خانه > مینو صابری > موسیقی > «آهنگ غروب کوهستان را پازوکی نساخته بود» | |||
«آهنگ غروب کوهستان را پازوکی نساخته بود»مینو صابریminoo.saberi@radiozamaneh.comناهید داییجواد، معروف به «ناهید اصفهانی» در بیست و هشتم اردیبهشت سال ۱۳۲۱ در محله «احمدآباد» اصفهان به دنیا آمد. از آنجایی که خانوادهی ناهید، هنردوست و هنرمند بودند بنا به شرایط خیلی زود فعالیت هنریاش را آغاز کرد. فعالیت هنری او به صورت حرفهای، زمانی آغاز شد که در دانشکده با سیروس ساغری و جهانبخش پازوکی آشنا شد. ناهید از محضر اساتیدی چون تاج اصفهانی، حسن کسایی، حبیبالله بدیعی بهره برد و در کنار اساتیدی چون حسین قوامی فعالیت هنری داشت. اوایل دهه چهل ترانهی «غروب کوهستان» را اجرا کرد و با اجرای اولین ترانه، نام او بر سر زبانها افتاد. برخی از ترانههایی که با صدای زندهیاد پوران ماندگار شد، پیشتر توسط ناهید دایی جواد در اصفهان اجرا و ضبط شده بود. اما زمانی که جهانبخش پازوکی، آهنگساز آن ترانهها، از اصفهان به تهران نقل مکان کرد اجرای آنها را در رادیو و تلویزیون ملی ایران به بانو پوران سپرد تا امروزه همه این تصنیفها و آوازها را با صدای پوران، و نه خوانندهی اصلی آنها بهخاطر بیاورند. ناهید در سالهای پس از انقلاب در چند کشور و همچنین در ایران به روی صحنه رفت و ترانههای قدیمی را اجرا کرد که با استقبال چشمگیری روبهرو شد. ناهید این روزها چون گذشته در اصفهان به تعلیم هنرجویان موسیقی مشغول است. چند روز قبل ناهید سفری به تهران داشت و فرصتی پیش آمد تا با این بانوی هنرمند در خانه دخترش به گفت و گو بنشینم:
لطفاً از فعالیت هنریتان از آغاز تا به شهرت رسیدنتان برایمان بگویید. کارهای هنریام را از اوان کودکی شروع کردم، پدرم علاقهمند به موسیقی بود و خودش نوازندهی «ویلن» و شاگرد استاد «صبا» بود. پسرخالهی مادرم، منوچهر سلطانی از آهنگسازان و نوازندگان خوب ویلن این مملکت و از شاگردان خوب استاد صبا بود. منوچهر سلطانی همیشه خانهی ما بود و صدای من را از کودکی میشنید. به حق میتوانم بگویم که از عهدهی تقلید بسیاری از صداها برمیآمدم. آن زمان رادیو مرتب آهنگ پخش میکرد، من عاشق صدای خانم دلکش و آواز منوچهر همایونپور و داریوش رفیعی با تحریرها و حالتها و غلتهای مخصوصی که داشتند، بودم. دورهی دبستان و دبیرستان من به همین صورت با علاقهای که پدرم به موسیقی داشت سپری شد، مثلاً مهمان که داشت، به من میگفت ناهید، منوچهر ویلن میزند فلانی ضرب میگیرد تو هم بخوان. تا اینکه وارد دانشکده شدم، مدیر دانشکده مرحوم دکتر عباس فاروقی بود که خیلی به موسیقی علاقهمند بود و ما را هم برای فعالیت موسیقی آن زمان تشویق کرد. همکلاسیهای من از جمله جهانبخش پازوکی، هوشمند عقیلی آدمهای جالبی بودند. آقای سیروس ساغری صدای من را در یکی از کنسرتهای دانشکده شنید. سیروس ساغری، سازندهی آهنگ «غروب کوهستان» بود که نام این ترانه ابتدا «درهی خاموش» بود که بعد مرحوم جواد بدیعزاده نام «غروب کوهستان» را روی این آهنگ گذاشت. آقای سیروس ساغری صدا را شنید و اظهار علاقه کرد که این آهنگ با صدای من ضبط شود.
شعر این ترانه را چه کسی سروده بود؟ شعر این ترانه را آقای جهانبخش پازوکی سرود. البته آقای پازوکی همهجا میگوید آهنگ این ترانه را من ساختهام در حالی که آهنگ را آقای سیروس ساغری ساخته است. آهنگ را در رادیوی اصفهان آن زمان تمرین کردیم که یک خانهی خیلی کوچک بود و دو اطاق را برای ضبط آکوستیک کرده بودند. آهنگ را تمرین و ضبط کردیم، اورتور عریض و طویلی داشت منتهی بیشترش را در رادیو حذف کردند. این آهنگ ضبط شد اما اجازهی پخش نداشت، فقط آزمایشی ضبط شده بود. باید برای این کار خانواده اجازه میدادند. آن موقع هم، دختر نمیتوانست آواز بخواند، عقیده داشتند که دختر باید شوهر کند، آبرو دارد و از اینحرفها میزدند. پدرم با اقوام، خویشاوندان و افراد خانواده جلسهای گذاشتند تا ببیند نظرشان در مورد آواز خواندن من چیست، همه یکپارچه مخالف بودند ولی دایی من جواد داییجواد که وکیل دادگستری بود و مرد بسیار روشنفکری بود، بلند شد صحبت کرد و همه را قانع کرد که «ناهید» دختر آزادی است و میتواند آواز بخواند و دلیلی هم ندارد که از این راه منحرف شود. بنا به فرمایش شما «غروب کوهستان» در رادیو اصفهان ضبط شد، چطور شد که به تهران آمد و سر از برنامهی «گلها» در آورد؟ قرار بود نوروز سال ۴۱ از هر استانی، یک نفر خواننده، یک نفر نوازنده و یک نفر هم که در مسابقات «بیست سوالی» و هوش و اینها شرکت میکرد، برای برنامهی نوروزی در رادیو ایران شرکت کند. قرار بود آقای «تاج» از اصفهان بروند، بعد که این آهنگ ضبط شد، رئیس رادیو به پدر من پیشنهاد کرد که ناهید را بفرستیم. تقریباً اواخر سال ۴۰ بود که برای ضبط این برنامه به رادیو ایران رفتیم و خُب، خیلی موفق بودیم، نمی دانم شما یادتان هست یا نه؟ یادم میآید بچه بودم که این ترانه از رادیو پخش میشد، خیلیها میگفتند که شاعر، شعر این ترانه را تحت تأثیر زندگی دختری که در بیمارستان «سرخه حصار» مسلول هست، سروده است. اصلاً اینطور نبود، این سه چیز، یعنی شعر، آهنگ و صدا با هم تلفیق شده بود و جور در آمده بود، خب میشود خیلی شایعات روی آن گذاشت. این آهنگ در برنامهی «شما و رادیو» نوروز پخش شد و آقای جواد بدیعزاده اسم آن را انتخاب کرد و به من میگفت: «دختر کوهستان». آقای جواد معروفی آهنگ را شنیدند و با تصدیق آقای داوود پیرنیا، رئیس برنامهی «گلها»، این آهنگ برای ارکستر گلها تنظیم شد و آقای معروفی یک اورتور (مقدمه) برایش ساختند. اورتوری که از رادیو پخش میشد ساختهی آقای معروفی در «گلهای صحرایی شماره ۶۲» بود و با ارکستر گلها ضبط شد و آقای شهناز هم با «تار» سولوی این آهنگ را زدند. چرا خوانندگان خانمی چون شما، خانم «رویا»، خانم «پروین» هیچوقت روی صفحهی تلویزیون ظاهر نشدید؟ «رویا» که اسم هنری ایشان بود، نام ایشان خانم رضوان زادهوش بود، اهل اصفهان هم بود، نمیدانم دلیل اینکه در تلویزیون ظاهر نشد چه بود، خانم پروین خیلی مسنتر از ما بودند، به زمان تلویزیون و اینها نرسید. از من هم یکی دو نوار فیلمبرداری کردند به این صورت که مناظر مختلف پشت سر من بود، دو تا از آهنگهای گلها را به این صورت از من فیلمبرداری کردند و پخش نشد. یعنی آنموقع اینها باب نبود.
برخی از اساتید آنزمان روی شاگردهاشان تعصبهایی داشتند و کارهایی را برای او ممنوع میکردند مثلاً در رادیو نخوان یا در تلویزیون نخوان... میخواستم ببینم دلیل عدم حضور شما در تلویزیون، سختگیری از جانب خانوادهها یا اساتید بود یا دلیل دیگری داشت؟ آخر کار رادیویی ،مسأله، فقط صدا است، مونوپل ِ صدا و ارائهی صدای خوب بود. دیگر قیافه و شکل و هیکل و اینها اصلاً مطرح نبود، لزومی نداشت که فیلمی ضبط شود و پخش شود و آنموقع هم نبود، بگویم خوشبختانه یا بدبختانه الآن موقعیتی نیست که پخش شوند ولی ما هیچوقت فیلمی به آنصورت نداشتیم. شما همان زمان چند آلبوم بیرون دادید، یا چند کار گلها داشتید؟ حدود پانزده برنامه گلها دارم که یازده تای آن «گلهای رنگارنگ» است، سه تا «شاخه گل» و یک «گلهای صحرایی». چرا اکثر مردم، خانم ناهید را با غروب کوهستان میشناسند؟ چطور شد که ترانهی دیگری رو دست «غروب کوهستان» نزد؟ فکر میکنم یک مقدار به دلیل موسیقیهای جدّیتر آنروزها بود، مثل سبک ترانههایی که آقای «تاج» میخواندند، گل و گلشن و می و... این صحبتها در «غروب کوهستان» بود، مثلاً جملهی «خدایا گِله دارم» خیلی خودمانیتر بود و فکر میکنم با مردم بیشتر قاطی میشد، مردمی بود و مردم هم بیشتر با آن ارتباط برقرار میکردند و این باعث میشد بیشتر در دل مردم جای بگیرد و واقعاً تحولی ایجاد کرد. اصولاً آهنگهایی که من میخواندم آهنگهای مشکل و سنگینی بود، به خصوص آهنگهایی که در «گلها» ضبط شده، احتیاج به تمرین و ممارست بیشتری داشت منتهی من وقت زیادی نداشتم، فکر میکنم اگر فرصت بیشتری برای تمرین داشتم بهتر از اینها اجرا میکردم. فعالیت ارکستر گلها به همان استودیو محدود بود یا در مراسم هم برنامه اجرا میکردند؟ فکر میکنم اجرا میکردند چون سال ۴۶ بود که ارکستر گلها در هتل «هیلتون» کنسرتی گذاشت که آقای «معروفی» آن را رهبری میکردند. اتفاقاً از من هم دعوت کردند. خانمها مرضیه، پوران، الهه و آقایان قوامی و گلپایگانی بودند و من هم از اصفهان با جهانبخش پازوکی آمدم. همه خوانندگان با ارکستر برنامه اجرا کردند اما من فقط با ویلن آقای پازوکی برنامه اجرا کردم، چهار، پنج تا آهنگ خواندم. از آنجایی که شما خیلی زود دست از فعالیت هنری به صورت حرفهای کشیدید و از سویی شما معلم هستید، میخواهم بدانم شاگرد موسیقی تعلیم دادهاید؟ چه کسانی را تعلیم دادهاید؟ سال ۴۴ استخدام آموزش و پرورش شدم و بعد از سی سال کار، یعنی در سال ۷۴ بازنشسته شدم. پس از آن آموزشگاههای موسیقی از من برای تدریس ردیفهای موسیقی دعوت کردند. چون در اصفهان کار میکنم شاید شما خوانندگان را نمیبینید یا نمیشناسید، ولی از آن افرادی که با من کار کردند هستند عدهای که الآن دارند تدریس میکنند. آنزمان که هم فعالیت هنری داشتید و هم معلم آموزش پرورش بودید، شاگردهاتان در مدرسه از شما میخواستند که گاهی بخوانید؟ بله، زمانی این کار را میکردم، گاهی اوقات در جشنهای مدرسه و یا ساعات تفریح برایشان میخواندم ولی انقلاب که شد، دیگر نخواندم.
خودتان کدام اثرتان را بیشتر دوست دارید؟ آهنگ دومی را «آه سینهسوز» که از آقای پازوکی اجرا کردم خیلی دوست داشتم. فکر میکنم این آهنگ خیلی جالبتر بود. موزیسینهایی هم که با آنها آشنا بودم میگفتند کاش دومی را، اول اجرا کرده بودی. از نظر موسیقی خیلی قویتر است. خب کارهای آقای پازوکی در اصفهان فوقالعاده بود، تهران که آمدند یک مقدار ضعیفتر شدند، به آمریکا که رفتند خیلی ضعیفتر شدند، رودربایستی ندارد واقعاً. یکی از اینکارهایی که اصفهان کردند، در برنامه گلها اجرا شد. در مخالف سهگاه «نالهی بیاثر» با شعر آقای «رهی معیری»، آهنگ فوقالعادهای است. آهنگهای دیگر «اشکم دونه دونه»، «آه سینهسوز»، «دستی نگیرد دست من» یا «ساقیا در را گشا» که به اسم «همراز» بود. آقای پازوکی سه تا از این آهنگها را بعد از اینکه من اجرا کردم به خانم «پوران» دادند. خانم ناهید، دوست دارم از دورهی کار هنریتان، خاطرهای که در ذهن شما حک شده برایمان تعریف کنید. روزی در استودیوی گلها ضبط داشتیم، آن موقع هم دختر دنیا و دختر شایسته و اینها انتخاب میکردند. یادم هست که دختر دنیا، یک دختر ژاپنی فوقالعاده زیبا و خانمی بود که با پدرش آمده بود ایرانگردی. دختر شایسته ایران، خانم میترا نیکانپور به همراه دختر دنیا آمده بودند رادیو را ببینند، به استودیوی گلها آمدند اتفاقاً من هم ضبط داشتم. اینها بعد از تماشا شروع کردند از همدیگر و از استودیو عکس انداختن. آقای «پیرنیا» به من گفتند تو هم برو همراه اینها عکس بیانداز، تو هم کم از اینها نیستی، تو هم دختر زایندهرودی. دوست داشتید چه سوالی از شما میپرسیدم و نپرسیدم یا اینکه به چه موضوعی میپرداختیم و نپرداختیم؟ دلم میخواهد که خانمها بیشتر به موسیقی ایرانی توجه کنند چون متأسفانه ناآگاهند. مسایل بسیار ساده و راحتی از نظر یادگیری وجود دارد. مثلاً دستگاههای موسیقی ایران چندتا است، چندتا آواز داریم. اگر خانمها اینها را یاد بگیرند هیچی کمتر از آقایان ندارند. آقایان به این چیزها خیلی واقفاند ولی خانمها کمتر، نمیدانم چرا؟ در هر حال خانمها خیلی بیاطلاعاند. دلم میخواهد اطلاعاتشان بیشتر باشد، به موسیقی ایران بیشتر توجه کنند و مثلاً وقتی در یک جمع به خانمی میگویند بخوان، فوراً شروع نکند و یک آهنگ از مثلاً خوانندهی ایکس را که الآن هستند بخواند، به موسیقی بیشتر توجه کنند.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
خواهش ميكنم با مفاخر هنر ايران بيشتر مصاحبه كنيد.ياد باد ان روزگاران ،ياد باد.
-- جليل رسايي ، Mar 15, 2009ba salam
-- parvin ، Mar 16, 2009che ebtekar khubi ke ba khanum Nahid mosahebeh kardid
mamun
HOW CAN I HAVE NAHID,S CD, I INTER4ESTED TO HEAR HER SOUNDS AND HER MUSIC
-- REZA ، Mar 16, 2009اینگونه افراد سرمایه های ملی هستند. بایستی در دوران حیات از آنها تقدیر و تجلیل شود.
-- بدون نام ، Mar 17, 2009ناهیدعزیزیکی ازاستادان بزرگ موسیقی ایران است ومن افتخار شاگردی ایشان راداشتم وازاین بابت بخود میبالم
-- بدون نام ، Mar 18, 2009salam
-- Ahmad ، Oct 9, 2009ziba va jaleb bod
makhsosan baraye man ke ba sedaye khanom nahid az avane kodaki ashna bodam va tasviri az ishan dar zehnam mojasam nabod
be honarmandane zan mibayest bishtar arj ghael shod va anha ra hemayat kard makhsosan dar in borhe az zaman ke ma zendegi mikonim
با سلام
-- بهناز ، Nov 4, 2010خسته نباشید من از شاگردان خانم ناهید هستم. از خداوند عمر طوتانی و با عزت برای ایشان خواستارما