رز آبیعجب هوای گرمیست . اطرافم را نگاه می¬کنم گویی آینه¬ای در برابرم قرار دارد هرجا را که نگاه می¬کنم خودم را می¬بینم. عرق سراسر وجودم را پوشانده . آیا واقعا این عرق از گرماست ؟ آفتاب مستقیم بر سرم می¬تابد . حتی درختی در کنارم نمی¬بینم که به سایه¬اش پناه ببرم. بالای سر قبرش ایستاده¬ام . نمی¬دانم گریه کنم یا بخندم اصلا نمی¬دانم چه کسی بود ![]() |
لینکدونی
آخرین مطالب
آرشیو ماهانه
|
![]() |