تاریخ انتشار: ۲۲ آبان ۱۳۸۶ • چاپ کنید    
زن در ادبیات طنز‌آمیز ایران

زن در ادبیات طنز‌آمیز ایران (4)

بنا به برداشتی که ما ایرانیان از طنز، که به معنی خنده، لطیفه و خنداندن دیگران داریم، گویا برای خواننده و شنونده‌ی این مطلب، رابطه‌ی موضوع با عنوان آن سؤال برانگیز است، زیرا بامطلب مورد نظر طنز نمی‌خواند و موضوع خنده‌داری در آن نیست. حال آن‌که ما عنوان‌هایی چون: طنز سیاسی، طنز تلخ، طنز اجتماعی، طنز انتقادی، طنز سعدی و طنز هدایت را کم نشنیده‌ایم.

دیدگاه «ایرج پزشکزاد» در رابطه با «طنز سعدی»، شاید جواب‌گوی بسیاری از کسانی باشد که غرض از طنز را خنده و یا فکاهه و لطیفه می‌دانند. او بر این باور است که:
«معنی و مفهوم طنز بین ما و غربی‌ها متفاوت است و تصوری که امروزه خواننده‌ی فارسی‌زبان از طنز دارد، با مشخصات طنز غربی نمی‌خواند. چرا که ما غالباً بین فکاهه یا به‌قول فرنگی‌ها جوک، که هدفی جز خنداندن ندارد، با طنز که خنده در آن وسیله است نه هدف، فرقی نمی‌گذاریم و در نتیجه به‌سبب اختلاط معنی بین طنز و فکاهه، «سعدی» را به طنزپردازی نمی‌شناسیم، چون حکایات او ما را نمی‌خنداند. در حالی‌که در طنز غربی، ملاک خنده نیست.»
انتقاد غیر مستقیم، لا‌به لای قصه و مثل و گفتار سرگرم کننده و خوش‌آیند، مؤلفه‌های طنز را در نظام‌های استبدادزده‌ی شرقی می‌سازد و در جا‌به‌جای آثار ادبی متقدمان و متأخران ما ، به برکت استبداد سیاسی و خفقان اجتماعی، به چشم می‌خورد! طنز دهخدا که در سایه‌ی رویکرد مدرنیستی مشروطه‌خواهی، هویتی رسانه‌ای و مردمی یافت، نمونه‌ای از این جریان است. «هدایت»، «صادقی»، «ساعدی» و دیگران، هریک در مقطعی، تقابل نسل خود را با واقعیت‌های سیاسی و اجتماعی با طنزی کنایی و ایهام‌آمیز به تصویر کشیدند و نمودهایی دیگر از جریانی هستند که در پروسه‌ی دریافتی عمیق و دقیق از طنز شکل گرفته است؛ دریافتی که بی‌تأثیر از میراث گذشتگانمان در طنز نیست. از این رو، این‌گونه نیست که ما، در تقسیم‌بندی خود، طنز را تلازم با خنده‌ی صرف بدانیم و آن را با فکاهی مخلوط کنیم و از عمق مفهوم طنز غافل باشیم.» [+]



تا به حال شخصیت زن را در ادبیات، در نقش‌مایه‌های «زن ‌به‌طور مطلق»، «زن پارسا و عفیف» و «زن به‌عنوان معشوقه»، بطور مختصر بررسی کرده‌ایم. در این تقسیم‌بندی، به جایگاه زنانی که در مرحله‌ی بالاتری از زن خوب و فرمانبر پارسا قرار دارند، می‌پردازیم که چنین زنانی می‌توانند مادر، زن قدیسه و یا زن صوفی باشند. مادر، در روایات اسلامی در جایگاه بالاتری از زنان معمولی قرار دارد و احترام زیادی نسبت به او به جای آورده می‌شود تا آن‌جا که بهشت را زیر پای او قرار داده‌اند.

«امیرخسرو دهلوی» که مانند بسیاری از شعرای فارسی زبان، اشعار زیادی در ستایش مادر دارد، از تعصب خشک و بیجای مردم زمان خود به‌دور نمانده و مانند مردم دوران جاهلیت، داشتن دختر را ننگ و عار می‌شمارد و سرانجام از روی ناچاری، تسلیم قانون طبیعت می‌شود و حقیقتِ داشتن دختر را می‌پذیرد. تسلیم و رضای او را در برابر امری ناخواسته در این چند بیت می‌توان دید:

ای ز عفت فکنده بُرقع تور
هم عفیفه به‌نام و هم مستور
کاش ماه توهم به چه بودی
در رحم طفل هشت‌ماهه بودی
لیک چون داده‌ی خدایی راست
با خدادادگان ستیزه خطاست
من پذیرفتم آن‌چه یزدان داد
کان‌چه او داد باز نتوان داد
پدرم هم ز مادر است، آخر
مادرم نیز دختر است، آخر

زنان مقدس یا قدیسه و صوفی در ادبیات و تاریخ کشورمان در جایگاهی بالاتر از زنان معمولی قرار داشته‌اند. با وجود کمبودها و مشکلاتی که بر سر راه تحصیل و آموزش زنان وجود داشته، افرادی پیدا می‌شدند که از لحاظ دانش، فضیلت و تقوا شهره بودند.
از جمله‌ی این زنان می‌توان به مشهورترین آنها، یکی «رابعه ی علویه»، صوفی بلندپایه‌ی قرن دوم اشاره داشت که بسیاری از مردان، در مکتب او درس آموختند و شاگرد او بودند و علیرغم افکار مردان عصر خود که می‌گفتند یک زن نمی‌تواند به مقام شامخ مرشدی و روحانیت برسد، دارای چنین مقامی شد و به گفته‌ی «محمد عوفی»، به یک اشارت او حاکم ظالم بصره، توبه کرد و از جمله‌ی زاهدان گردید. و دیگری «طاهره قرة‌العین» شاعره‌ی مشهور، آزاده زنی که به دستور «ناصرالدین‌شاه» کشته شد.

«رابعه» با وجود این‌که یکی از بزرگترین صوفیان زمان خود بود، باز هم مردان متعصب و تنگ‌نظری پیدا می‌شدند که حد و اندازه‌ی زهد و تقوای او و جایگاه رفیعش را بر نمی‌تابیدند. «شیخ فریدالدین عطار نیشابوری»، شاعر و عارف بزرگ در این باره در کتاب «تذکرة‌الاولیاء» می‌نویسد:

«نقل است که جمعی به امتحان پیش «رابعه» رفته و گفتند: «همه‌ی فضایل بر سر مردان نثار کرده‌اند وتاج مروت بر سر مردان نهاده‌اند و کمر کرامت بر میان مردان بسته‌اند، هرگز نبوت بر هیچ زنی فرود نیامده‌است، تو این لاف از کجا می‌زنی؟»
«رابعه» در جواب می‌گوید: «این همه که گفتی راست است. اما منّی و خوددوستی و خودپرستی و انا ربّکم الاعلی از گریبان زن برنیامده‌است و هیچ زنی ، هرگز مخنث نبوده‌است.

* * *

در برنامه‌ی آینده با توجه به‌ مختصری که در باره‌ی زن و تعریف مورد نظر از طنز گفته شد، ما نیز به نوشته‌های طنز‌آمیزی که مردان ایرانی در باره‌ی زنان نوشته‌اند می‌پردازیم. در این بررسی علاوه بر نشان‌دادن کشاکش بین زن و مرد، دیدگاه مردان ایرانی را نسبت به زن در دوره‌های مختلف به تماشا خواهیم نشست.

برنامه را از [اینجا بشنوید]
برنامۀ پیشین را هم در [اینجا]

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)