت داوران نخستین دوره‌ی مسابقه‌ی قلم زرین زمانه برای ارزیابی جایگاه پدیدآورندگان ادبیات خلاقه با دقت و موشکافی بر 477 داستان به نتایجی رسید که اینک اعلام می‌شود و امید می‌رود مورد توجه و عنایت اهل قلم، مطبوعات، ناشران، و شرکت‌کنندگان در این مسابقه قرار گیرد.

ما داستان‌های ضعیف هم خواندیم، حتا نوشته‌هایی که هنوز داستان نشده بودند، اما داستان‌های خوب و به‌یادماندنی هم بسیار خواندیم که اگر نویسندگان آنها بر جایگاه خود - که داستان‌نویسی است - پای فشارند و همت خود را خرج این رشته از ادبیات سازند، بی‌شک در ادبیات ایران و جهان صدای مانایی خواهند شد.

این که «زمانه» چنین بستر مناسبی را فراهم آورده تا نویسندگان ایران به دور از هر اما و اگری، فارغ از دغدغه‌ی سانسور، و با فراغ بال آثار خود را در اختیار ما قرار دهند و به اعتماد نگاه ما مورد ارزیابی واقع شوند، موجب شادی ماست.

این نخستین بار است که رسانه‌ای خارج از کشور اینگونه به ادبیات خلاقه ارج‌گزاری کرده و فضای مناسبی برای رقابت و رشد داستان‌نویسی مدرن ایران پدید آورده است.

هیأت داوران نخستین دوره‌ی مسابقه‌ی قلم زرین زمانه نویسندگان برترین داستانهای مسابقه را به شرح زیر اعلام می‌دارد، و امید می‌بندد که «زمانه» همچنان پابرجا و پی‌گیر، هر ساله از پدیدآورندگان ادبیات خلاقه تقدیر به عمل آورد و تجربه‌ی تازه‌ای از حمایت رسانه ای از ادبیات ایرانی انباشت شود. باشد که این دست حمایت‌ها و میدان‌های رقابت، به برجسته ساختن چهره‌هایی بینجامد که بتوانند ادبیات ایران را از حاشیه‌ی جامعه و جهان به متن برسانند.

هیأت داوران نخستین دوره‌ی مسابقه‌ی قلم زرین زمانه با کمال افتخار جایزه‌ی ویژه خود را تقدیم می‌کند به: بانوی داستان ایران، سیمین دانشور. نویسنده‌ای که در زمان ساخته شد، و زمان خود را ساخت. به پاس یک عمر تلاش در ادبیات خلاقه و فرهنگ‌سازی. به خاطر حضور آرمیده و صبور و زیبایش در ادبیات ایران. برای اینکه سیمین دانشور است.

هیأت داوران، داستان «ها کردن» از پیمان هوشمندزاده را به خاطر توان داستان‌پردازی، شخصیت‌سازی و نگاه تازه با دوربینی ویژه، و نیز بازی با عنصر تکرار و بازگشت‌های زیبا، و به دلیل تسلط نویسنده بر صنعت تکریر یا تکرار، آشنایی او با فضاسازی و تسلط او بر روابط میان زن و مرد در قالب داستانی پرکشش و مشحون از طنز ِ ساختاری و توانایی او در اداره کردن داستان و به دلیل نمایاندن ذهنیت آزاردیده‌ی انسان ایرانی در قالب شخصیتی با «من» شکننده در فضایی که از عصبیت و جنون نشان دارد، برنده جایزه اول قلم زرین زمانه دانست

هبات داوران داستان «تیغه» از گیتی رجب‌زاده را به خاطر برش موجزش از روایتی که هر روز به شکلی در صفحه حوادث معاصر رخ می‌دهد، و موضوع آن می‌تواند در هر کشور و شهری اتفاق بیفتد، و نیز ارایه روایت با نشانه‌گذاری‌های هنری که داستان را چند لایه می‌کند، و قدرت‌نمایی نویسنده بر داستان ساختن و نه داستان تعریف کردن، شایسته مقام دوم مسابقه دانست

هیأت داوران، دو داستان را شایسته مقام سوم می‌شناسد. یکی داستان «آنگیل» از کیا بهادری، به خاطر ساخت اسطوره‌ای معاصر، با استفاده پنهان از الگوی افسانه‌ها، نیاز انسان معاصر به تبیین پدیده‌های طبیعی بر اساس کهن الگوها، بیان بی‌طرفانه راوی و فضاسازی
مناسب داستان، و کنکاش پنهان در متافیزیک.

و دیگر داستان «سیگار می‌کشی» به‌خاطر روایت جذاب، فشرده، و مؤثر از لحظه‌ای از سال‌های جنگ که در یاد می‌ماند با آغاز و پایان قوی.

علاوه بر این داستان‌ها داستان‌های هفت‌گانه زیر نیز به ترتیب شایسته نقدیر شناخته شدند:

داستان «افسردگی» از داوود رحیمیان.به خاطر روایت بی‌سانسور از واقعه‌ای غم‌انگیز که بسیار در جامعه رخ می‌دهد و روح انسان را تیره می‌کند، و نیز به خاطر پرداخت خوب شخصیت‌ها، و به دلیل توانایی نویسنده در بیان کردن ذهنیت خشونت‌دیده‌ی انسان ایرانی و توانایی او در نمایاندن شجاعانه‌ی مناسبات کوچه و بازار و برملا کردن دینامیسم شکل‌گیری خشونت و آزار و تجاوز جنسی در قالب داستانی پرکشش و تسلط نویسنده بر فضاسازی در زمانه‌ای که خودسانسوری و سانسور دولتی نویسندگان ایرانی را از رویکرد به مضامینی مانند تجاوز جنسی بازمی‌دارد. شهامت نویسنده و آشنایی او با ساز و کارهای اجتماعی و تسلطش بر فن داستان‌نویسی شایسته‌ مقام چهارم شناخته می‌شود.

داستان مانوئل از علی نیرومند به دلیل تسلط نویسنده بر صنعت دخالت نویسنده در متن و توانایی او در آفرینش ذهن پریشان و کابوس‌زده در قالب داستانی که از عدم قطعیت نشان دارد و از این رو معاصر زمانه‌ی ماست پنجم شناخته می‌شود.

داستان «دیلن توماس را همین‌ها کشتن» از بهزاد بارانی به خاطر ساختار ساده و پرکشش، و شخصیت‌پردازی و فضاسازی مناسب ششم شناخته می‌شود.
هیأت داوران، دو داستان را مشترکاً شایسته مقام هفتم می‌شناسد،‎ يکی «روشنایی های کج ایزراییل» از تایماز افسری، و دیگر داستان «خواب» از خسرو عباسی خودلان.

هیأت داوران، دو داستان را مشترکاً شایسته مقام هشتم می‌شناسد. یکی داستان «دیدار در کافه بالزاک برلین 1973» از احمد احقری و دیگر داستان «شب‌های مهمانی» از علی قانع.

داستان «برای مارسیای رذل عزیز» از امیر حسين یزدان‌بد شایسته‌ی مقام نهم شناخته شد.

داستان «شیخ روزبهان را با الف و لام نمی‌نویسند» از احمد بیران‌وند مقام دهم را به دست آورد.

داستانهای برگزیده مرحله دوم را در اینجا بخوانید

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

کاش جائی رو هم معرفی می کردین برای خواندن این داستان ها! به نظر می آد با توجه به اندکی توصیفی که دربارهء درون مایه و شخصیت پردازی ها و غیره شده، چنین داستان هائی مجال نشر مجاز رو داخل ایران نیابند، کاش راهی پیش پا می گذاشتید برای سهیم شدن در لذت بردن از این همه نوآوری ها، متفاوت دیدن و زیبائی های ادبی.

-- mazaamir ، Sep 10, 2007

darigh! ke chonin matne por salabati biname nevisandeh montasher shodeh
!?

-- بدون نام ، Sep 10, 2007

سلام به عباس معروفی و همت جانانه اش، و خسته نباشند داورانی که صرف وقت کردند و این مهم را به انجام رساندند. وسپاس از رادیو زمانه که امکان گشودن این فضا را فراهم کرد.
من نیز تمامی مراحل شروع، ادامه و اتمام آن را در حد خودم دنبال کردم و تا حالا داستان های زیادی از این مسابقه را نیزخوانده ام.
بطور خلاصه داستان " هاکردن " نوشته پیمان هوشمند را بر سکوی اول نمی بینم. داستانی حدود 30 صفحه که دیگر داستان کوتاه نیست.
داوران محترم صفات عدیده ای برای آن قائل شده اند، این صفات را در 30 صفحه نشان دادن که هنر نیست، و ظلمی است به آن هائی که خواسته اند در حد معقول بنویسند.
این داستان با همه " رَمانک " بودنش نه خوب شرو ع می شود که جذب کند، نه خوب ادامه می یابد که کشش داشته باشد، نه خوب تمام می شود که، ارضا کننده باشد.
داستان کوتاه باید به واقع کوتاه باشد،و باید جمیع نکاتی را که می تواند آن را زیبا و دلپذیر کند و تشویقی باشد برای خواننده داشته باشد، از جمله شروع آن، اسم آن، تشبیهات آن، صحنه پردازی های آن، رسائی و استحکام،
روانی نثر و بالاخره سوژه آن بایستی اگر نه در سطح متعالی ولی در حدی باشد که از بین
477 داستان کرسی اول را تسخیر کند. و
داستان " ها کردن " به شهادت حضور سایر داستان ها به کلی از این صفات به دور است.
پس کجا هستند داستان هائی که آقای معروفی آن ها را شاهکار می دانست؟
نکند داستان " ها کردن " یکی از آن هاست؟
گمان نمی کنم جناب ایشان چنین فکر کنند.
بیشتر در این مورد صحبت خواهم کرد. و در هر رسانه ای که منتشر کنم برای شما کپی خواهم فرستاد. با احترام
-----------------------------------------------
آقای برزگر عزيزم،
نقد کردن داستان حق شماست، ولی تخطئه و به سخره گرفتن رأی 7 داور کار قشنگی نيست. 30 صفحه يا 100 صفحه يا 2 صفحه از يک داستان همان يک واحد داستانی است، اينکه شما احساس کرده ايد تعداد صفحات يک نويسنده جای ديگران را اشغال می کند و حقوقی پايمال می شود، من تعجب می کنم.
در سايت زمانه جا بسيار هست.
و يادتان باشد که به رای داوران احترام بگذلريد، حتا اگر موافق سليقه ی شما نباشد.
اميدوارم داستان قشنگی بنويسيد.
عباس معروفی

-- امیر هوشنگ برزگر ، Sep 11, 2007

خسته نباشيد واقعا" كاري نو وزيباي را شروع كرده ايد اميداست تداوم داشته باشد . پيشنهادي داشتم اگر امكان دارد درصفحه نخست راديو زمانه وسايت آن قسمتي براي ديدن وخواندن داستانهاي قلم زرين اختصاص بدهيد تا بتوانيم داستانهاي برگزيده را بخوانيم چون نمي شود همه را ظرف چند روزه خواند اين نياز به زمان بيشتري دارد .با تشكراز همكاري شما
----------------------------------
زمانه: همه کاری برای نشر آثار خوب خواهيم کرد.

-- kardan ، Sep 11, 2007

انگار اعلام اسامی در سایت با آنچه در رادیو به طور مستقیم گوش دادیم اندکی متفاوت است. داستان خواب و روشنایی های کج... چندم شدند؟ در رادیو که ما چیزی نشنیدیم. دیگر این که آیا همه این داستانها در منتخبی که آقای معروفی در دست چاپ دارند، منتشر می شود یا باز از بین این 10 تا باید انتخاب شود و اگر چنین است کدام را انتخاب می کنند؟ و دیگر این که آیا این داستاها به زبان آلمانی هم در آن کتاب چاپ می شوند یا کتاب به زبان فارسی است؟

شاد و سربلند باشید.
-----------------------------------------
زمانه: همه ی اين چهل داستان در يک مجموعه به فارسی منتشر می شود.

-- بدون نام ، Sep 11, 2007

داستانم را ارسال کردم پاسخ هم زحمت کشیدید و ارسال کر دید اما در لیست کامل و لیستهای دیگر نیستم. با سپاس از زحمات شما عزیزان.

-- جوکاری ، Sep 11, 2007

با سلام
به همه داوران عزيز و نويسندگان منتخب تبريك ميگويم.
با تشكر و آرزوي تكرار اين مسابقه زيبا.

-- هديه شايگي ، Sep 11, 2007

یعنی نسیم خاکسار واقعا در این هیئت داوران بوده؟ و او هم پشت زمانه را در این بیانیه قرص می کند؟

-- بدون نام ، Sep 11, 2007

جناب معروفی گرامی. شما در پاسخ به اعتراض های برحق شرکت کنندگان همواره این جمله را زینت النقد خود می کنید که " یک داستان قشنگ بنویسید". مگر نخوانده اید که نوشته ایم ؟ آخر این چه پاسخی است؟ قبول کنید که داوران تان ناهمگون بوده اند و سلیقه های آنان اگر چه محترم است اما با قصه زمانه از این جا تا قرن هجدهم فاصله دارد. در میان این ده اثر برگزیده کدام یک واقعا نوآورانه و جسورانه است و اصلا قصه غیر مکرر است ؟ چرا سفسطه می فرمایید؟ مقام ادبی جنابعالی جای خود، امااین چه داوری یی است که فقط کلیات را گفته اند و ایز گم کرده اند؟ امیدوارم این پیام را حذف نکنید چون فکر می کنم اعتماد خوانندگان جدی خود را از میان برده اید و آبی که از جوی رفت ...

-- آزیتا ، Sep 11, 2007

این بیانیه را که خواندم زمان به یکباره صدسالی درذهنم به عقب کشیده شد. درآن حال و هوای هنوز خوش انگاری ها و خوش خیالی ها که از هنر و ادبیات انتظار معجزه و ساختن جهانی نو و دور از بدیها و شرارت ها می رفت . نویسنده گان این بیانیه اگر عنایتی به تاریخ ندارند، دست کم نگاهی به دور و بر خود بیندازند ببینند درامروز جهان جز پلشتی و قدرت طلبی و قدرت ورزی وجه شاخصه ی دیگری می بینند، جهانی ایستاده برمرده ریگ هومر و دانته و شکسپیرو چرنی شفسکی و گوگول و تورگنیف و چخوف و داستایوسکی و تولستوی ده ها داستان پرداز در غرب و فردوسی و حافظ وسعدی و متنبی و نظامی و ده ها تن دیگر شاعر و نویسنده درخاورمیانه و هزاران تن دیگر در سراسر این کره ی چرخان. آیا همه ی این ها از انسان جانور بهتری ساخته اند و از جهان انسانی، جهانی نیکوتر؟ آیا به چشم نمی بینیم که شش میلیارد ادم دوپا دارد خود و زمین مادر را به قعر نیستی می فرستد، با بمب اتمی و حرص مصرف منابع تمامی پذیر این مادر پیر و آبی و دردانه ی خورشید بانو؟ نه دوستان. داستان خود را بنویسید و از داستان انتظارهایی چنین وهم آلود نداشته باشید. م. خردیار

-- بدون نام ، Sep 11, 2007

آقاي معروفي عزيز از شما و داورهاي مسابقه و بقيه دوستان در راديو زمانه متشكرم و به همه منتخبين تبريك مي گم . :)
فقط يك درخواست از شما دارم .چندين جمله از داستان من به نام "حمام در آفتاب " بعد از قرار گرفتن روي سايت حذف شده و متاسفانه تا حالا تصحيح نشده و خلاصه داستان تبديل شده به يك قصه ي بي سر و ته ! مي خواستم خواهش كنم الان كه مسابقه تموم شده و سرتون كمي خلوت شده به اين مشكل رسيدگي كنيد .
با تشكر :)

-- آزاده نوربخش ، Sep 11, 2007

با سلام و خسته نباشید خدمت تک تک دست اندرکاران این جایزه ی ادبی انتخاب هوشمندانه ی پیمان هوشمندزاده به عنوان برنده ی اول این رقابت ادبی را به همه ی شما تبریک می گویم. هوشمندزاده یکی از نویسندگان بسیار ارزشمند نسل ماست که فارغ از هیاهو ها و جنجال های مرسوم در کنار کار حرفه ای عکاسی به نوشتن داستان مشغول است و انتخاب او به عنوان برنده ی اول از سلامت هیات داوران حکایت می کند.
در ضمن جایزه ی قلم زرین زمانه را به دیگر برندگان عزیز شادباش می گویم و امیدوارم این حرکت ارزشمند فرهنگی سال ها تداوم داشته باشد.

-- علیرضا بهنام ، Sep 11, 2007

سلام و درود بر افراد رادیو زمانه. جناب آقای معروفی و هیات داوران عزیز. من بیانیه داوران را که می خواندم و دلایل آن ها را برای گزینش داستان ها، تعجب کردم که در هیچیک از آنها دلیلی به این اسم و نام که داستان بخاطر محت.ایش و به روز بودنش و همچنین داستانی با مضمونی قوی و معاصر ندیدم و نخواندم. شاهد من چند داستانی است که در همین مسابقه بوده اند و نامی از آن ها برده نشده است. نکند بعد از سالها هنوز فرم و قالب و تکنیک بر محتوا و مضمون غالب باشد!! ادبیات یعنی چه؟ عمق ادبیات به محتوایش است و حرفی که می زند. نه فقط تکنیک و فرم و ... وگرنه عمق یک چاه را هم می شود تا لبش از سیمان پر کرد. ولی چاه اگر چاه باشد مملو از آب و روشنایی است. برای نمونه به داستان نفر دوم رجوع می کنم. خواهش می کنم برایم همین جا بنویسید چرا این داستان خوب است؟ چرا باید شاهکار باشد؟ آقای ریموند کارور هزاران هزار داستان با همین زبان و تکنیک نوشته که البته دیگر قدیمی هم شده است. چرا نماینده ای از نویسنده های ایران باید با این جور داستان به جهانیان معرفی شود؟ این قدر پوچ و بی معنی! آقای معروفی عزیز امیدوارم از تحلیل بنده ناراحت نشوید ولی به گواه بعضی از داستان های موجود در همین مسابقه، داوری بسیار و بسیار و بسیار ضعیف بود. بدرود.

-- سلیم صالحی فرد ، Sep 11, 2007

این که اکثریت داوران مقیم ایران نیستند به دلیل دوری ایشان از زبان مادری وکشف ظرافتهای زبانی ولاجرم بیسوادی ایشانلکه ای نازدودنی بود بر این جشنواره

-- آرمان ورجاوند ، Sep 12, 2007

بر خلاف آقای برزگر گمان می کنم داستان پیمان هوشمندزاده ها کردن حقیقتن شاهکار بود.

-- عزیزی ، Sep 12, 2007

به همه ي دوستاني كه برنده شدن تبريك مي‌گم و به عباس معروفي عزيز، دوارن و كنان راديو زمانه خسته نباشد. فكر مي‌كنم ديگه براي همه مون يه جوري روشن شده باشه كه چراغ خونه‌ي ادبيات مدت‌هاست كه توي اين مملكت رو به مردنه. شايد گاهي داستان هاي خوبي نوشته بشن ولي تقريبا ديگه خيلي خيلي كم اثر دندون گير منتشر مي‌شه. روشن موندن چراغ ادبيات تا امروز تا حد زيادي به خاطر همين تلاش‌هاي پراكنده اي است كه گوشه و كنار انجام مي‌شه. اميدوارم يادمون نره كه فقط وجود داشتن چنين برنامه‌ هايي كه سكوت فضاي موجود رو مي‌شكنن به نفع همه‌ي اونايي ست كه ادبيات و نوشتن رو عاشقانه دوست دارن. برنده‌ي هر مسابقه، برنامه و جشن ادبي همه‌ي اونايي هستن كه مي‌نويسن!

-- عليرضا محمودي ايرانمهر ، Sep 12, 2007

آقای معروفی عزیز، با نظر آقای برزگر موافقم و آن را نقد، نه زیر سوال بردن داوران می‌دانم. متاسفانه داستان نام‌برده شده نه داستان کوتاه بود و نه کشش تا انتها خواندن را در خواننده ایجاد می‌کرد. در ضمن امیدوارم همه‌ی ما داستان‌های قشنگی بنویسیم و انتخاب کنیم!
موفق باشید.

-- صبا ، Sep 12, 2007

هرکدام از 40 داستانی که انتخاب کردید قشنگ و ماندنی بود اما حقیقتا 3 تای برگزیده بهترین نبودند کمی این انتخابها عجیب بود به هر صورت آیا امکانش وجود دارد که امتیازات داوران به قصه ها به همراه معیارهایشان منتشر شود این مطلب می تواند به جذابیت این رویداد فرهنگی و به شفافیتش اضافه کند
درضمن خوبست که داستانها در حد امکان نقد شوند باورکنید به وجود اوردن فضای نقد می تواند بیشتر از خود جایزه به ادبیات ایران کمک کند

-- محسن ، Sep 12, 2007

در اوايل بيانيه داوران به محض اينكه به اسم خانم سيمين دانشور برخوردم فهميدم كه بر خلاف راديو زمانه كه كمي نو است داورانش برخلاف شعارهاي أقاي معروف هنوز كمي كهنه هستند. شايد هنوز برايمان زود است. شايد هنوز كمي زود است نو شويم.
در هر حال خسته نباشيد.

-- اشرف ، Sep 12, 2007

کاش برای رتبه های سوم به بعد حداقل لوح یادبودی ارسال شود تا به عنوان رزومه معتبر بتوان از آن استفاده کرد. ذکر نام، آنهم در یک سایت چندان قابل استناد نیست. پیشتر هم البته خودتان به این موضوع اشاره کرده بودید. به هر حال به نظر می رسد این مسابقه بیش از سه برنده داشته که ظاهرن هیئت داوران همگی برنده ها را شایسته ی توضیح علت پذیرش داستان و در مواردی حتا به اندازه ی یکی چند کلمه ندانسته.
------------------------------------------------------
تمامی برنگان از اول تا دهم، قلم زرين و ديپلم افتخار دريافت می کنند.
- زمانه

-- مهکامه ، Sep 12, 2007

من هم با نظر آگاهانه آقای برزگر موافقم.
داوران در مورد داستان اول غلو بسیار کرده اند
کاریش هم نمی شود کرد قسمتی از ادبیات ما بر پایه غلو استوار است

-- فرزانه شکوهی ، Sep 13, 2007

واقعا آقایان نسیم خاکسار و حسین نوش آذر
نیز بیانیه هیات داوران را امضا کرده اند؟
اگر جواب مثبت است....چه بگویم که مانع نشر آن نشود

-- باقر جدیری ، Sep 13, 2007

جناب عباس معروفی عزیز سلام.
احترامن در رابطه با یاد داشت من و پاسخ شما به آن، در قسمت مربوط به بیان نظریات رادیو زمانه اجازه بدهید برای اینکه واضح تر بتوانم بنویسم، و حضور ذهن بهتری داشته باشیم :
1 – نظر شما را در مورد پاره ای از داستان ها بنویسم:
"...و اعتراف می‌کنم که در بین این داستان‌ها در مواردی، آثاری خواندم که آنها را شاهکارمی دانم..."
و من در قسمت اظهار نظر چه نوشته ام:
2 – " سلام به عباس معروفی و همت جانانه اش، و خسته نباشند داورانی که صرف وقت کردند و این مهم را به انجام رساندند. وسپاس از رادیو زمانه که امکان گشودن این فضا را فراهم کرد.
من نیز تمامی مراحل شروع، ادامه و اتمام آن را در حد خودم دنبال کرده ام و تا حالا داستان های زیادی از این مسابقه را نیزخوانده ام.
بطور خلاصه داستان " هاکردن " نوشته پیمان هوشمند را بر سکوی اول نمی بینم. داستانی حدود 30 صفحه که دیگر داستان کوتاه نیست.
داوران محترم صفات عدیده ای برای آن قائل شده اند، این صفات را در 30 صفحه نشان دادن که هنر نیست، و ظلمی است به آن هائی که خواسته اند در حد معقول بنویسند.
این داستان با همه " رَمانک " بودنش نه خوب شرو ع می شود که جذب کند، نه خوب ادامه می یابد که کشش داشته باشد، نه خوب تمام می شود که، ارضا کننده باشد.
داستان کوتاه باید به واقع کوتاه باشد، و باید جمیع نکاتی را که می تواند آن را زیبا و دلپذیر کند و تشویقی باشد برای خواننده، داشته باشد، از جمله شروع آن، اسم آن، تشبیهات آن، صحنه پردازی های آن، رسائی و استحکام، روانی نثر و بالاخره، سوژه آن بایستی اگر نه در سطح متعالی ولی در حدی باشد که از بین 477 داستان بتواند کرسی اول را تسحیر کند.
و داستان " ها کردن " به شهادت حضور سایر داستان ها به کلی از این صفات به دور است.
پس کجا هستند داستان هائی که آقای معروفی آن ها را شاهکار می دانست؟
نکند داستان " ها کردن " یکی از آن هاست؟
گمان نمی کنم جناب ایشان چنین فکر کنند.
بیشتر در این مورد صحبت خواهم کرد. و در هر رسانه ای که منتشر کنم برای شما کپی خواهم فرستاد. با احترام، امیر هوشنگ برزگر
و شما، به من، در قبال نوشته بالا چنین پاسخ داده اید:
3 - آقای برزگر عزيزم،
نقد کردن داستان حق شماست، ولی تخطئه و به سخره گرفتن رأی 7 داور کار قشنگی نيست. 30 صفحه يا 100 صفحه يا 2 صفحه از يک داستان همان يک واحد داستانی است، اينکه شما احساس کرده ايد تعداد صفحات يک نويسنده جای ديگران را اشغال می کند و حقوقی پايمال می شود، من تعجب می کنم.
در سايت زمانه جا بسيار هست.
و يادتان باشد که به رای داوران احترام بگذلريد، حتا اگر موافق سليقه ی شما نباشد.
عباس معروفی

استاد محترم همانطور که ملاحظه می فرمائید، تصور من بر این است که قرار نبود داستانی به این بلندی در مسابقه شرکت داده شود. اگر می شد باید به آگاهی همه می رسید. بنظر من، داستان کوتاه، خط نور زود گذری چون شهاب است، و نویسنده بایستی بتواند در این فصای کم و نور اندک، بازی مطلوب را داشته باشد، و خوب ببیند، ولی داستان بلند فرصت بسیار بیشتری به نویسنده می دهد که نویسنده داستان کوتاه از آن بی بهره است.
زیاده گوئی همیشه امکاناتی را در اختیارنویسنده می گذارد، که موجز نویسان از آن بی بهره اند.

من کجای نوشته ام که در بالا آورده شده است حرفی زده ام که چنین پاسخ داده اید:
( تخطئه و به سخره گرفتن رأی 7 داور کار قشنگی نيست )
من که گفته ام:
(...و خسته نباشند داورانی که صرف وقت کردند و این مهم را به انجام رساندند. )
حتا این جمله ام:
( داستان کوتاه باید به واقع کوتاه باشد، و باید جمیع نکاتی را که می تواند آن را زیبا و دلپذیر کند و تشویقی باشد برای خواننده، داشته باشد، از جمله شروع آن، اسم آن، تشبیهات آن، صحنه پردازی های آن، رسائی و استحکام، روانی نثر و بالاخره سوژه آن بایستی اگر نه در سطح متعالی ولی درحدی باشد که از بین 477 داستان کرسی اول را تسخیر کند. )
نیز بارِ " تخطئه " و بخصوص " به سخره گرفتن رای 7 داور " را ندارد، از
آن گذشته مگر داوران آئینه هستند که " تاب آه " نداشته باشند. اگر چنین باشد پس تکلیف " نقد "
چه می شود؟
ضمنن فکر می کم این بیان شما از سر مزاح باشد.
( اينکه شما احساس کرده ايد تعداد صفحات يک نويسنده جای ديگران را اشغال می کند و حقوقی پايمال می شود، من تعجب می کنم.
در سايت زمانه جا بسيار هست.)....چگونه فکر کرده اید که منظور من " تنگی!! " جاست؟

داوران این صفات را برای داستان " ها کردن " قائل شده اند:
( هیأت داوران، داستان «ها کردن» از پیمان هوشمندزاده را به خاطر توان داستان‌پردازی، شخصیت‌سازی و نگاه تازه با دوربینی ویژه، و نیز بازی با عنصر تکرار و بازگشت‌های زیبا، و به دلیل تسلط نویسنده بر صنعت تکریر یا تکرار، آشنایی او با فضاسازی و تسلط او بر روابط میان زن و مرد در قالب داستانی پرکشش و مشحون از طنز ِ ساختاری و توانایی او در اداره کردن داستان و به دلیل نمایاندن ذهنیت آزاردیده‌ی انسان ایرانی در قالب شخصیتی با «من» شکننده در فضایی که ازعصبیت و جنون نشان دارد، برنده جایزه اول قلم زرین زمانه دانست )

من از همه آن هائی که حوصله و وقت دارند خواهش می کنم، این داستان را با دقت بخوانند، و بگویند، واقعن چنین است؟ و ملاحطه کنند که آیا در بین سایر داستان های شرکت کننده ( حتا
آن هائی که در مرحله اول جزو 172 داستان هستند، داستان یا داستان هائی، معقول تر، محکم تر، رساتر و بخصوص روان ترو با حجمی کمتر ( به واقع داستان کوتاه ) وجود نداردو

استاد بزرگوار اجازه بدهید نقد بالنده باشد، و با کار برد جملاتی چون:
( ... تخطئه و به سخره گرفتن رأی 7 داور کار قشنگی نيست...)
پرو بالش را نچینید. از شما جز این انتظار نمی رود.

-- امیر هوشنگ برزگر ، Sep 13, 2007

آنها که می گویند داستان ها کردن که اول شده است شاهکار است، یا آن را نخوانده اند،
یا نمی دانند شاهکار یعنی چی.

-- میثم زاینده رودی ، Sep 14, 2007

گویا بالاخره چخوف آقای پیمان هوشمند را دید و
به او ها کرد

-- فرهاد مصلحی ، Sep 14, 2007

آنهایی که درکار سخت و وقت گیر برگزاری مسابقه‌‌ای می‌شوند و آنهایی که وقت روی داوری می‌گذارند با هر نیت و مقصودی که باشد، حتی اگر سلیقه‌ی شخصی‌شان را لحاظ کنند یا نکنند، ثمره‌ی نهایی کارشان به رونق ادبیات کمک خواهد کرد. ادبیاتی که درگیر سانسور و حذف دستگاههای حکومتی شده، در این مملکت. یک نمونه‌ی کوچک آن را شاهد بودیم. (محکوم کردن شخصیت‌های داستانی و قبل از محاکمه کردن نویسنده به زندان‌ انداختن او). حالا علاوه بر خود نویسنده، طناب را گردن شخصیت‌های داستان‌اش هم می‌اندازند. آنها هم این را خوب فهمیدند که نجوای نویسنده از حلقوم شخصیت‌اش زمزمه می‌شود. برگزاری این طور مسابقات فرصت خوبی است برای شنیدن این زمزمه. مهم نیست برنده کی بود، یا کی نبود، مهم تلاشی است که شده و امیدوارم ادامه پیدا کند. بهانه‌ای برای انتشار کار عده‌ای که دغدغه‌‌ی داستان دارند و از امکان چاپ اثر و اسم‌شان محروم اند. کمترین اثرش همین هم بوده باشد خوب است. ممنون

-- علاقه‌مند ، Sep 14, 2007

چرا همه قصه های سیاسی مسابقه حذف شدن ؟! خودتان ببینید چه دسته گلی به آب دادین .

-- mehran ، Sep 14, 2007

man alagh be khandane nasarat digaran daram in nasarat ra khandeam .man ba nmasar aghye salim salhi fard moafegham . albate dastan tighe ke rotbe dowom ra awarde ghang ast .wali chon man as an 40 dastan as dastan asis wa negar khosha amade bud wa nasar ham neweshtam wali chon shoma saretan sholugh ast wa waghat nashtid nasaram ra negoshashtid man emrus ba khandan in nasarat dobare amadam wa chon delam ham kochek ast amadam ta khodnamiy konam. etewaghan in dodastan tighe wa asis wa negar as ghtle ke har jayi etefagh mioftad albate dar asis negar khodkoshi mard hamrah ba san an ham dar tehran bud wali tighe yek hadse rusnam wa beghol yeki as nasar dahandeh dar khane biyn san wa shohar diyalog surat migirad . as in nasar man moghyesE mikonam chera dastan asis o negar ham rotbrh dowom ra nagerefte jay soale bosurgi baraym shode dar surati ke asis o negar besyar amigh wa ba teknik no ast anja ke rawi as nawar an nawari ke asis labod ghabel as marg por karde bud wa khahre negar ab ra gosh kard wa an ra dar dastan rewayat karde wa khodash ha rawi ast wa che o ch albat man dar nasar ghabliam agar be post in dastan sar besanid neweshteam emtiyas lasem ra nyawarde. be nasar man in dastan kutah ast tighe ham kutah ast ama dastan ha kutah nist wa dawaran chetor awal yek gharai gosashtan wa an ra sir pa gisashtan albatE inj goftid mitawan dastan boland ferestad man ba dastan h masale nadaram in newisand dastanash ra neweshte be an kari nadaram wali be osuli ke dawari mikosarad mitawan enteghad kard wa in enteghad ra be dastani ya dastanhyi masalan dastan aghaye ghane ke benasarm dar sayte khodash montasher shode ast chon be nasaram man ghablan an ra khande budam agar eshtbah mi.konam mahserat mikhham wali in moErd ham bude wa as in nasar dawaran be newisandeh ke ghablan dastan ra dar jayi montasher kardeand albate nBayad miferstand wa jek juri dopink ast enteghad daram . newisandh wa dawari bayad be asli fafadar bemannnd .engar man nabayd faramosh konnam ma har chand sal dar kharej ham bashim bas engar dar iran hastim irani khrej dakhel yek khosisiyat ra darand. ba hame in enteghadhy ke neweshtam bas dastetan dard nakonad . agar in bar nasaram ra nenwisid as samaneh ghar mikonam .agar ham nanweshtid dar wagheh be salamat mosabeghh sarar misanid . be hamh barandegan tabrik miguyam .

-- mitra ، Sep 14, 2007

با درود..کاری ارزنده برای اعتلای ادبیات خلاقه بی تکیه بر نام ونان. خواننده وپی گیر همه ی قصه ها ی مرحله یکم بوده ام وهر چند انتخاب ها فرق می کنند واین امری طبیعی است ولی داستان های انتخاب شده چیزی کم نداشتند. با تبریک به عباس معروفی وهمه ی داوران بخصوص برندگان قلم زرین زمانه.
www.maral65.blogfa.com

-- علیرضا ذیحق ، Sep 14, 2007

و هیچکس هم در جواب آقای برزگر چیزی ندارد که بگوید ظاهرا! . همانطور که قبلا نوشته بودم و انتشار ندادید متاسفانه!! خیلی ها با ایشان موافقند!! با تغییر دادن معنی داستان کوتاه حق بسیاری را ضایع کردید.. جان هر کس که دوست دارید داستانهای فرستاده شده را بخوانید!! بعد نظر دهید!

-- بدون نام ، Sep 18, 2007

aghaye marufi aziz
khaste nabashid.

doste kochaketan bahar

-- بدون نام ، Sep 20, 2007

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)



آرشیو ماهانه