رز آبیعجب هوای گرمیست . اطرافم را نگاه می¬کنم گویی آینه¬ای در برابرم قرار دارد هرجا را که نگاه می¬کنم خودم را می¬بینم. عرق سراسر وجودم را پوشانده . آیا واقعا این عرق از گرماست ؟ آفتاب مستقیم بر سرم می¬تابد . حتی درختی در کنارم نمی¬بینم که به سایه¬اش پناه ببرم. بالای سر قبرش ایستاده¬ام . نمی¬دانم گریه کنم یا بخندم اصلا نمی¬دانم چه کسی بود نمی¬دانم زیر خاک بودن چه حسی دارد شاید یکجور احساس خفگی شاید هم ... نمی¬دانم شاید یک احساس غریب ناشی از جدا شدن از این دنیا شاید هم یک احساس غربت در دنیای جدید . شاید هم یک احساس تنهایی و بی¬کسی . گل رزی را که برایش آورده¬ام آرام به روی قبر می¬گذارم ولی تا به حال از خود نپرسیدم چرا این رز رنگش آبیست ؟ الان تازه متوجه رنگش شدم |
لینکدونی
آخرین مطالب
آرشیو ماهانه
|