تاریخ انتشار: ۲۹ تیر ۱۳۸۹ • چاپ کنید    
گفت‌وگو با فریدون شیبانی و گزارش‌هایی از دنیای فوتبال، پس از گذشت ۱۰ روز از پایان جام جهانی

جام جهانی و شکست فوتبال دولتی

ایرج ادیب‌زاده
adibzadeh@radiozamaneh.com


۱ - پیروزی اسپانیا برابر هلند در فینال جام جهانی سال ۲۰۱۰ آفریقای جنوبی، نخستین قهرمانی جهان در تاریخ فوتبال این کشور به شمار می‌آید و نام اسپانیا را در بالای تازه‌ترین رده‌بندی جهانی فیفا به‌عنوان تیم شماره‌‌ی یک جهان قرار داده است.

پس از رقابت‌های جام جهانی امسال، هلند تیم دوم جهان شد، برزیل به مکان سوم رفت و آلمان و آرژانتین چهارم و پنجم‌‌ شدند.

Download it Here!

در این رقابت، ایتالیا، قهرمان جهان سال ۲۰۰۶، در رده‌ی یازدهم و فرانسه، فینالیست همان سال، با ۱۲ پله سقوط، در رده‌ی بیست‌و‌یکمِ جدول بهترین‌های فیفا قرار گرفت.

در آسیا، ژاپن و کره جنوبی به دلیل درخشش در جام جهانی و رسیدن به دور یک هشتم پایانی، چند پله بالا رفتند.

ژاپن با صعود ۱۳ پله، در رده‌ی سی‌و دوم و کره جنوبی با ۳ پله صعود در رده‌ی چهل و چهارم قرار گرفتند.

تیم ملی فوتبال ایران، در جام جهانی امسال غایب بود و با سقوط در جدول رده‌بندی، در مکان شصت و چهارم قرار گرفته است.

عراق بدترین کارنامه را در رده‌‌بندی فیفا دارد. این مدافع قهرمانی جام فوتبال آسیا که در ماه ژانویه‌ی آینده، باید در کشور قطر از عنوان خود دفاع کند، با سقوط ۲۴ رده، در ردیف صد و چهارم قرار دارد.

۲ - توپی که در فینال جام جهانی سال۲۰۱۰ بین هلند و اسپانیا مورد استفاده قرار گرفت، در یک حراج به قیمت ۴۸ هزار یورو به فروش رسید.

۳ - فدراسیون جهانی فوتبال خود را آماده می‌کند که از تکنولوژی جدید در داوری مسابقه‌های فوتبال استفاده کند.

یکی دو اشتباه بزرگ داوری در جام جهانی سال۲۰۱۰، باعث این تصمیم فیفا شده است؛ به‌ویژه گلی که انگلیس به آلمان زد: توپ پس از برخورد به تیر دروازه در چرخشی به درون دروازه رفت، اما داور آن را ندید.

۴ - سرانجام این که نلسون ماندلا روز گذشته، ۱۸ جولای، ۹۲ سالگی‌اش را در میان خانواده‌اش جشن گرفت.

سمبل صلح و آزادی، پیش از آن که نخستین رئیس‌جمهور آفریقای جنوبی جدید شود، به دلیل مبارزه با رژیم آپارتاید، ۲۷ سال از عمر خود را در زندان گذرانده بود.

ماندلا، بدون شک یکی از اصلی‌ترین دلایل برای دادن میزبانی جام جهانی فوتبال سال ۲۰۱۰ به آفریقای جنوبی است.

▪ ▪ ▪

۱۰ روز پس از پایان جام جهانی سال ۲۰۱۰ آفریقای جنوبی، می‌شود ادعا کرد که یکی از تصاویر به‌یادماندنی آن، بی‌شک همبستگی گسترده‌ای بود که به مدد جادوی فوتبال در سطح جهان و به‌ویژه میان طرفداران تیم‌های شرکت‌کننده به‌وجود آمد.

صدهاهزارنفر از طرفداران تیم‌های مختلف فوتبال، با پیراهن و پرچم کشور تیم دلخواه‌شان، در خیابان‌ها و میدان‌ها در مقابل تلویزیون‌های غول پیکر گرد آمدند.

آنها با پیروزی تیم مورد علاقه‌شان به شادی و رقص پرداختند و با شکست آن اشک ریختند و در سکوت فرورفتند.

در کره جنوبی، نزدیک به نیم‌میلیون نفر، ساعت چهار بامداد، هم‌زمان با لحظه‌ای که قرمزپوش‌ها در آفریقای جنوبی روی زمین چمن حاضر بودند، روی سطح خیابان‌ها نشستند و از تلویزیون‌های بزرگ بازی را تماشا کردند.

در برلین و دیگر شهرهای آلمان، در آمستردام و دیگر شهرهای هلند، در اسپانیا و در مادرید، بارسلون و سویل، امواج جمعیت، تصاویری به‌یادماندنی از خود بر‌جای گذاشتند.

آیا این همبستگی ملی که گامی برای برطرف کردن مسائل قومی و نژادی هم بود، به مدد جادوی فوتبال و جام جهانی فوتبال به‌وجود آمد، یا در این میان، انفجار رسانه‌ای، تلویزیون‌ها و رادیوها نیز نقش داشتند که به‌نوعی حضور شرکت‌های چندملیتی و سرمایه‌داری را هم به‌رخ می‌کشند؟

این پرسشی‌ است که با آقای فریدون شیبانی، روزنامه‌نگار و کارشناس جهانی فوتبال در هلند در میان گذاشته‌ام:


فریدون شیبانی

این مسائل را ما می‌توانیم به‌نوعی لازم و ملزوم هم بدانیم. هردو به‌هم وابسته هستند. الان جام جهانی، و به‌خصوص جام جهانی فوتبال دارد به درجه‌ای می‌رسد که دنیای دیگری را نشان بدهد. یعنی دنیایی از همبستگی را نشان بدهد. ما شاید جز جام جهانی، هیچ پدیده‌ای نداشته باشیم که وقتی در نقطه‌ای از جهان اتفاق می‌افتد، بتواند تمام مردم دنیا را به خودش مشغول کند و تمام آن موضوع‌هایی را که هر روز در صدر خبرها هستند، تحت‌الشعاع قرار بدهد.

در چنین شرایطی، ما می‌بینیم که یک اتفاق خیلی خودجوش می‌افتد به این شکل که در تمام شهرهای بزرگ دنیا، نه فقط پایتخت‌ها، ودر تمام کشورهایی که واقعاً از حیث فرهنگی پیشرفته هستند یا دارند به آن سمت حرکت می‌کنند، دورهم جمع می‌شوند و در شادی و غم همدیگر شریک می‌شوند. این پدیده‌ی خیلی قشنگ و خوبی است.

ما می‌بینیم حکومت کشورهای استبدادی، که شاید تعدادشان ظاهراً کم باشد، اما در همین حد هم زیاد هستند، سعی می‌کنند مردم را از رویدادها دور نگه دارند و نمی‌توانند. ما این قضیه را می‌توانیم از جام جهانی سال ۱۹۸۶ تا جام جهانی سال ۲۰۱۰ در همین کشور ایران مقایسه کنیم. از سالی که حتی خبرهای جام جهانی به طور جسته و گریخته چاپ می‌شد یا در تلویزیون انتشار پیدا می‌کرد تا امروز که مجبور می‌شوند اگر مسابقه‌ها را در میدان‌های شهر نگذاشتند، آن را در سینماها نمایش بدهند.

به‌هرحال این همبستگی، به نوعی همبستگی بسیار خوش‌آمدنی‌ای است که فوتبال توانسته به‌وجود بیاورد. برای این که این همبستگی به‌وجود آید و ما این فراگیری را ببینیم و با تمام وجود حس کنیم، خواه‌ناخواه نمی‌توانیم منکر آن وسایل ارتباط جمعی شویم. اینها لازم و ملزوم همدیگر هستند.

می‌بینیم که این جام جهانی روز به روز به آرامش بیش‌تری می‌رسد. در تمام این اجتماعاتی که در کشورهای دنیا بوده، منهای یک مورد تروریستی که اگر اشتباه نکنم در کشور آفریقایی اوگاندا بود، در کشورهای دیگر هیچ نوع برخورد فیزیکی‌ای هم پیش نیامده است. یعنی آن چیزی که حتی در جام جهانی فرانسه شاهد بودیم، خوشبختانه دیگر این بار اتفاق نیفتاد. ما ندیدیم که طرفداران دو تیم به همدیگر حمله کنند و درگیری خاصی به‌وجود آید. من فکر می‌کنم در دوره‌ی اخیر، این نکته، از خود رویدادها و نتایج جام جهانی خیلی مهم‌تر بود.

یکی دیگر از پدیده‌های جام جهانی سال۲۰۱۰ شکست کامل فوتبال و ورزش دولتی بود. کره شمالی نمونه‌ی کامل آن بود که بدترین نتایج جام جهانی را به‌دست آورد. فوتبالی که هم‌چنان توسط دولت آن کشور اداره می‌شود و از این زاویه شبیه فوتبالی است که این‌ روزها در ایران جریان دارد: باشگاه‌های دولتی و مدیرانی که همه از سرداران هستند. تیم فوتبال ایران که در جام جهانی غایب بود، حالا سه پله در رده‌بندی فیفا پایین آمده و در مقام شصت و چهارم قرار گرفته است. آقای مایلی کهن مربی پیشین تیم ملی گفته است: ۷۰ میلیون نفر در ایران دیدارهای جام جهانی را دنبال کرده‌اند. بدین‌ترتیب فوتبال ایران در کجای فوتبال جهان قرار دارد؟ آیا شکست فوتبال دولتی یا ورزش دولتی در جام جهانی فوتبال ۲۰۱۰ می‌تواند درس بزرگی باشد؟


من فکر می‌کنم این نکته، یکی از جنبه‌های مهم این جام جهانی بود. یعنی منهای تک‌نتیجه‌هایی که متأسفانه بدترینش هم همان شکست کره شمالی از تیم پرتقال بود، در بقیه‌ی مسابقه‌ها ما نوعی نزدیکی قدرت را احساس می‌کردیم. در آن طرف آسیا هم می‌توانیم بگوییم، ژاپن و کره جنوبی کاملاً موفق بودند که بر پایه‌ی یک فوتبال بخش خصوصی بوده‌اند. حرکتی را که شاید بگوییم از ۲۰ سال پیش شروع کردند.

این حرکت قشنگ را در فوتبال نیوزلند هم دیدیم. نیوزلند بدون شکست از جام جهانی بیرون رفت. در هیچ مسابقه‌ای هم یک تیم زنگ تفریح نبود که دروازه‌اش - به قول قدیمی‌ها - توبره‌ای بشود که توی آن را پر کنند. همه‌ی تیم‌ها با آمادگی آمده بودند. ما می‌بینیم این تیم‌ها را کشورهایی که در آنها اقتصاد آزاد وجود دارد، اعزام کرده بودند. ورزش در این کشورها یک صنعت است و به‌طور اصولی اداره می‌شود.

بخش خصوصی‌ وجود دارد و برای ورزش به‌طور اصولی کار می‌کند. پول هدر نمی‌رود. اینها همه نمایانگر علاقه به ورزش است. به قول آقای مایلی کهن در ایران ۷۰ میلیون نفر فوتبال تماشا می‌کردند و واقعاً تمام مردم به این مسابقات و حتی به آن بخش‌های پرسانسوری که صدای همه، حتی صدای رسانه‌های خودشان را درآورد، توجه می‌کردند و فوتبال را تماشا می‌کردند، که می‌تواند پشتوانه‌ای برای تیم ملی ایران باشد. در حالی‌که وقتی تیم ملی ایران با تیم‌های درجه‌ی سه آسیا بازی می‌کند، یا شکست می‌خوریم یا پیروزی‌مان میلی‌متری است.در حالی که در همین بازی‌های تیم ملی، بازیکنانی که در زمین هستند، از توانایی‌هایی برخوردارند که بیش از اینها باید بازده داشته باشند.

مدیریت نقش بسیار مهمی دارد؛ مدیریتی که جام جهانی را به اینجا رسانده است و به قول شما آن هماهنگی و همبستگی را به‌وجود آورده است. فوتبال ما از این مدیریت بی‌بهره است و این امر چنان ضربه‌ای به فوتبال ما می‌زند که تیم‌مان رده‌های فیفا را به سرعت به سمت نزولی طی می‌کند. امروز وضع تیم ملی ما به شکلی است که امکان دارد به زودی تیم‌هایی مثل بحرین و کره‌ شمالی در بالای تیم ما قرار گیرند. این واقعاً قابل‌ تأسف است و اگر جلوی آن را نگیریم، ضربه‌ای بزرگ و مهلک به تیم ملی فوتبال و حتی به علاقه و خواست مردم وارد آورده‌ایم.

می‌دانیم فوتبال ایران در حال حاضر در اردوی آمادگی اتریش قرار دارد، برای مسابقه‌هایی که قرار است بیش‌تر از شش ماه دیگر برگزار شود...

درست در لحظه‌هایی که تیم‌های باشگاهی دارند خودشان را آماده‌ی لیگ برتر می‌کنند اردویی تشکیل شده است. این لیگ به‌‌هرحال و خواه‌ناخواه پایه‌گذار تیم ملی است. یعنی اگر این لیگ نباشد، تیم ملی‌ نمی‌تواند وجود داشته باشد. ما اردویی را تشکیل داده‌ایم که در هیچ جای دنیا سابقه ندارد. قرار است مسابقه‌ها سال آینده برگزار شود، اما الان اردو را تشکیل داده‌اند؛ آن‌هم در فصل گرما، در زمانی که تیم‌های اروپایی باشگاهی‌شان مراحل بدن‌سازی را طی می‌کنند تا برسند به شروع فصل‌شان.

در این شرایط در جایی اردو می‌زنیم که بدترین شرایط ایمنی و دفاعی را برای بازیکنان دارد. حتی کولر وجود ندارد. در محلی است که صداهای مزارع، صداهایی که مربوط به مرزعه و دامداری است از آنجا شنیده می‌شود و بازیکنان اصلاً شرایط رفاهی ندارند، یا از حداقل این شرایط برخوردارند. بنابراین نتیجه‌ی این اردو این بوده که باشگاه‌ها بیش‌ترین ضربه را خوردند.

در درجه‌ی اول یک بازیکن مصدوم در همان بازی اول دادیم. به چه دلیل؟ به این دلیل که بازیکن آمادگی جسمانی نداشته است. آمادگی جسمانی، یکی از عوامل بسیار مهم در فوتبال در مرحله‌ی آمادگی یک تیم و بازیکن است. این‌ها ضربه‌هایی هستند که ما از یک اردوی خیلی نسنجیده خوردیم. این نشان می‌دهد که حتی مربی‌ای که برای تیم ملی انتخاب کردیم، اصلاً در محیط حرفه‌ای فوتبال شکل نگرفته است.

ممکن است خیلی چیزها بلد باشد، ولی از نظر فنی و برنامه‌ریزی کارش ایراد دارد. چطور ممکن است تیم ما در هر مسابقه‌ای با یک فوروارد بازی ‌کند؟ ما با تیم درجه چهار آسیا هم که بازی کنیم، با یک فوروارد بازی می‌کنیم. با تیم بزرگ دنیا هم که بازی کنیم، با یک فوروارد بازی می‌کنیم، و همیشه هم به‌طور یکنواخت. حالا ایشان البته گفتند نیمه‌ی دوم مسابقات دیدنی بوده است. این را در اولین مسابقات تیم ملی ما می‌توانیم ببینیم.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)



موضوعات