طوطی های مقلدآن روز صبح ، حوالي ساعت ده ، در طبقه دوم ساختمان قدیمی اداره موسیقی ، در اتاق مدیر ، جلسه مهمی بر پا شده بود . جلسه خصوصی و خودمانی ای که از بيشتر اهالی موسیقی ملی نماینده ای در آن حضور پیدا کرده بود . از گروه تارنوازان ، کمانچه کشان ، سنتور زنان و ... مهم تر از همه آوازخوانان ، هنرمندانی جمع شده بودند تا درباره یک موضوع مهم و اساسی بحث و تبادل نظر بکنند . در اینجا صدای پچ پچ اساتید بلند شد که « نه، اختیار دارید » ، « تواضع می فرمایید » و از این دست تعارفات معمول . مدیر که یک نفس تمام غزل را خوانده بود نفسی بیرون داد و جرعه ای آب نوشید و گفت « شما به بنده لطف دارید ، ولی در واقع من هنوز احساس شاگردی می کنم نسبت به اساتید ... » و باز در میان تعارفات حاضرین تعظیم نصفه و نيمه اى کرد و با کلام شمرده تری ادامه داد « اما مساله اساسی که ما همه به خاطرش اینجا جمع شدیم ... و اون هم اینه که بین آقایون خواننده ای هم که مشغول به کار اند ، شنیده می شه که اکثرا دارند تقلید می کنند . یعنی همه صداها و لحن خوندن ها و تحریر زدن ها شبیه بهم شده و همه هم تقلید ناخوشایندیه از شیوه آواز جناب استاد بزرگ . در واقع انگار اینها هیچ دانشی از خودشون ندارند ، صداشون هیچ توانایی نداره ، ذهنشون هیچ خلاقیتی نداره و فقط بلدند از جناب استاد تقلید کنند ! |
لینکدونی
آخرین مطالب
آرشیو ماهانه
|