تاریخ انتشار: ۲۴ مهر ۱۳۸۶ • چاپ کنید    
مجلۀ گفتاری جُنگ صدا

ناصرزراعتی، جلیل بزرگمهر و فیلم مستند «وکیل عاشق»

سرهنگ جلیل بزرگمهر، وکیل مدافع تسخیری دکتر محمد مصدق بود. وکیلی عاشق و مؤمن به آنچه که راست می‌پنداشت و باورمند به راهی که پا در آن داشت.
از آنجا که او اصلا اهل مصاحبه و هیاهو نبود؛ به‌جز فیلم مستندی که ناصر زراعتی نویسنده، منتقد فیلم و سینماگر در سال 1373 از او ساخته، صدا و گفت‌وگویی دیگر در دست نیست. فیلمی با عنوان «وکیل عاشق».
در مجلۀ گفتاری جُنگ صدای امشب، بعد از سیزده سال از ساخته‌شدن و نمایش‌ مکرر این فیلم مستند، به‌بهانۀ درگذشت سرهنگ جلیل بزرگمهر [دوم مهرماه 1386]، پروین، همکار ما در این برنامه مصاحبه‌ای با سازندۀ آن ناصر زراعتی انجام داده که متن نوشتاری آن را در اینجا می‌خوانید.


پروین: چطور شد به این فکر افتادید که از سرهنگ جلیل بزرگمهر فیلمی تهیه کنید؟

ناصر زراعتی: من بعد از انقلاب که کتاب‌های سرهنگ جلیل بزرگمهر درمورد دکتر مصدق در دادگاه نظامی و یادداشت‌هایی که از صحبت‌های مصدق درزندان کرده بود منتشر شد، با اسم او و کارهایش آشنا شدم؛ تا سال 1373 که در دانشکده‌ی سینما و تئاتر همکاری داشتیم، خانم شیرین بزرگمهر، دختر سرهنگ بزرگمهر... از او خواستم قراری بگذارد و با سرهنگ بزرگمهر دیدار کردم و فکر کردم که کار بزرگمهر، شخصیتش و زحمتی که دراین زمینه از تاریخ معاصر ایران کشیده ارزش آن را دارد که ثبت شود. چند روزی رفتیم و با خودش، همسرش، دخترش، پسرش و نوهِ [دختری]اش صحبت کردیم. شاید حدود 17 ساعت تصویر ویدئوی گرفتیم که از میان آن‌ها، یک کار مستند 43 دقیقه‌ای آماده کردم باعنوان «وکیل عاشق» [دیدار و گفت‌وگو با سرهنگ جلیل بزرگمهر وکیل مدافع دکتر محمد مصدق].

پ: چه سالی بود که این کار را کردید؟

ن . ز: سال 1737 این کار تصویربرداری شد، 13 سال پیش... حدوداً یک سال هم طول کشید تا تدوین بشود و این فیلم در سال 1374 آماده شد. منتها چون امکان مجوز گرفتن در ایران نبود، آوردم بیرون، جاهای مختلف، در دانشگاه‌ها نمایش داده شد، شهرهای مختلف ایالت‌های مختلف آمریکا، کانادا، شهرهای مختلف کشورهای اروپایی و بعد در طول این سال‌ها نوارش به ایران هم رفت، حتی آن‌جا در چند جلسه نمایش داده شد، که در یکی از این جلسه‌ها خود سرهنگ بزرگمهر هم بود. خیلی‌ها نوارش را دارند و این تلویزیون‌های ایرانی لُس‌آنجلس هم به بهانه‌های مختلف بارها و بارها آن را پخش کرده‌اند.

پ: پس به این ترتیب، این فیلم به‌طور رسمی در ایران نمایش داده نشده. . .

ن . ز: نه. . . من دیدم که اگر بخواهم این کارهایم را بدهم آن‌جا تا برایشان به‌اصطلاح مجوز پخش بگیرم، با مشکلاتی روبرو می‌شوند و حذف و این‌ها... ترجیح دادم این کار را نکنم... ولی هست، در اختیار همه هست و [مردم در اختیار] دارند و می‌بینند.

پ: با توجه به این‌که سرهنگ جلیل بزرگمهر وکیل تسخیری بود، چطور شد که به یک وکیل عاشق بدل شد؟

ن. ز: در همان دیدار اول با سرهنگ جلیل بزرگمهر دیدم که علاقه‌ی حیرت‌انگیزی به دکتر مصدق دارد. در کتاب‌هایش هم هرگاه از دکتر مصدق یاد می‌کند، از عنوانِ «مولای من» استفاده کرده. دیدم فقط کسی که عاشق است می‌تواند این‌طور درمورد معشوقش صحبت کند. در فیلم هم مشخص است که وقتی از ناراحتی‌های مصدق، از خداحافظی با او، از مرگش صحبت می‌کند، چطور دچار احساسات می‌شود. و واقعاً سرهنگ بزرگمهر عمری را هم گذاشت روی این عشق خودش... عمری طولانی کرد، 93 سال... و زندگی واقعاً باعزّت و شرفی داشت و با این‌که خیلی مرارت کشید، باز این خوشبختی را داشت که به آرزویش رسید؛ یعنی این‌که آن اسناد دادگاه‌های نظامی را و یادداشت‌هایی را که از حرف‌های دکتر مصدق داشت، همه را به صورت کتاب منتشر کرد. در بخشی از فیلم، نامه‌ی دکتر مصدق را می‌خواند که اتفاقاً به همین مسأله‌ی وکیل تسخیری بودن او اشاره می‌کند.

پ: آقای زراعتی! چطور شد که سرهنگ جلیل بزرگمهر به‌عنوان وکیل تسخیری دکتر مصدق انتخاب شد؟

ن. ز: همان‌طور که سرهنگ بزرگمهر در کتاب‌هایش نوشته و دراین فیلم هم تعریف می‌کند، سابقه‌ی آشنایی و همکاری با مصدق را از قبل از کودتا [ی 28 مرداد 1332] داشته است. سرهنگ بزرگمهر مدتی فرماندار نظامی آبادان بود که مصدق او را تعیین کرده بود. بعد هم که از آن‌جا به تهران برمی‌گردد، مصدق او را به‌عنوان رئیس سازمان غله تعیین می‌کند که این شغل را تا زمان کودتای 28 مرداد داشته. بعد که قرار می‌شود مصدق را محاکمه کنند، سرهنگ بزرگمهر خودش داوطلب می‌شود که به‌عنوان منشی تیمسار نقدی که قرار بوده وکیل مصدق بشود کار کند که نقدی بعد نمی‌پذیرد و وقتی می‌خواهند وکیل تسخیری تعیین کنند، تیمسار نقدی او را معرفی می‌کند. و این داستان وکالت تسخیری سرهنگ بزرگمهر برای مصدق در دادگاه نظامی هم خیلی شنیدنی است... جمله‌ی معروفی است که مصدق می‌گوید... می‌خواستند استفاده کنند که این وکیل تسخیری در واقع بهنفع دادگاه و به‌ضرر دکتر مصدق صحبت کند که سرهنگ بزرگمهر سکوت می‌کندو با این کارش اجازه می‌دهد که مصدق آن دفاعیات مهم و تاریخی‌اش را بکند و جمله‌ی معروفی است که مصدق گفته و دراین فیلم هم سرهنگ بزرگمهر به آن اشاره می‌کند.

پ: از ویژگی‌های سرهنگ بزرگمهر در مدتی که فیلم را تهیه می‌کردید، چیزی به خاطر دارید؟

ن. ز: به نظر من، بزرگ‌ترین ویژگی سرهنگ بزرگمهر صداقتِ او بود. هرکس که با سرهنگ بزرگمهر از نزدیک آشنا بوده، هرکس که کتاب‌هایش را خوانده، حتی همان خاطرات زندگیش را و آن‌چه در مورد مصدق نوشته، و هرکس که این فیلم را دیده اذعان می‌کند که او انسانی بسیار صادق بود. ویژگی دیگرش پیگیری و پشتکارش بود. یعنی واقعاً این‌که این آدم عمری را گذاشت روی علاقه و عشقی که به دکتر مصدق داشت. بعد از آن‌که وکالت مصدق را قبول می‌کند، و بعدها هم، تا آن‌جا که می‌توانسته به دیدارش می‌رفته؛ در زندان به ملاقاتش می‌رفته، به او کمک می‌کرده؛ هرچه مصدق می‌گفته، وقتی می‌آمده خانه، آن‌ها را یادداشت می‌کرده، دوباره بار بعد می‌برده می‌داده مصدق تصحیح کند، که این کتاب تقریرات دکتر مصدق در زندان که بعدها منتشر شد[حاصل همین گفت‌وگوهاست]. وقتی شاه مخالفت می‌کند با امیر شدنش، یعنی این‌که از سرهنگی به درجه‌ی بالاتر برسد، با یک کینه و نفرتی می‌گوید: «بهش بگویید برود از همان [پیرمرد] که وکالتش را قبول کرد، درجه بگیرد!» بازنشسته‌اش می‌کنند و به کارهای حقوقی می‌پردازد، ولی تمام وقت و زندگیش را می‌‌گذارد روی گردآوری اسناد دادگاه‌های همین محاکمات مصدق و عکس‌های مربوط به او... خیلی جالب بود، شاید حدود دو تا گونی پُر از عکس داشت سرهنگ بزرگمهر... وقتی می‌خواستیم از آن‌ها تصویربرداری کنیم، گفتم که طول می‌کشد ما بیاییم این‌جا و [مزاحم خواهیم بود.] آن زمان، همسرش که برادرزاده‌ی جهان‌شاه و الهیار صالح بود، از خانواده‌ی صالح‌ها، بیمار بود و سرهنگ بزرگمهر با آن‌که 80 سال داشت و پیر بود، از همسرش با عشق و علاقه نگهداری [و مواظبت] می‌کرد. گفت: «خُب، این‌ها را بردار ببر.» گفتم: «این‌ها ارزشمند است...» و واقعاً برای بعضی از آن عکس‌ها و سندها هیچ قیمت مادی نمی‌شد تعیین کرد، برای این‌که اصلاً نمونه نداشتند... گفت: «ببر، من به تو اطمینان دارم.» و من بردم و طبیعتاً سعی کردم که بعد از تصویربرداری، عیناً برگردانم. تمام آن 25 سالِ تا انقلاب را تمام تلاشش را کرد. بارها ساواک به خانه‌شان ریخت. خودش و همسرش تعریف می‌کردند که چقدر آزار دیدند. هربار، همسرش [ناچار می‌شده] این اسناد را زیر لباسش پنهان کند. وقتی انقلاب شد، خوشحال شد که می‌تواند آن‌ها را ارائه بدهد... آن سال 73 گمان می‌کنم صد و چندمین سال تولد دکتر مصدق بود که به‌اتفاق سرهنگ بزرگمهر و همسر و دخترس، خانم شیرین، رفتیم به احمدآباد و این صحنه‌ها در فیلم هم هست. بیش‌تر چهره‌های قدیمی جبهه‌ی ملی آن‌جا بودند، داریوش فروهر و همسرش [پروانه] هم بودند. تصاویرشان توی فیلم هست. در آن‌جا، سرِ قبرِ دکتر مصدق، سرهنگ بزرگمهر فاتحه‌ای می‌خواند و آرزوی خودش را بیان می‌کند که: «من وقتی مُردم، دلم می‌خواهد در پای این گور مرا دفن کنند.» که البته فکر می‌کنم به این آرزوی بعد از مرگش نرسید و (دقیقاً اطلاع ندارم، ولی تصور می‌کنم) در بهشت زهرا خاکش کردند. . . آدم بسیار صادقی بود و شریف و شرافتمند... گفتم که واقعاً سعادتی است هم عمر طولانی بکنی و هم زندگی توأم با شرافت و عزّت داشته باشی و به آرزوهایت هم برسی... سرهنگ بزرگمهر ـ فکر می‌کنم ـ آدم خوشبختی بود.

پ: سؤال آخرم این است که کتاب‌هایی که از ایشان مانده، همه در رابطه با دکتر مصدق است. درست است؟

ن. ز: دقیقاً... حتی در کتابی هم که خاطرات خودش را نوشته، از دوران کودکی تا سال‌های آخر،باز هم جا‌به‌جا از دکتر مصدق یاد می‌کند. و واقعاً فکر می‌کنم هیچ صفت دیگری جُز عاشق ـ وکیل عاشق ـ نمی‌شد به سرهنگ بزرگمهر داد. غیر از این‌که دراین کتاب‌ها، احساسات خودش را، احساساتِ عاشقانه‌اش را، بیان می‌کند و سعی کرده که هر چیز دکتر مصدق را ثبت و ضبط کند، چون می‌دانسته که این شخصیت در تاریخ معاصر ایران چه اهمیتی دارد، کارهایش از نظر تاریخی هم بااهمیت است، همین گردآوری آن اسناد محاکمات دکتر مصدق که کار بسیار مهمی است به نظر من. . .

پ: خیلی ممنون از حضورتان، آقای زراعتی، برای انجام این مصاحبه.

* * *

فایل گفتاری مصاحبه را در [اینجا بشنوید]

در بارۀ سرهنگ جلیل بزرگمهر:
رادیو زمانه: مدارکی بی‌نظیر از تاریخ معاصر ایران [اینجا]
گویا نیوز: به‌یاد سرهنگ بزرگمهر وکیل تسخیرناپذیر [اینجا]

اطلاعات بیشتر در بارۀ فیلم [اینجا]

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

My grand father.

-- Nader Bozorgmehr ، Jul 11, 2008

انسانهاي نادر مثل ايشان دردوره زمانه ما كم هستند خدا اورا دربهشت جاوداني جاي دهد انشاءالله

-- محمد ، Oct 2, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)